پاییز سال ۵۷ وقتی بود که محمد رضا شاه همه را به حضور می پذیرفت، حتی آنها که سالها مغضوب بودند، دفتر دربار در روزهای آخرتاریخی و کاری، رجال سیاسی فراموش شده ای را به دربار دعوت می کرد تا بلکه انقلاب را به تعویق بیندازنند.
حتی شنیدن صدای انقلاب مردم که محمد رضا شاه از تلویزیون ملی اعلام کرد و تعویض پیاپی دولتها و آمدن شریف امامی که ظاهری شرع پسند داشت فایده ای نکرد و تظاهراتهای میلیونی تهران هر روز بند بند حکومت را می گسست.
در روزهای خزان زده کاخ نیاوران، دکتر علی امینی به دربار دعوت شد، شاه تنها یک سوال داشت. چه باید کرد؟ و امینی پاسخ داد: "دهن کجی اعلی حضرت به مردم پاداشی داشت که امروز می بینند."
امینی نه نخست وزیری را پذیرفت و نه پیشنهادی داشت. درست یکسال پیش این نواده مظفرالدین شاه، در همان ابتدای تشکیل دولت جمشید آموزگار و پس از اینکه شاه عاقبت هویدا را پس از ۱۳ سال از نخست وزیری برکنار کرد مگر که این موج بلند مخالفت را از سر بگذراند، دکترعلی امینی طرحی را به شاه پیشنهاد کرد که به نظر این نخست وزیر اسبق می توانست اجرایی شدنش کار را به جاهای باریک نکشد.انحلال ساواک، انحلال مجلس سنا و شورای ملی و انتخابات آزاد و سرانجام انحلال حزب رستاخیز.
طرح امینی که البته یکسال بعد و سربزنگاه پیروزی انقلاب اجرایی شد، ابدا به مذاق شاه خوش نیامد و شاه در یک جمله همه خشم خود را به امینی نشان داد: "چه کسی از قاجاریه را در نظر داری به سلطنت بنشانی."
شاه کابوس انتخابات آمریکا که جان اف کندی به ریاست جمهوری آمریکا رسید و حمایتهای مالی شاه از رقیب جمهوری خواه بر باد رفت را به یاد می آورد و بهارسال ۱۳۴۰ که امینی با فشار مستقیم رئیس جمهور آمریکا نخست وزیر شد و شاه تنها این حکم را نظاره و امضاکرد. کندی دوای درد همسایگی ایران با ابرقدرت کمونیست را اصلاحات اقتصادی و دموکراسی می دید و شاه را مرد این کار نمی دانست.هنوز هشت سال از «قیام شاه و ملت» نامی که «اعلی حضرت» برکودتای ۲۸ مرداد گذاشته بود نگذشته بود که دوباره سرو کله نخست وزیری مستقل و اینبار با پشتوانه حمایت همه جانبه آمریکا پیدا شد که در اولین اقدام ازشاه خواست بنابر قانون اساسی مشروطیت از دخالت در امور کشور خودداری کند.
کار بعدی امینی تحت تعقیب قرار دادن بسیاری از چهره های معتمد شاه بود، تیمور بختیار از ریاست سازمان امنیت برکنار شد و حکم جلب تیمسار حسین آزموده رئیس دادسرای ارتش صادر شد.دو مجلس سنا و ملی به خواست امینی منحل شدند و در این فضای خالی از مزاحمت های مجلس شا هنشاهی وتعلیق انتخابات طرحهای بزرگی در کا بینه امینی اجرایی شد و اصلاحات ارضی که تمام رابطه ارباب رعیتی را بر هم می ریخت در همین کابینه کلید خورد.
قدرت شاه با رفرم امینی هر روزافول می کرد و اینبار ابزار کودتا هم در دست نبود و آمریکایی ها پشتیبان امینی بودند.فضای بسته و خفقانی که پس از ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق، قدرت همه جانبه شاه را تضمین می کرد و در همان ماه های اول صدارت امینی فروریخت، جبهه ملی میتیگ برگزار کرد و نهضت آزادی ایران در همین سال ۱۳۴۰ اعلام موجودیت کرد. و این گناهی نابخشودنی بود که امینی با آیت الله طالقانی روابطی دوستانه داشت و نهضت تازه تاسیس آزادی به عملکرد اصلاحی امینی خوشبین بود و از آن حمایت می کرد.
اصلاحات امینی در اولین قدم قدرت شاه را محدود می کرد، حتی اگر انتخاباتی برگزار نمی شد و هنوز بخش حقوق مردم قانون اساسی مشروطیت برزمین مانده بود.
بگذریم از اینکه مشروطه خواهان هم آنقدر در تنظیم قانون اساسی مشروطیت و به امضای مظفرالدین شاه بیمار رساندن عجله داشتند که به همان محدود کردن قدرت شاه بسنده کردند و چند سالی بعد در متمم قانون اساسی به صرافت اصول مربوط به حقوق ملت افتادند.
بخت یار شاه بود که آمریکاییها در واگذاری ۷۰۰میلیