۱۳۹۲/۰۲/۱۰

وزیر اطلاعات دولت خاتمی: نمی توانستیم احمدی‌نژاد را برای شهردار شدن تایید کنیم

آقای احمدی نژاد پس از دو سال تصدی شهرداری تهران، به ریاست جمهوری ایران رسید
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی گفته است که محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۲ برای شهردار شدن به تایید وزارت اطلاعات نیاز داشت، اما "وزارت اطلاعات نمی‌توانست این کار را بکند."
آقای یونسی در کلیک مصاحبه با روزنامه شرق که امروز سه شنبه دهم اردیبهشت (۳۰ آوریل) منتشر شده، گفته است که وقتی قرار بود محمود احمدی نژاد شهردار تهران شود "مکرر مورد حمایت قرار گرفت. آقای [محمدرضا] باهنر که از چهره‌های معروف جناح راست است زمانی که من وزیر اطلاعات بودم، مکرر برای حمایت از احمدی‌نژاد جهت شهردار شدن کمک می‌خواست."
آقای باهنر که در دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد از مهمترین حامیان او در مجلس محسوب می شد، اکنون خود نامزد ریاست جمهوری شده و از صریح ترین منتقدان آقای احمدی نژاد است.
آقای باهنر سه‌بار علیه من مصاحبه کرد و یک‌بار گفت که در وزارت اطلاعات را باید گل گرفت که آقای احمدی‌نژاد را برای شهردار شدن تایید نمی‌کند، در حالی که ما ایشان را برای ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌ایم چطور است که وزارت اطلاعات ایشان را تایید نمی‌کند"
وزیر اطلاعات دولت آقای خاتمی گفته "آقای باهنر سه‌ بار علیه من مصاحبه کرد و یک‌ بار گفت که در وزارت اطلاعات را باید گل گرفت که آقای احمدی‌نژاد را برای شهردار شدن تایید نمی‌کند، در حالی که ما ایشان را برای ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌ایم چطور است که وزارت اطلاعات ایشان را تایید نمی‌کند."
محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۲ از سوی شورای شهر دوم تهران که در دست جناح تازه ای از اصولگرایان بود، به عنوان شهردار تهران انتخاب شد.
آقای احمدی نژاد دو سال پس از آن در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، به ریاست جمهوری ایران رسید.
آقای یونسی در توصیف نظر وزارت اطلاعات درباره شهردار شدن محمود احمدی نژاد گفته که "وزارت کشور صلاحیت ایشان را تایید کرد، اما ما چیزی مثبت یا منفی علیه ایشان ندادیم... ما هیچ اظهارنظری نکردیم. وقتی به‌طور معمول جوابی صادر نشود، حکم صادر می‌شود که همین اتفاق هم افتاد و وزارت کشور صادر کرد."
به گفته آقای یونسی، تصدی آقای احمدی نژاد بر شهرداری تهران به دلیل اینکه وزارت اطلاعات با آن مخالفت نکرد، قانونی بوده است.
او گفته "ما مخالفت نکردیم و قضیه را در حقیقت مسکوت گذاشتیم. غیر از آقای باهنر خیلی‌های دیگر از سران اصولگرا که الان با آقای احمدی‌نژاد شدیدا درگیری دارند تماس گرفتند و خواستار تایید صلاحیت ایشان شدند خیلی‌ها که الان به صورت غیرمعمول به او حمله می‌کنند و همه آن روش‌هایی که اصولگرایان و در راس آنها آقای احمدی‌نژاد علیه رقبایشان به‌کار می‌برد الان همه آن روش‌ها علیه خود آقای احمدی‌نژاد به‌کار می‌رود."

انتقاد از نامزدی چهره های نظامی و امنیتی برای ریاست جمهوری

وزیر اطلاعات پیشین ایران گفته که خودش در انتخابات سال ۱۳۷۶ به علی اکبر ناطق نوری، رقیب محمد خاتمی رای داده، اما سپس از علاقمندان آقای خاتمی شده است.پس از قتل های زنجیره ای و افشای نقش "عناصر خودسر وزارت اطلاعات" در قتل ها، قربانعلی دری نجف آبادی از وزارت اطلاعات کناره گیری کرد و جای خود را به آقای یونسی داد.
یکی از جفاهایی که ما به امام کردیم نادیده گرفتن وصیت ایشان بود که نظامی‌ها، اعضای وزارت اطلاعات، ارتشی‌ها و نیروهای انتظامی مطلقا نباید وارد کار سیاسی شوند که گاهی نادیده گرفته شد و ضررش را هم دیدیم و خیلی از مشکلات ما این است که اینقدر این مساله پیش رفت تا یک مقام نظامی ارشد اعلام کرد مهندسی انتخابات جزو وظایف ذاتی ماست"
او در این گفت و گو از ورود نامزدهایی باسابقه نظامی و امنیتی انتقاد کرده و گفته که این اقدام خلاف وصیت آیت الله روح الله خمینی موسس جمهوری اسلامی است.
آقای یونسی گفته "یکی از جفاهایی که ما به امام کردیم نادیده گرفتن وصیت ایشان بود که نظامی‌ها، اعضای وزارت اطلاعات، ارتشی‌ها و نیروهای انتظامی مطلقا نباید وارد کار سیاسی شوند که گاهی نادیده گرفته شد و ضررش را هم دیدیم و خیلی از مشکلات ما این است که اینقدر این مساله پیش رفت تا یک مقام نظامی ارشد اعلام کرد که مهندسی انتخابات جزو وظایف ذاتی ماست که خوشبختانه بعدا اصلاح شد."
او گفته "اگر یک نظامی یا مقام امنیتی از سمت خود فاصله گرفته باشد، محدودیتی برای او نیست و یک شهروند عادی است که می‌تواند در انتخابات شرکت کند و حق اوست، اما حالا اینکه مردم ممکن است به یک مقام نظامی یا امنیتی سابق رای دهند یا ندهند به عملکرد او برمی‌گردد. شاید مردم به‌راحتی نتوانند به یک مقام سابق امنیتی یا نظامی اعتماد کنند، این واقعیت است."
انتخابات ریاست جمهوری ایران قرار است ۲۴ خرداد برگزار و طی آن جانشین محمود احمدی نژاد انتخاب شود.
علی فلاحیان وزیر پیشین اطلاعات، مصطفی پورمحمدی و محمد شریعتمداری هر دو از معاونان اسبق وزارت اطلاعات، محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران و محمدباقر قالیباف فرمانده پیشین نیروی انتظامی از جمله افرادی با پیشنیه امنیتی و نظامی هستند که برای حضور در رقابت های انتخاباتی اعلام نامزدی و آمادگی کردند.

۱۳۹۲/۰۲/۰۶

سرنوشت عجیب یکی از خبرسازترین چهره‌های مدیریت سینمایی ایران

سرنوشت عجیب یکی از خبرسازترین چهره‌های مدیریت سینمایی ایران در سه سال اخیر، آینه تمام نمایی است از عملکرد مدیران فرهنگی دولتی که برای تغییر بسیاری از ساختارهای پایه‌گذاری شده جمهوری اسلامی سکان‌دار مسولیت شده بودند.
  علیرضا سجادپور که نامش همواره در کنار جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی کشور به عنوان همراه و متحد ثابت قدم در تمام سه سال گذشته مطرح بود، پس از استعفای خبرساز چند ماه پیشش حالا روانه زندان اوین شده تا فاصله میز ریاست تا زندان را با سرعت بسیار عجیبی طی کند.
  زمزمه‌های بروز مشکلاتی برای آقای سجادپور در همان زمان استعفایش در محافل رسانه ای مطرح شده بود اما خودش آن زمان دلیل استعفایش را بازگشت به دنیای تهیه و تولید فیلم عنوان کرده بود.
  در فاصله کمتر از چهار ماه مانده به پایان رسمی فعالیت دولت محمود احمدی‌نژاد شرایط فعلی سینمای ایران آشکارا نشان از آشفتگی کامل دارد. نه در حوزه تولید و نه در حوزه عرضه هیچ‌کدام از سیاست‌های مدیرانی که از لزوم ساخت ۳۰۰ فیلم در سال و افزایش چند برابری تعداد سالن‌های سینما حرف می‌زدند، به بار ننشسته است.
  اشاره او در آن زمان به سوابق گذشته اش در نویسندگی و تهیه‌کنندگی چند فیلم مهجور مانند «آخرین ملکه زمین» و «عبور از خط سرخ»، پیش از تصدی مسولیت رسمی مدیریتی‌اش باز می‌گشت.
  علیرضا سجادپور به عنوان همراه جواد شمقدری در کابینه دوم محمود احمدی‌نژاد با هدف تغییر کامل روند حرکتی سینمای ایران و پایه گذاری ساختاری تازه که از آن با تعبیر «ریل گذاری جدید» یاد می‌کرد، با سمت مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی وارد تیم مدیران دولتی شد. او که تقریبا درباره تمام اتفاقات و مسائل سینمای ایران اظهارنظر می‌کرد، در پست حساس مدیریت نظارت و ارزشیابی عملا روند تولید سینمای ایران را در اختیار داشت.
  سینماگران مختلفی برای گرفتن مجوز ساخت آثار تازه شان مجبور به کلنجار و رویارویی با آقای سجادپور بودند و او که گویی علاقه شدیدی به همین آمد و شدها و مراجعه مطرح‌ترین سینماگران به دفترش داشت، تا جایی که می توانست پیگیر بحث و مرافعه بود. بحث‌هایی که در مواردی مانند مجادله‌های بی‌پایانش با عبدالرضا کاهانی سازنده فیلم‌های هیچ و اسب حیوان نجیبی است، رسانه‌ای هم می‌شد.
  علیرضا سجادپور همچنین در راه تغییر ساختار مدیریت سینما از جمله پایه گذاران تشکیل شورای عالی سینما و همچنین تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی بود. او در این راه البته تلاش می‌کرد هر موضوع و اتفاقی را طبیعی و عادی جلوه دهد. از توقیف و اصلاح فیلم‌ها گرفته تا تحریم اسکار و بویژه موضوع انحلال خانه سینما که از جمله سرسخت‌ترین مدافعان تعطیلی این نهاد صنفی سینمای ایران بود و همواره مدعی فعالیت غیرقانونی این نهاد.
  در فاصله کمتر از چهار ماه مانده به پایان رسمی فعالیت دولت محمود احمدی‌نژاد شرایط فعلی سینمای ایران آشکارا نشان از آشفتگی کامل دارد. نه در حوزه تولید و نه در حوزه عرضه هیچ‌کدام از سیاست‌های مدیرانی که از لزوم ساخت ۳۰۰ فیلم در سال و افزایش چند برابری تعداد سالن‌های سینما حرف می‌زدند، به بار ننشسته است.
  حالا مدیران سینمایی حتی توان اکران فیلم‌هایی که خودشان مجوز ساختشان را داده‌اند در مهم‌ترین سینماهای کشور مانند سینما آزادی را ندارند و این نشان می‌دهد آنها حتی نزد بخشی از تصمیم‌گیران حکومت هم جایگاه پیشین را ندارند. در این راه بی‌شک علیرضا سجادپور سهم عمده‌ای داشته است.
  استعفای او از سمتش  در زمانی صورت گرفت که تیم مدیریتی سینمای ایران در حال شدیدترین منازعه با نهاد سازمان تبلیغات اسلامی بود و بعضی رسانه‌ها از جمله خبرگزاری فارس کنار رفتن آقای سجادپور را به این اختلاف مرتبط می‌دانسند. حالا اما با ایراد اتهامات اخلاقی و رسانه ای به کسی که سرسختانه می‌کوشید تصویری منطبق بر الگوهای اخلاقی جمهوری اسلامی ارائه دهد، مشخص می‌شود علاوه بر اختلافات درون حکومتی، مسائل اخلاقی نیز نزد بخشی از مدیران فرهنگی دولت شدت گرفته است.
  پیش از اقای سجادپور بازداشت بابک خانیان مشاور اجرایی پیشین معاونت سینمایی به اتهامات مشابه تائید کننده همین گمانه‌ها بود. بازداشتی که حتی از سوی غلامحسین محسنی‌اژه‌ای هم تائید شد.
  تیم مدیریتی سینمای ایران که در سه سال گذشته اقداماتشان با استقبال سینماگران همراه نبود حالا در ماه‌های پایانی در سراشیبی شگفت‌انگیزی آمیزه کم سابقه‌ای از بی کفایتی و سقوط اخلاقی و مالی را پدیدآورده‌اند.

۱۳۹۲/۰۲/۰۵

دزدی مسافران از اتاق‌های هتل؛ از مجله تا روکش توالت فرنگی



 برخی از کسانی که چند شبی را در هتل اقامت می‌کنند، موقع خداحافظی برخی از وسایل اتاق را به رسم "یادگاری" با خود به خانه می‌آورند. بر اساس یک نظرسنجی یک سوم از مسافران از هتل دزدی‌کرده‌اند؛ برخی کمتر، برخی بیشتر.
حوله‌های بزرگ و نرم، دمپایی‌های سبک و راحت یا ملحفه‌های سفید و لطیف هتل‌ها برای بسیاری وسوسه‌کننده است و دل کندن از آنها موقع رفتن کار چندان ساده‌ای نیست. برای همین برخی از این اشیا دست آخر موقع ترک هتل، بی سر و صدا سر از چمدان‌های مسافران در می‌آورند. سایت "هتلز دات کام"‌، از سایت‌های مشهور برای رزو هتل، به تازگی یک نظرسنجی را انجام داد که در آن ۸۶۰۰ مسافر از ۲۸ کشور جهان شرکت داشتند.
بر اساس این نظر سنجی، دانمارکی‌ها درستکارترین گردشگران به شمار می‌روند. ۸۸ درصد از آنها عنوان کردند که تا به حال هرگز هیچ چیزی از اتاق هتل به سرقت نبرده‌اند.
به این ترتیب دانمارکی‌ها به وضوح بالاتر از متوسط جهانی قرار گرفته‌اند زیرا با در نظر گرفتن تمامی ملیت‌های شرکت کننده در این نظرسنجی تنها ۶۵ درصد گفته‌اند که هرگز از اتاق هتل چیزی به سرقت نبرده‌اند. البته وسایل بهداشتی و آرایشی در دستشویی‌ها در این نظرسنجی به حساب گرفته نشده‌اند.
از هر چهار آلمانی، یک نفر اعتراف به دزدی از هتل کرده است.
در این میان کلمبیایی‌‌ها بدترین تصویر را از این نظر از خود بر جای گذاشته‌اند. بیش از نیمی از کوبایی‌ها اعتراف کرده‌اند که تا کنون یک یا چندین بار وسایل هتل را با خود به خانه‌آورده‌اند و به این ترتیب آخرین جایگاه را در فهرست درستکار بودن به خود اختصاص داده‌اند.
 
از برداشتن کتاب و مجله تا بریدن فرش و دزدیدن روکش توالت
 
کتاب، مجله، ملحفه و حوله بر اساس این نظرسنجی از محبوب‌ترین اشیای هتل در میان تمامی ملیت‌ها بوده‌اند که از چمدان‌ها سر درآورده‌اند. تنها چینی‌ها بوده‌اند که اعتراف کرده‌اند اغلب به وسایل تزئینی اتاق نظیر لامپ، ساعت یا قاب‌های عکس و نقاشی نیز نظر داشته‌اند و آنها را با خود به خانه آورده‌اند.
ربد و شامبر‌، بالش، وسایل برقی نظیر اتوهای مسافرتی یا سشوار از جمله "سوغاتی‌های" کلاسیک هستند که مسافران از گذشته تا به حال به "بلند کردن" آنها علاقه نشان می‌دهند.
بر اساس این نظرسنجی مسافرانی بوده‌اند که روکش توالت فرنگی و همچنین برس توالت را هم در چمدان جا داده‌اند. شماری دیگر نیز اعتراف کرده‌اند که تکه‌هایی از فرش اتاق را با قیچی بریده و با خود به خانه برده‌اند.
نکته قابل توجه در این میان این است که دزدی از اتاق هتل نه تنها از گردشگران بلکه از کسانی که به سفر کاری یا برای شرکت در همایش در هتل اقامت داشته‌اند، سر زده است. و دیگر آنکه این گونه دزدی‌ها هم در هتل‌های پنج ستاره و هم در اقامتگاه‌های ارزان قیمت از "شکارچیان سوغاتی" سر زده است.
هتلداران اغلب مجبور به کنار آمدن با غیبت ناگهانی وسایل اتاق هستند، زیرا در عمل هیچ امکانی برای جلوگیری از به سرقت رفتن آنها ندارند. از آنجایی که پیگیری حقوقی این موارد کاری زمان‌بر و نیز هزینه‌بر است، در موارد خاص در شماری از هتل‌ها یک "فهرست سیاه" از اسامی کسانی وجود دارد که سابقه منفی از خود بر جای گذاشته‌اند. این هتل‌ها به "شکارچیان سوغاتی حرفه‌ای" اتاق کرایه نمی‌دهند.

۱۳۹۲/۰۲/۰۱

فيگور احمدي نژاد در كاراكاس (عكس)

مشایی عصر پنجشنبه به‌جای ورزشگاه، کجا رفت؟

عصر روز پنجشنبه اسفندیار رحیم مشایی با وجود پیش بینی هایی که در باره حضور او در جشن استادیوم آزادی می شد به قطعه هنرمندان رفت و بر سر خاک عسل بدیعی حاضر شد.
به گزارش  مهر، اسفندیار رحیم مشایی بعد از زیارت قبور شهدا به قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) رفت و بر سر مزار هنرمندان حاضر شد. در زمان حضور مشایی بر سر آرامگاه ابدی عسل بدیعی که نوروز امسال دار فانی را وداع گفت خانواده این هنرمند و رضا داود نژاد حضور داشتند.
مراسم تجلیل از اعضای ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی عصر روز پنجشنبه 29 فروردین با حضور رئیس جمهور و کارکنان سازمان های میراث فرهنگی، امداد و نجات هلال احمر و سایر ارگان ها در ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی برگزار شد.
  پیش از برگزاری این مراسم پیش بینی شده بود به غیر از رئیس جمهور، اسفندیار رحیم مشایی نیز در این مراسم حاضر شود و سخنرانی کند.

 
 

نقاشی‌های میرحسین موسوی در آکادمی هنر برلین به نمایش درمی‌آید


تعدادی از آثار نقاشی میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت ایران که در حبس خانگی بسر می‌برد، از ایران خارج شده و قرار است در آکادمی هنر برلین به نمایش گذاشته شود.
این نمایشگاه به دعوت آکادمی هنر برلین و با عنوان در اندیشه آزادی ( Meditation der Freiheit) برگزار خواهد شد.
این در حالی است که او هنوز در حصر خانگی به سر می برد.
نمایشگاه در ساعت ۶ بعد از ظهر روز پنجشنبه ششم ماه ژوئن با حضور مهمانان گشایش می یابد، و از هفتم تا بیست و سوم این ماه برای تماشای علاقمندان ادامه خواهد یافت.
مراسم گشایش نمایشگاه در دو بخش است: بخش نخست، گفتار پروفسور کلاوس اشتک، رییس آکادمی، در باره چگونگی برگزاری نمایشگاه و ویژگی های نقاشی های میرحسین موسوی، و بخش دوم گفت و گوی او با شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، و اردشیر امیرارجمند، سخنگوی 'شورای هماهنگی راه سبز امید' با عنوان 'هنر و حقوق بشر در ایران'.
حمیدرضا حمیدی، از مسئولان اجرایی نمایشگاه، به بی بی سی فارسی می گوید: "مطلع شده‌ایم که بخشی از تابلوهای آقای میرحسین موسوی به ابتکار این شورا از ایران خارج شده و تلاش می شود تا در پاریس، لندن، نیویورک، و برلین به نمایش درآید. ما موفق شدیم که پیش از همه این نمایشگاه را در برلین سازماندهی کنیم. این نخستین بار است که آثار آقای موسوی در خارج از مرزهای ایران به نمایش در می آید."


میرحسین موسوی بیش از دو سال است که در حصر خانگی به سر می برد
 
میرحسین موسوی دانش آموخته رشته مهندسی معماری و شهرسازی، با مدرک کارشناسی ارشد، از دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) است. او نقاشی را از اوائل دهه چهل آغاز کرد و تا کنون در نمایشگاه های متعدد فردی و جمعی در نگارخانه نیاوران، تالار قندریز، و موزه هنرهای معاصر تهران شرکت داشته است. در زمینه معماری نیز طرح ساختمان برخی از کانون های فرهنگی و اداری در تهران و شهرهایی چون اصفهان و تبریز، از جمله ساختمان فرهنگستان هنر، باغ هنرمندان در مجاورت آن، و نیز برخی سنگ‌نوشته ها در میدان ها و خیابان های تهران از جمله کارهای اوست.
میرحسین موسوی بیش از ۱۱ سال ریاست فرهنگستان هنر ایران را به عهده داشت و از سال ۱۳۶۸ در دانشگاه تربیت مدرس تدریس می‌کرد.
موسوی در نقاشی تکنیک های گوناگونی را به کار گرفته است. از رنگ و روغن گرفته، تا آکریلیک و کولاژ. آخرین تابلوهای وی مربوط به پیش از حصر خانگی است. این تابلوها با به کارگیری پیستوله آتش شکل گرفته اند. موسوی ضمن حرارت دادن به صفحات فلزی با ابعاد و شکل های گوناگون بر بوم، و درآمیزی خطوط و رنگ ها و کلمات کوشیده است به فضاهایی انتزاعی دست یابد.
در این نمایشگاه ۲۸ تابلو به انتخاب کارشناسان آکادمی هنر برلین و موزه هنرهای اسلامی به نمایش درخواهد آمد.
در پی اعتراضات به نتایج انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران، میرحسین موسوی بیش از دو سال است به همراه همسرش زهرا رهنورد در حصر خانگی قرار گرفته است.

۱۳۹۲/۰۱/۲۷

انفجارهای ماراتن‌ بوستون

انفجارهای ماراتن‌ بوستون

انفجارهای ماراتن‌ بوستون
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
روز دوشنبه در خط پایان مسابقه ماراتن  بوستون، دو انفجار رخ داد که بنا بر آخرین گزارش‌ها،دستکم ۲ کشته و۲۸ زخمی برجای گذاشت.
هنوز منشا  این انفجار مشخص نیست اما برخی از از گزارش‌ها احتمال  تروریستی بودن این انفجار را مطرح کرده‌اند. شبکه سی‌ان‌ان به نقل از منابع امنیتی بوستون منشا این انفجارها را دو بمب گزارش کرده است که هنوز به طور رسمی تایید نشده است.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، به مقامات محلی دستور داده که اقدامات لازم برای کمک به آسیب دیدگان را انجام شود. پس از وقوع این انفجارها، مقام‌های واشینگتن دی سی دستور آماده‌باش داده‌اند.
جو بایدن، معاون باراک اوباما، از  انفجار «بمب» سخن گفته اما اظهار داشته است که اطلاعاتی بیشتری در این مورد ندارد.
اف بی آی در حال بررسی دوربین‌های محل است تا نوع انفجار و مظنونان احتمالی را تشخیص دهد.
ماراتن بوستون از سال ۱۸۹۷ تاکنون در سومین دوشنبه ماه آوریل برگزار می‌شود. نزدیک به ۲۰ هزار نفر همه ساله در این ماراتن شرکت می‌کنند.
گزارش شده، نیروهای امنیتی دو وسیله انفجاری دیگر را در محل کشف و خنثی کرده‌اند.
تدابیر امنیتی در بوستون تشدید شده است
وقوع دو انفجار در نزدیکی خط پایان مسابقه ماراتن بوستون حداقل دو کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشته است.
پلیس بوستون می گوید که دو نفر کشته و ۲۳ نفر زخمی شده اند.
هم اکنون تدابیر امنیتی در شهرهای مختلف آمریکا از جمله نیویورک، واشنگتن دی سی و لس آنجلس تشدید شده است.
بر فراز محل حادثه نیز منطقه پرواز ممنوع اعلام شده است.
علت حادثه هنوز روشن نیست. پلیس هنوز رسما اعلام نکرده که این واقعه بمبگذاری سازمان یافته بوده یا سانحه بوده است.
با این وجود، شبکه سی بی اس آمریکا به نقل از منابع امنیتی ناشناس گزارش می دهد که این حادثه بمبگذاری بوده و بمب سومی در نزدیکی محل انفجار کشف و خنثی شده است.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا به نهادهای فدرال دستور داده است که در مورد این واقعه و کمک به قربانیان، تمام تدابیر لازم را اتخاذ کنند.
امدادگران هم اکنون به محل حادثه در مرکز شهر بوستون شتافته‌اند.
تحقیقات پلیس آغاز شده است.
در پی انفجار، دود سفیدی به آسمان برخاست.
پلیس بوستون وقوع دو انفجار را تایید کرده است.
گزارش‌های اولیه حاکیست که انفجار در یک سطل زباله رخ داده است.
بنا بر گزارش‌ها، مسابقه دوی ماراتن هنوز تمام نشده بود که انفجار رخ داد.
ماراتن بوستون یکی از قدیمی‌ترین مسابقات ماراتن دنیاست.
هزاران نفر در ماراتن بوستون شرکت کرده بودند که تعداد زیادی از آن‌ها از کشورهای دیگر به غیر از آمریکا هستند.
دوشنبه یک روز تعطیل ایالتی در ماساچوست بود. مقام های ایالتی به ویژه در بوستون تدابیر امنیتی را تشدید کرده اند.

عکس هایی از کتایون ریاحی (بازیگر سریال یوسف پیامبر) در کنسرت ابی

کتایون ریاحی یکی از بازیگران معروف که از معروفترین کارهای او بازی نقش زلیخا در سریال حضرت یوسف است  مدتی قبل در کنسرت ابی حضور پیدا کرد و بر روی صحنه در کنار ابی قرار گرفت...

http://harsaat.com/wp-content/uploads/2013/04/51.jpg?9bcdac
 
http://harsaat.com/wp-content/uploads/2013/04/31.jpg?9bcdac
 
http://harsaat.com/wp-content/uploads/2013/04/21.jpg?9bcdac
 


۱۳۹۲/۰۱/۲۶

احمدی‌نژاد؛ با بیرق رهبری، علیه رهبری

اکبر گنجی ( روزنامه نگار و پژوهشگر )
محمود احمدی‌نژاد به دنبال تحقق مدل پوتین- مدودف است. کاندیدای اصلی او، اسفندیار رحیم مشایی است. نگرانی اصلی او، رد صلاحیت مشایی است. البته آن قدر زیرک و فرصت‌ساز است که نامزدهای ذخیره (محمد شریف ملک‌زاده، غلامحسین الهام، و...) را هم در نظر گرفته است. اما می‌داند که هیچ یک از کاندیداهای دیگرش به اندازه مشایی رأی‌آور نیستند.

 مشایی هم‌چنان استراتژی سکوت را برگزیده است. تمامی نکات ضروری را در سال‌های گذشته بیان کرده است. پس از آن، شخصیت‌سازی از خود را به مراجع تقلید، فقیهان، اصول‌گرایان و... سپرد تا با اسلام‌ستیز، روحانیت‌ستیز، دشمن رهبری، ایران‌گرا، لیبرال، ساحری که احمدی‌نژاد را مسحور کرده، جن‌گیر، بابی، طرفدار اسرائیل و آمریکا، و... به شمار آوردنش، بر شهرتش به عنوان چهره‌ای استثنایی بیفزایند.

 بخش دیگر چهره‌سازی از مشایی، به احمدی‌نژاد واگذار شده تا از او قدیس، مدیر و مدبر جهانی، نماد ارزش‌های اخلاقی، مظلوم، و...بسازد. احمدی‌نژاد در حکمی خطاب به مشایی نوشت: «آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه‌ای الهی و افتخاری بزرگ می‌شمارم». در روز اهدای نشان درجه یک فرهنگ و هنر به مشایی  گفت:
 
«برای بنده سخن گفتن از آقای مشایی سخت است، اما باید شهادت بدهم این مرد دلی دارد مانند آیینه پاک و زلال؛ قلبی دارد مهربان که عاشق همه انسان‌هاست و ایمانی به استواری دماوند، الوند، دنا و سبلان دارد. بنده افتخار آشنایی با مهندس مشایی را از حدود ۲۸ سال قبل دارم و این آشنایی را جزو عنایات اصلی خداوند به خود می‌‌دانم. ایشان مدیری با تدبیر و مسلط و مرد اخلاق و هنر و عشق است که با تلاش استثنایی ایشان که نقشی منحصربه‌فرد در ثبت جهانی نوروز داشتند در یک دوره کوتاه چند برابر تاریخ، آثار و میراث ملی کشور به ثبت جهانی و ملی رسید و به جامعه جهانی معرفی شد. تا کنون ندیده‌ام که کسی با ایشان بدون اراده قبلی و خاص ملاقات کرده باشد و شیفته اخلاق، منش و بزرگی وی نشود. مهندس مشایی دارای اندیشه و نظریه در زمینه‌های گوناگون به خصوص در مسائل بنیادین جهانی، انسانی و مدیریت جهان است و بنده بر خود وظیفه دیدم به نمایندگی از ملت ایران از ایشان به نمایندگی از فرزندان شایسته ملت تقدیر کنم. البته بنده برای نصب مدال از ایشان اجازه گرفتم و این کار را جزو افتخارات زندگی خود می‌دانم که علیرغم همه هیاهوهای بی‌بنیان، خدای متعال این توفیق را داد که بنده به نمایندگی از ملت، از این فرزند برومند قدردانی کنم و مطمئناً ملت ایران قدر فرزندان خود را می‌شناسد و شناخته است. اگر بخواهیم مهندس رحیم مشایی را در یک کلمه توصیف کنیم باید بگوییم مهندس مشایی مردی است بهاری بهاری بهاری.»

 مشکل مشایی مشکل تبلیغات نیست، مسئله رد صلاحیت است. آیت‌الله علی خامنه‌ای شخصاً مشایی را رد صلاحیت نخواهد کرد. شورای نگهبان این وظیفه را انجام خواهد داد. آیت‌الله خامنه‌ای با حکم حکومتی -در سال ۸۸- مشایی را از معاون اول رئیس‌جمهوری عزل کرد. اگر معاون اولی ریاست جمهوری مشایی به مصلحت نباشد، ریاست جمهوری‌اش به طریق اولی به مصلحت نخواهد بود.

 احمدی‌نژاد برای مقابله با این فرآیند -رد صلاحیت مشایی- با بلند کردن بیرق آیت‌الله خامنه‌ای به جنگ شورای نگهبان رفته است. در چند ماه اخیر، بارها اعلان کرده که رهبری فقط یک رأی دارد و در انتخابات مطلقاً دخالت نخواهد کرد. سخنان اول فروردین ۹۲ آیت‌الله خامنه‌ای یکی از مستندات اوست که گفت:
 

احمدی‌نژاد به دنبال تحقق مدل پوتین- مدودف است. کاندیدای اصلی او، مشایی است. نگرانی اصلی او، رد صلاحیت مشایی است.
 
«رهبری، یک رأی بیشتر ندارد. بنده حقیر مثل بقیه مردم، یک رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی که در صندوق انداخته نشود، هیچ‌کس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممکن است آن کسانی که صندوق دست آنها است، بعد باز کنند، خط این حقیر را بشناسند، بفهمند بنده به چه کسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، کسی مطّلع نخواهد شد. اینجور نیست که کسی بیاید نسبت بدهد که رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نیست. اگر چنین نسبتی داده شد، این نسبت درست نیست.»

 احمدی‌نژاد بر این مبنا استدلال می‌کند:

 الف- انتخاب رئیس‌جمهور حق مردم است.
 ب- رهبر به عنوان ولی فقیه، مانند همه مردم دارای یک رأی است.
 پ- آیت‌الله خامنه‌ای در انتخابات بی‌طرف است و قصد ندارد هیچ‌کس را به عنوان رئیس‌جمهور به مردم تحمیل کند.
 ت- آیت‌الله خامنه‌ای همه سلایق و جریان‌های سیاسی را به کاندیداتوری دعوت کرده است.
 ث- اگر حکم آن که دارای ولایت مطلقه است، این است، پس هیچ فرد یا نهاد دیگری نیز حق ندارد افرادی را رد صلاحیت کرده و به جای مردم رئیس‌جمهور انتصاب کند.


 به دو نمونه از سخنان اخیر احمدی‌نژاد بنگرید:

 نمونه اول: در جمع استانداران درباره حق انتخاب مردم، ضرورت مشارکت بالا، و ضرورت حضور همه سلایق برای رسیدن به این منظور سخن گفت:
 
«انتخابات در جمهوری اسلامی یک ابزار سیاسی در دست سیاستمداران و قدرتمندان و نمایش دموکراسی و بازی سیاسی نیست. انتخابات در ایران اصالت دارد و در اصول متعدد قانون اساسی به آن تصریح شده است که این کشور باید با اتکا به اراده عمومی و مردم اداره شود. یک انتخابات پرشور همه مشکلات را برطرف خواهد کرد و انتخابات تبلور یک اراده و اتفاقی عظیم محسوب می‌شود که می‌تواند همه معادلات را به نفع ملت تغییر دهد. همانگونه که رهبری عزیز تأکید کردند باید همه سلایق در انتخابات حضور داشته باشند تا ملت انتخاب خود را انجام دهد و تجربه هم نشان داده، انتخاب ملت همیشه بهترین بوده است. همه باید تابع رأی ملت بوده و هر کسی که ملت انتخاب کرده را یاری و پشتیبانی کنند. همه باید مراقب باشند و در جهت تشویق انگیزه‌های حضور و مشارکت بالای مردم حرکت کنند.»

 نمونه دوم: همین مدعیات را در سخنرانی ۲۲ فروردین در سمنان به شکل تندتری تکرار کرد. به گفته او، «حماسه سیاسی» مورد نظر رهبری با مشارکت ۵۰ میلیونی مردم در انتخابات محقق می‌شود. اگر این تعداد از مردم در انتخابات شرکت کنند، توطئه‌های دشمنان به نتیجه نخواهد رسید و این اقدام «همه معادلات بین‌المللی را به هم می‌زند». او سپس گفت:
 
«انتخابات حق مردم است، امام فرمود که من یک رأی بیشتر ندارم. رهبری معظم انقلاب نیز گفتند که من یک رأی بیشتر ندارم و البته قبلاً نیز بارها بر این نکته تأکید کرده بودند. برخی باید مراقبت باشند که سخنانی نگویند که مردم را بی‌انگیزه و یا مأیوس کنند وقتی رهبری با جایگاه برجسته‌ای که دارند به صراحت می‌گویند که من یک رأی بیشتر ندارم این درسی است برای همه ما؛ اما یک عده می‌گویند نظر رهبری این است که این شخص بیاید و آن شخص نیاید، به شما چه مربوط است؟ این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند، همه سلایق باید بیایند.»

 وی خطاب به شورای نگهبان گفت:
 
«مردم همیشه درست عمل می‌کنند و چرا بعضی این گوشه و آن گوشه پیدا می‌شوند که فکر کنند مالک مردم هستند.»
   گفته است که «مردم آقا بالاسر نمی‌خواهند». آیا این ترفند جدید- یعنی با بلند کردن بیرق رهبری به جنگ شورای نگهبان رفتن- چاره بیچارگی احمدی‌نژاد است؟ پاسخ منفی است. برای اینکه آیت‌الله خامنه‌ای در همان سخنرانی اول فروردین ۹۲ گفته است:
 «در انتخابات، همه سلیقه‌ها و جریان‌های معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفه همه است. انتخابات مال یک سلیقه خاص، مال یک جریان فکری و سیاسی خاص نیست. همه کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال کشور معتقدند، به آینده کشور اهمیت می‌دهند، دلشان برای منافع ملی می‌سوزد، باید در انتخابات شرکت کنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند.»

 آیت‌الله خامنه‌ای نکته مهم دیگری را هم گوشزد کرد و گفت:
 
«در مسئله انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال ۸۸ پیش آمد ــ که برای کشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود ــ همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند؛ نخواستند به رأی مردم تمکین کنند... خوشبختانه سازوکارهای قانونی برای رفع اشکال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد؛ از این راهکارهای قانونی استفاده کنند.»


این یعنی تبعیت محض از نظر شورای نگهبان در کلیه مراحل (از تأیید صلاحیت‌ها تا تأیید نتیجه انتخابات و مرجعیت رسیدگی به شکایات انتخاباتی). آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار ۱۷ اسفند ۹۱ با اعضای مجلس خبرگان رهبری، انتخابات ریاست جمهوری ایران را «بهترین، آزادترین و استانداردترین انتخابات در دنیا» خواند و گفت:
 
«اینکه برخی تلاش دارند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات را به عنوان یک اشکال نظام اسلامی مطرح کنند، سخن غیرفنی و ناشیانه‌ای است، زیرا بررسی صلاحیت کاندیداها و عبور آنها از صافی‌های قانونی، در دموکراسی‌های دنیا وجود دارد. هدف از بررسی صلاحیت کاندیداها در انتخابات عرضه افراد دارای شرایط لازم و متناسب با میل و رغبت مردم در انتخابات است. باید در انتخابات، افرادی حضور یابند که دارای صلاحیت‌ها و حدّ و اندازه‌های لازم برای مسئولیت ریاست‌جمهوری باشند.اعضای شورای نگهبان باید همان‌گونه که تا به حال بر اساس قانون عمل کرده‌اند، در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز در چهارچوب قانون عمل کنند و در نهایت هر فردی که بر اساس ضوابط قانونی از این صافی عبور کرد، می‌تواند وارد انتخابات شود.»

 بدین ترتیب، احمدی‌نژاد نمی‌تواند با برافراشتن بیرق آیت‌الله خامنه‌ای به جنگ شورای نگهبان، و در واقع خود رهبری، برود. اگرچه آیت‌الله خامنه‌ای «همه سلیقه‌ها و جریان‌های معتقد به جمهوری اسلامی» را به کاندیداتوری دعوت می‌کند. اما،
 اولاً: به صراحت گوشزد می‌کند که صلاحیت داوطلبان باید به تأیید شورای نگهبان برسد، و این عین دموکراسی و آزادی است.
 ثانیاً: همه سلیقه‌ها و جریان‌ها باید به نظر شورای نگهبان التزام عملی داشته باشند.
 ثالثاً: توسط نهادهای نظامی (سازمان حفاظت اطلاعات سپاه) و امنیتی (وزارت اطلاعات) فضایی ایجاد می‌کند تا هیچ‌یک از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب کاندیدا نشوند تا رد صلاحیت آنان برایش هزینه‌آور شود.

 به عنوان نمونه، تعداد زیادی از افرادی که اخیراً طی بیانیه‌ای از خاتمی دعوت کردند تا کاندیدای ریاست جمهوری شود، احضار شده و تهدیدهای جدی شده‌اند. تهدیدهایی بالاتر از بازداشت و زندانی شدن. برخی از احضارشدگان پرسیده‌اند: اگر فرد دیگری غیر از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت شود، آیا ما مجاز هستیم در ستاد او فعال شویم؟ پاسخ منفی و همراه با تهدید بوده است.

 با توجه به همین اقدام رهبری، حسن روحانی و علی یونسی (وزیر اطلاعات دولت خاتمی)، در مراسم اعلام نامزدی حسن روحانی گفته اند: اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی قطعاً کاندیدا نخواهند شد. حسن روحانی گفت: «آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و خاتمی قصد کاندیداتوری ندارند و قطعاً در انتخابات کاندیدا نمی‌شوند».

 علی یونسی نیز گفت: «اطلاع دقیق دارم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا نمی‌شوند».

 آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی صریح‌تر سخن گفته است. او می‌گوید: هاشمی رفسنجانی را به نماز جمعه راه نمی‌دهند، از دولت وحدت ملی سخن می‌گوید؛ «متأسفانه افرادی که از همه جا شکست می‌خورند و هیچ جایی آنها را راه نمی‌دهند حتی در نماز جمعه، دم از وحدت می‌زنند و می‌گویند وحدت آن چیزی است که ما می‌گوییم». درباره چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب هم گفته است: «سران اصلاح‌طلبان قطعاً رد صلاحیت می‌شوند».

 مسئله فقط و فقط به اصلاح‌طلبان و هاشمی رفسنجانی محدود نمی‌شود. علی‌اکبر ناطق نوری هم گفته است  که «شرایط» برای آمدن و کاندیدا شدنش در این انتخابات «مناسب و مهیا نیست».

 ناطق نوری به هاشمی رفسنجانی گفته بود، شما حتماً کاندیدا شوید. هاشمی هم متقابلاً به ناطق نوری گفته بود: شما حتماً کاندیدا شوید و من از شما پشتیبانی می کنم. ناطق نوری پاسخ داده بود: هر تخریب و افشاگری که قرار بود علیه شما صورت بگیرد، تاکنون صورت گرفته است. اما با کاندیداتوری من، تازه تخریب‌ها و افشاگری‌ها آغاز خواهد شد.

 آیت‌الله خامنه‌ای، پیشاپیش- از طریق مهندسی انتخابات- چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، و...را حذف کرده است. حضور همه سلیقه‌ها از نظر او، معنایی جز رقابت میان کاندیدای مقبول او (فرد کاملاً وفادار به شخص وی) با کاندیدای دیگری از اصول‌گرایان- و برخی از اصلاح‌طلبان غیر رأی‌آور (مانند محمدرضا عارف)- ندارد.

 انتخابات فرصت خوبی است که باید از آن استفاده می‌شد و بشود. یکی از فرصت‌ها، هزینه‌مند کردن انتخابات برای آیت‌الله خامنه‌ای از طریق کاندیداتوری چهره‌هایی (محمد خاتمی، عبدالله نوری، محمد موسوی خوئینی‌ها، احمد منتظری، محمدرضا خاتمی، مصطفی معین، و...) است که قطعاً رد صلاحیت خواهند شد. کاندیداتوری در انتخابات، عملی اصلاح‌طلبانه است، نه ساختارشکنانه.

 احمدی‌نژاد نیز به شکل خود از فرصت انتخابات استفاده می‌کند. او حاضر است که برای رسیدن به اهدافش، انتخابات را برای نظام و آیت‌الله خامنه‌ای هزینه‌مند سازد. فرصت‌های دیگری هم در برابر او قرار دارد. به عنوان مثال، او می‌توانست و می‌تواند در کنار دفاع از کاندیداتوری مشایی؛ از نامزدی مهندس میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، سید حسن خمینی و... نیز دفاع کند. در آن صورت سخنرانی‌های مکررش درباره حضور همه سلایق در انتخابات گوش شنوایی در میان مخالفان می‌یافت. اما هیچ‌یک از اصلاح‌طلبان، سبزها، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی و آیت‌الله خامنه‌ای، سخنان او را جدی تلقی  نخواهند کرد، برای اینکه فقط و فقط به دنبال مدل پوتین- مدودف است.

 هر کس اهدافی را تعقیب می‌کند. اما «خواستن» و «توانستن» دو امر متفاوت هستند. هیچ‌کس قادر به تحقق همه خواست‌های خود نیست. پیامدهای ناخواسته گفتار و رفتار، غیرقابل پیش‌بینی است. انتخابات ریاست جمهوری ایران، هنوز همه قوای خود را به فعلیت نرسانده است. جنبش سبز، یکی از پیامدهای ناخواسته انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بود.

 ۳۴ سال مهندسی دانشگاه‌ها، نتایجی به دنبال داشته که مطلوب جمهوری اسلامی نیست. برای اینکه دانشگاه نهادی مدرن و غیرخنثی است. دانشگاه مومی در دست فرد نیست که به هر شکلی بتواند درش آورد.

نهاد انتخابات هم چنین است. آیا آیت‌الله خامنه‌ای و اصول‌گرایان مطلقاً حدس می‌زدند که محمود احمدی‌نژاد پیامد مهندسی انتخابات باشد؟ انتخابات احمدی‌نژاد را دگرگون کرد. علی فلاحیان اخیراً گفته است: عمرم در وزارت اطلاعات تلف شد. نهاد انتخابات او را مجبور می‌سازد تا چنین سخنانی بر زبان جاری سازد. تاریخ گشوده است. پیامدهای ناخواسته گفتار و رفتار شاید سرنوشت‌ساز باشند.

۱۳۹۲/۰۱/۲۵

نخستین تصاویر از سقوط هواپیما در دریای بالی اندونزی و نجات معجزه آسای 172 مسافر

یک بوئینگ 737 از نوع 900ER پس از اینکه از باند فرودگاه لغزید، در دریا سقوط کرد. این هواپیما دارای 170 سرنشین بود که همه آنان از این حادثه نجات یافتند.
به گزارش شفقنا از العربیه، تصاویر منتشر شده از این حادثه نشان می‌دهد که هواپیما درون آبهای کم عمق سقوط کرد و مسافران با جلیقه‌های نجات خود از آب بیرون آمده و وارد خشکی شدند.
عارف هایونادی سخنگوی پلیس بالی به تلویزیون کانال یک اندونزی گفت که تمام سرنشینان هواپیما سالم بوده و توسط پرسنل فرودگاه مراقبت و پذیرایی می‌شوند.
این هواپیما که متعلق به شرکت اندونزیایی «لیون» است، خسارات زیادی دید.
شرایط و چگونگی این حادثه هنوز مشخص نشده و تحقیقات برای یافتن دلیل لغزش هواپیما به آب آغاز شده است.





















۱۳۹۲/۰۱/۲۴

لپ تاپی که از خانه ای در شمال لندن به سرقت رفته، حالا سر از تهران در آورده است.

ماجرا از آنجا شروع شد که پیش از سرقت، بر روی این لپ تاپ (مک بوک پرو اپل) اپلیکیشن ضدسرقتی به نام هیدن (Hidden) نصب شده بود که به مالک آن این امکان را می داد رد لپ تاپ از دست داده اش را دنبال کند.
با آنکه این لپ تاپ به همراه چند وسیله دیگر از جمله یک آی‌پد در ماه فوریه از خانه 'دام دل تورتو' در شمال لندن دزدیده شد، اما تا ماه گذشته خبری از آن نبود تا اینکه روز ۲۳ مارس این اپلیکشین محل وجود لپ تاپ را به آقای دل تورتو اطلاع داد.
کاربرد این اپلیکیشن به گونه ای است که به محض استفاده از کامپیوتر و وصل شدن به اینترنت، از طریق دوربین آن، عکس هایی را به تناوب برای مالک آن می فرستد.
این گونه بود که آقای دل تورتو مطلع شد که لپ تاپش به تهران برده شده و از طریق عکس‌هایی که دریافت کرده بود متوجه شد که کامپیوترش در حال حاضر در اختیار دختر جوانی است.

نرم افزار ضدسرقت چیست؟

  • نرم افزارهایی چون Hidden پس از نصب در دستگاه پنهان می شوند و رفتار کاربر را ثبت می کنند و آن را برای مالک دستگاه می فرستند.
  • این نرم افزارها برای یک مالباخته می تواند مفید باشد اما در عین حال می تواند مورد سوءاستفاده هم قرار گیرد.
  • اگر قصد خرید دستگاه دست دوم را دارید، به فروشنده معتبر مراجعه کنید. در عین حال پس از خرید از پاک بودن دستگاه از چنین نرم افزارهایی مطمئن شوید.
  • تعمیرکار دستگاه شما نیز می تواند چنین برنامه هایی را نصب کند بنابراین در انتخاب تعمیرکار هم دقت کنید.
 با این حال آقای دل تورتو در وبلاگی که در آن ماجراهای دزدیده شدن لپ تاپش و سفر ۵ هزار کیلومتری آن را به تهران می‌نویسد، گفته است که تقریبا مطمئن است که دزدان لپ تاپش ارتباطی با این دختر و یا خانواده او ندارند و احتمالا آنها لپ تاپ را به صورت قانونی خریده‌اند.
او در وبلاگ "لپ تاپ دام در ایران" نوشته است که پس از اینکه این اطلاعات را دریافت کرده، آن را در اختیار پلیس لندن قرار داده، اما پلیس به او گفته چون ایران خارج از حوزه قضایی بریتانیاست، چندان نمی توان امیدی به بازپس گرفتن لپ تاپ داشت.
عکس های دختری که لپ تاپ را در اختیار دارد، همچنین نقشه و اطلاعات محل سکونت او در برخی از روزنامه ها و وب سایت های خبری بریتانیایی منتشر شد. هر چند تعدادی از آنها پس از چندی به دلیل حفظ حریم خصوصی، عکسهای او را به صورت شطرنجی در آوردند.
این منابع خبری تصاویر و اطلاعات منتشرشده را از کلیک وبلاگ آقای دل تورتو برداشته اند.
بعد از انتشار این خبر در رسانه ها، آقای دل تورتو همه اطلاعات و عکس ها را از وبلاگش پاک کرد.
او در وبلاگش نوشته که این وبلاگ را صرفا برای مطلع کردن دوستانش به‌روز می‌کرده و اصلا فکر نمی‌کرده این ماجرا با چنین وسعتی منتشر شود.
با این حال آقای دل تورتو در تازه ترین پست وبلاگ خود نوشته است که با مالکان جدید لپ تاپ در تماس بوده و آنها مایلند که این کامپیوتر را به او برگردانند.
او در ادامه نوشته است با توجه به خطایی که در خصوص انتشار ماجرای دزدیده شدن لپ تاپش و انتقال آن به تهران کرده است و همینطور اشتباه در حفظ حریم خصوصی مالکان جدید لپ تاپ، تصمیم گرفته است به عنوان عذرخواهی، از پس گرفتن لپ تاپش صرف نظر کند.

۱۳۹۲/۰۱/۲۱

نخستين روايت فائزه هاشمی از روزهای "اوين"

وارد خانه‌اش که شديم هنوز نيامده بود و يک مرد ميانسال مشغول خانه‌تکانی عيد بود. ده دقيقه‌ای منتظر مانديم تا اين‌که فائزه هاشمی با چند کيسه ميوه وارد خانه شد. اين همان فائزه هاشمی قبل از زندان است؛ شش‌ماه حبس نه‌تنها تاثيری بر آرا و افکارش نگذاشته که او را راديکال‌تر از قبل هم کرده است. يک روسری آبی، ‌شلوار سفيد و چادر مشکی بر سر دارد و از اين‌که خانه‌اش به هم ريخته است عذرخواهی می‌کند. از نحوه دستگيری‌اش برای اجرای حکم تا مسائل صنفی زندانيان، ملاقات آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی با او و برادرش در زندان، همبندان و زنان زندانی ديگر، بازداشت روزنامه‌نگاران، ‌انتخابات رياست‌جمهوری آينده و برنامه‌های آينده سخن می‌گويد و در‌عين‌حال وقتی گفت‌وگو به اينجا می‌رسد که در صورت نامزدی پدرش در انتخابات چه خواهد کرد پاسخ می‌دهد: «ان‌شالله که اين‌طور نيست.» گفت‌وگوی بهار با فائزه هاشمی ساعاتی پس از آزادی او از زندان اوين با قرار وثيقه يک‌صد‌ميليون تومانی برای پرونده جديد اتهامی‌اش که اخلال در نظم عمومی (زندان) است در منزل مسکونی‌اش حوالی ميدان نوبنياد انجام شد.
قرار بود ۳۰‌اسفند آزاد شويد اما ۲۹‌اسفند آزاد شديد. علت اين تخفيف يک‌روزه در محکوميت شش‌ماه شما چه بود؟
چند حدس وجود دارد؛ اول احتمال استقبالی را می‌دادند که خوشايند آن‌ها نبود. دوم نبودن من برای سال تحويل در کنار زندانيان‌، اين نکته را روزنامه شرق و برخی سايت‌ها يک روز قبل کار کرده بودند. و سوم شايد نبودن من در زندان هنگام چهارشنبه‌سوری برايشان مهم بود، چون با باز‌بودن هوا‌خوری برای اين مراسم مخالفت شده بود و دو روز قبل، ٣٠‌اسفند، را روز آزادی من اعلام کرده بودند و من هم چون نمی‌خواستم حتی يک روز زير منت باشم و هم برايم مهم بود که سال تحويل را در کنار دوستانم در زندان باشم مقاومت کردم؛ بعد از حدود يک‌و‌نيم‌ساعت مرا بيرون کردند. مرا برای گفت‌وگو به دفتر جانشين رييس زندان بردند و سپس به بند راهم ندادند و در آخر نيز بعد از حدود نيم‌ساعت نشستن، در فضای جلوی بند مرا سوار ماشين کردند.
چه ساعتی شما را آزاد کردند؟
حدود يک‌ربع به هفت صبح به من خبر آزادی را دادند. فکر می‌کنم هشت‌و‌نيم صبح بود که من را سوار ماشين کردند و حدود ساعت ۹ صبح هم به خانه رسيديم.
معمولا کسی از زندانی‌بودن دلخوشی ندارد، اما سوال اينجاست که چه اصراری داشتيد داخل زندان بمانيد؟
اول اين‌که می‌خواستم همه شش‌ماه محکوميت خود را به‌صورت کامل بگذرانم و هيچ منتی بر من و خانواده‌ام نباشد و باعث سوءاستفاده ديگران نشود؛ نکته دوم اين‌که ترجيح می‌دادم سال تحويل را در جمع دوستانم در زندان باشم.
چرا؟
چون زندان يک تجربه جديد بود. من سال‌های سال هنگام تحويل‌سال کنار خانواده بودم، اما شرايط جديد متفاوت بود. دوست داشتم کنار ديگر زندانی‌های زن باشم. آنجا سال تحويل برای همه به‌سبب تنها‌بودن و دوری از نزديکان وضعيت خاصی است و نمی‌خواستم از آن فضا جدا شوم.
چه کسانی با شما همبند بودند؟
تعدادی از خانم‌هايی بهايی، تعدادی از سازمان مجاهدين، دو خانم مسيحی، دو نفر از گروه مادران عزادار پارک لاله، تعدادی بچه‌های سبز و خبرنگار و يک خانم عراقی و چند نفری هم لاييک و چپ.
خانواده هم اطلاع داشتند که قرار است يک روز زودتر آزاد شويد؟
خير، هيچ‌کس خبر نداشت.
پس شما چطور به منزل رسيديد؟
با همان ماشين زندان من را رساندند.
همين خانه خودتان؟
نه. من کليد نداشتم و همسرم هم خانه نبود. موبايل هم نداشتم به او خبر بدهم؛ در نتيجه به خانه محسن (برادرم) رفتم.
واکنش آن‌ها نسبت به حضور شما چه بود؟
خيلی متعجب و شاد شدند؛ چرا‌که فردای آن روز منتظر آزادی من بودند.
چند‌ماه پيش خبری با اين موضوع منتشر شد که مقامات زندان تصميم گرفته بودند به شما مرخصی دهند، اما با انتشار يک بيانيه از پذيرفتن آن‌ها خودداری کرديد؛ چرا؟
کل دوران محکوميت من شش‌ماه بود. ما آنجا چهار نفر را داشتيم که حدود پنج‌سال بدون حتی يک‌بار مرخصی در زندان بودند. افراد ديگر هم بودند که دوسال، سه‌سال، چهار‌سال زندانی بودند، اما مرخصی نرفتند.
يعنی تصور کرديد مرخصی حق شما نبود؟
دقيقا. نه‌تنها مرخصی حق من نبود که به‌نظرم بايد زندانی‌های ديگر به مرخصی می‌رفتند! احساس خوبی برايم نداشت. ضمن اين‌که استنباطم اين است که پس از دستگيری من‌؛ اعتراضات در زندان زياد شد، مسائلی به وجود آمد از نظر خبری به بند زنان زندانيان سياسی زياد پرداخته شد؛ يعنی خبرهايی که پس از آن منتشر می‌شد برايشان سنگين‌تر از بيرون‌بودنم بود. يک شب قبل از اعلام مرخصی بابا (آيت‌الله هاشمی) برای ملاقات من و مهدی به زندان آمده بود و پيش‌بينی‌ام اين بود که اين‌ها می‌گويند آقای هاشمی تقاضا کرده که فائزه بيرون بيايد و اين‌ها هم در بوق بگويند که به‌خاطر آقای هاشمی من را آزاد کردند.
چگونه شما را بازداشت کردند؟
در زندان که بودم از بچه‌ها درباره چگونگی اجرای حکم می‌پرسيدم که می‌گفتند چند‌بار به‌دلايل مختلف آن را عقب انداخته‌اند و وقتی با آن‌ها تماس گرفته می‌شد که به زندان بياييد، حتی تا چند ماه هم تقاضای مهلت می‌کردند. غروب اول مهر از دادسرای اوين زنگ زدند که همان شب برای سوال‌و‌جواب به دادسرای اوين بياييد که پرسيدم جريان چيست؟ قرار است به زندان بروم؟ گفتند نه، چند تا سوال‌و‌جواب است. پاسخ دادم امشب ميهمان دارم و نمی‌توانم بيايم و فردا صبح آنجا هستم. گوشی را به آقايی دادند که او هم گفت بسيار خوب، فردا صبح، ساعت ۸، دادسرای اوين باشيد. ميهمان‌ها آمدند و رفتند و ساعتی بعد ماموران داخل خانه آمدند و مرا بردند.
شما روز بازداشت خبر داشتيد که قرار است برادرتان، مهدی، قرار است دوم مهر به ايران بازگردد؟
بله، می‌دانستم. اما بسياری اين‌طور تحليل می‌کنند که با فائزه اين رفتار را انجام دادند که مهدی بترسد و نيايد. آن‌ها نمی‌خواستند مهدی به ايران بازگردد و احتمالا گفته‌اند که با فائزه که در ايران است و آماده برای زندان‌رفتن اين‌طور برخورد کرديم و حتما مهدی پيش خود فکر می‌کند که اوضاع چقدر خراب است و از آمدن پشيمان می‌شود.
چرا فائزه هاشمی ممنوع‌الخروج نيست؟
نمی‌دانم. بايد از سيستم قضايی بپرسيد.
برای موضوع خاصی از کشور خارج شديد؟
المپيک لندن بود. برای فدراسيون اسلامی ورزش زنان نشستی با اعضا داشتيم و بيشتر به اين دليل رفته بودم.
زندان برای شما چطور بود؟
خيلی خوب بود. تجربه بسيار قشنگی بود، انسان‌های بزرگی که با آن‌ها آشنا شدم، روابط و فضای بين زندانی‌ها و... تجربه ‌گران‌بهايی بود. آنجا فضايی ايجاد شده که ماحصل خود زندانيان است؛ نه اين‌که زندانبان‌ها يا ماموران کار خاصی می‌کردند، نه، اتفاقا با آن‌ها بحران‌های بسياری داشتيم ولی فضا و شرايط زندان برايم تجربه بسيار مهمی بود و يک نقطه‌عطف در زندگی من به شمار می‌رود که به آن افتخار می‌کنم و بسيار هم آن را دوست دارم.
گويا در زندان وکيل «بند» هم شده بوديد. فرآيند وکيل‌بند‌شدن دموکراتيک بود يا اين‌که تمايل خودتان بود؟
قانون آنجا اين است که هرکس انتخاب می‌شود سه ماه وکيل‌بند است. آنجا خانم منيژه که وکيل‌بند بود به مرخصی رفت. همان شب انتخابات گذاشتند که يک نفر به‌عنوان جايگزين انتخاب شود تا او بازگردد. رسم آنجا اين‌طور است که کسی نامزد نمی‌شود و زندانی‌ها به هرکس که می‌خواهند رای می‌دهند. اکثريت به من رای دادند. خانم منيژه که بازگشت وکيل‌بندی را به او تحويل دادم و گفتم که شما خودتان ادامه دهيد، اما دوره او که تمام شد و انتخابات را برگزار کردند، دوباره من به‌عنوان وکيل‌بند انتخاب شدم که تا ۱۰‌روز قبل از آزادی هم وکيل‌بند بودم.
عمده مشکلات زندانيان زن در اوين چه بود؟
از نگاه من پس از شش‌ماه حبس سوء‌مديريت و ندانم‌کاری و موازی‌کاری عمده مشکلات زندانی است.
چگونه؟
موافقت‌نکردن با آزادی مشروط و مرخصی‌ها طبق قانون، قطع تلفن‌ها و ملاقات‌های حضوری، در حالی‌ که مثلا گفته می‌شد بيانيه‌ای با امضای بعضی‌ از زندانيان منتشر شده است.
در حوزه درمان و سلامت زندانيان چطور؟
يکی‌ از حيطه‌های پر‌مشکل همين‌جاست. عمده درمان در بهداری زندان داروهای آرام‌بخش است؛ به‌خصوص اگر در شب، کارت به درمانگاه بکشد. برای اعزام پزشکی به بيرون از زندان نيز بايستی از هفت‌خوان رستم بگذری: تشخيص بهداری زندان، تشخيص دکتر متخصص که گاهی به زندان می‌آيد، تاييد پزشکی قانونی داخل زندان، تاييد پزشکی‌ قانونی بيرون زندان، تاييد دادستانی، رسيدن موافقت دادستان به زندان و سپس به بند زنان و نامه‌نگاری‌ها و رفت‌و‌آمد‌ها برای هريک از اين‌ها را در نظر داشته باشيد که فاجعه است. حالا با اعزام موافقت شد، يک‌بار پرونده پزشکی‌ را نمی‌‌برند، بار دوم پرونده را اشتباهی‌ می‌برند، بار سوم به‌جای عکس ريه عکس پا می‌برند، بار چهارم دير زندانی را می‌برند و وقت دکتر از دست رفته و بار پنجم به بيمارستان اشتباهی‌ می‌برند. تمامی‌ اين‌ها اتفاقاتی بود که در طول کوتاه حضور من در زندان بارها اتفاق افتاد. برای هر اعزام نيز بخش مهمی‌ از اين روند فرسايشی طی‌ می‌شود.
اين روند را تعمدی می‌دانيد يا سهوی؟
همان‌طور که گفتم به‌نظرم بخشی از آن بازمی‌گردد به سوء‌مديريت و ندانم‌کاری‌ها؛ يعنی‌ در اينجا مثل بيرون همان سوء‌مديريت حاکم هست. البته طی‌ هفت‌خوان رستم به نظرم سوء‌مديريت نيست، بلکه يک روند تثبيت شده است.
اشاره کرديد زندانی‌ها از گروه‌های مختلفی در يک بند حضور داشتند. تعامل اين افراد با فائزه هاشمی چگونه بود؟
نيمه‌شب وارد بند شدم. زندانيان شوکه شده بودند. باور نمی‌کردند که فائزه هاشمی‌ را نيز در زندان ببينند. استقبال گرم و صميمانه بود. کل بند بيدار شدند و يکی‌‌دو ساعت گپ زديم. انتظار اين بود زود آزاد شوم و اين اواخر نگران بودند که آيا آزاد خواهم شد يا نه.
برخوردهای زندانی‌ها با يکديگر که درنتيجه تضارب‌آرای آن‌ها شکل می‌گرفت چگونه بود؟
روابط کاملا دوستانه بود. در غم و شادی هم شريک بودند. تعامل در حد بالايی بود. در حين اين‌که همگی‌ به عقيده و آرای يکديگر احترام می‌گذاشتند هر کسی‌ عقايد و افکار خودش را داشت. در زندان به‌سبب روابط و تعامل زندانيان دموکراسی‌ حاکم بود، چيزی که تحقق آن در جامعه آرزوی همه است.
بحث‌های جدی سياسی هم با يکديگر داشتيد؟
به مناسبت‌های مختلف و هم به‌طور آزاد اين بحث‌ها را داشتيم. جلسات تحليل خبر و امور سياسی برگزار می‌کرديم. اگر نقدی به افکار يک ديگر داشتيم به‌راحتی‌ بيان می‌شد و روی آن بحث می‌کرديم. هميشه گفت‌وگو در جريان بود و در کنار اين گفت‌وگو‌ها روابط دوستانه حاکم بود.
آذرماه بود که آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به زندان اوين آمدند و با شما و برادرتان مهدی ملاقات داشتند. علت حضور ايشان در اوين چه بود؟
آن‌ها از بابا خواسته بودند که به ديدن مهدی به اوين بيايد.
تا با شما و مهدی صحبت کنند؟
بر مهدی فشار بود تا موضوعی را قبول کند و مهدی شرطش مشورت با بابا بود. برای همين از بابا خواستند که به اوين بيايد. وقتی برای ديدن مهدی آمد با من هم ملاقات کرد.
هر سه نفر با هم ملاقات داشتيد؟
خير. اجازه ندادند سه‌نفری با هم ديدار کنيم. بابا با من و مهدی جداگانه ملاقات کرد.
زمان ملاقات شما با پدرتان چقدر بود؟
حدود ۲۰‌دقيقه.
صحبت خاصی بين شما و آيت‌الله هاشمی وجود داشت؟
بيشتر احوال‌پرسی‌ بود و وضعيت زندان را برايش توضيح دادم. بابا نيز گله‌های آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدين، منافقين نمی‌گويم يا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدين و بهايی‌ها دارم.
آيت‌الله هاشمی پيش از مسائل اتفاق‌افتاده برای شما، نصايحی خطاب به دخترشان داشتند؟
گاهی بله. معمولا امر نمی‌کند که بکن يا نکن، ولی‌ نظر خود را می‌گويد و اختيار را برای تصميم‌گيری به ما می‌دهد. به‌ندرت پيش آمده است که دستوری صحبت کرده باشد. در‌واقع روششان متقاعد‌کردن است تا اجبار و تحکم.
گويا يک وثيقه صد ميليون تومانی ديگر هم پيش از آزادی شما خواسته بودند. علت صدور اين قرار وثيقه چيست؟
پرونده جديد.
با چه اتهامی؟
اخلال در زندان. اعتراض‌هايی‌ که در زندان توسط زندانی‌ها رخ می‌داد و مشاجره‌ای که بين ماموران و زندانی‌ها پيش می‌‌آمد، اين‌ها را به پای من نوشتند که با ليدری من انجام ‌شده است و به‌دنبال آن پرونده جديد با اتهام اخلال در زندان درست کردند.
شما را به‌همين دليل به انفرادی بردند؟
بله، هم به انفرادی بردند و هم پرونده جديد تشکيل دادند، يعنی‌ برای يک موضوع دو بار مجازات. اخلال در زندان مجازاتش در آيين‌نامه زندان‌ها پيش‌بينی‌ شده و حداکثر آن انفرادی است؛ در‌حالی‌‌که پرونده جديد با اتهام اخلال در نظم عمومی ايجاد شده است که از نظر قانونی نمی‌تواند ارتباطی‌ با اتهام اخلال در زندان ارتباطی‌ داشته باشد.
حالا واقعا شما ليدر بوديد؟
اين اتهامی دروغ و توهين به ديگر زندانيان است. زندانيان برای خود يلی هستند و اجازه نمی‌دهند برايشان کسی‌ ليدری کند. تمامی اعتراضات در جمع تصميمگيری می‌شد و من به‌عنوان وکيل‌بند به همراه ديگران آن را دنبال می‌کرديم. شايد بودن من در زندان به‌طور غيرمستقيم باعث احساس قدرت بيشتر زندانيان شده بود و به همين دليل اعتراضات نسبت به گذشته بيشتر شده بود.
اتهام شما تبليغ عليه نظام بوده و به‌همين دليل شش‌ماه به زندان رفتيد. آيا فکر می‌کنيد عليه جمهوری اسلامی تبليغ کرده‌ايد؟
نه. اين اتهام را قبول ندارم. من بی‌دليل در زندان بودم. عجيب اينجاست که من اتهام نشر اکاذيب نداشتم و اين به اين معنی است که حرف‌هايم درست بود، ولی‌ می‌گويند چرا گفتی‌.
مجرم را به زندان می‌برند تا تاديب شود؛ آيا فائزه هاشمی تاديب شده است؟
چون خودم را مجرم نمی‌دانستم مرا در پيگيری آرمان‌هايم راسخ‌تر شده‌ام؛ ضمن اين‌که نگرانی برای بازگشت به زندان ندارم.
فکر می‌کنيد چه اتفاقی در ساختار سياسی جمهوری اسلامی پديد می‌آيد که فائزه هاشمی فاصله نمايندگی مجلس پنجم تا زندان اوين را ظرف حدود ۱۰‌سال طی می‌کند؟
تا جايی‌‌که به‌خاطر دارم از همان ابتدای فعاليت‌های اجتمايی‌ و سياسيم منتقد بودم. در ايام انتخابات مجلس پنجم بار‌ها لباس‌شخصی‌‌ها و گروه‌های فشار تلاش کردند مجالس سخنرانی من را به هم بزنند، البته موفق نشدند و حالا نيز توسط همين افراد تهديد می‌شوم و بالاخره هم کارم به زندان کشيده می‌شود. خودم فکر می‌کنم همان آدم هستم.
با پايان تعطيلات عيد، فعاليت‌های روزمره مردم در حوزه‌های مختلف آغاز می‌شود. برنامه شما برای سال ۹۲ در دوران آزادی چيست؟
اگر مشکلی‌ نباشد تدريس در دانشگاه را ادامه می‌دهم؛ همچنين تصميم دارم مسائل مربوط به زندانی‌ها و خانواده‌ها يشان را دنبال کنم.
فعاليت سياسی چطور؟
(سکوت) منظورتان چيست؟
بالاخره نزديک به انتخابات رياست‌جمهوری يازدهم هستيم. آيا در همين رابطه قصد انجام فعاليتی داريد؟
خير.
چرا؟
به‌نظرم شرايط فراهم نيست.
تحليلی از انتخابات آينده داريد؟
بله. آنجا مرتب روزنامه‌ها را می‌خوانديم و اخبار را تحليل می‌کرديم.
‌نگاه شما به انتخابات آتی چيست؟
از آنجايی که ابهامات گذشته تاکنون حل نشده و حتی تلاشی در برای حل آن‌ها به کار نرفته است به‌نظر می‌رسد علاقه‌ای به حضور در سياست‌های کلی‌ وجود ندارد. اگر غير از اين بود نشانه‌هايی‌ ديده می‌شد. نه‌تنها چنين نشد بلکه عکس آن عمل شد.
حتی اگر آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نامزد انتخابات باشند؟
ان‌شالله که نيستند. (خنده)
شما موافق حضور ايشان در انتخابات آينده نيستيد؟
خير.
شما دوم خرداد سال ۸۸ در ورزشگاه ۱۲‌هزار‌نفری آزادی از احمدی‌نژاد انتقاد کرديد؛ با وجود اين همه تغيير که آقای احمدی‌نژاد داشته است هنوز هم روی موضع چهار سال قبل خود هستيد؟
اعتقاد ندارم که آقای احمدی‌نژاد واقعا عوض شده باشد. به نظرم اين تغييرات ظاهر‌سازی برای اهداف ديگری است، يا آن‌موقع ايشان از خود چهره‌ای نشان داد که واقعی نبود.
اما احمدی‌نژاد به مواضع هفت‌سال پيش منتقدان خود، يعنی بخش‌هايی از اصلاح‌طلبان، نزديک شده است. نامه او به وزير علوم برای برکناری روسای دانشگاه‌های تهران و تربيت مدرس به‌دليل امنيتی‌کردن فضای آکادميک يکی از دلايل تغيير احمدی‌نژاد است.
در هر صورت به‌نظر می‌رسد که صداقت و راستگويی در اين جريان وجود ندارد و مواضع جديد ايشان به دل نمی‌‌نشيند. احتمالا دوباره بعد از انتخابات چهره ديگری از خود نشان می‌دهد. نمی‌شود شما سال‌ها جور ديگری عمل کنيد و يک‌دفعه تبديل به يک چهره اصلاح‌طلب و مدافع حقوق بشر شويد. به‌نظر‌م اين‌ها روش‌هايی است برای جلب و جذب آرا برای انتخابات، چنان‌که مواضع سال ۸۴ و سال ۸۸ ايشان نيز چنين بود: آوردن نفت بر سر سفره مردم، افشای دزد‌ها و خلافکار‌ها و... . خلافکار‌تر از همه کيست؟ دزدی‌ها و اختلاس‌ها عمد‌تا در کدام دوره انجام شد؟ بنا‌بر‌اين حرف‌ها به‌تنهايی نمی‌تواند مهم باشد، بلکه عملکرد است که مورد ارزيابی قرار می‌گيرد. ايشان آزمايش هشت‌ساله خود را پس داده است. البته اين را از ابتدا آقای هاشمی‌ و بسياری ديگر پيش‌بينی‌ کردند ولی‌ کو گوش شنوا؟ تحليل شناختی من از فائزه هاشمی پس از زندان اين است که او به يک فعال حقوق بشری تبديل شده است. فکر می‌کنم سال‌هاست در اين زمينه فعالم. شايد الان راسخ‌تر باشم، چون ديگر نگرانی برای زندان‌رفتن هم وجود ندارد.
اين طنز قديمی که شما مردترين عضو خانواده هاشمی‌رفسنجانی هستيد را قبول داريد؟
من يک زن هستم و به زن‌بودن خود افتخار می‌کنم. چرا برای تعريف از يک زن به او مرد می‌گويند؟ برايم خوشايند نيست.
از شجاعت می‌آيد.
مگر نمی‌شود شير زن بود؟
پس شما خود را شيرزن خانواده هاشمی می‌دانيد.
خود را شيرزن می‌دانم، ولی‌ نه‌تنها شيرزن اين خانواده.
منبع : ملیحه حسینی روزنامه بهار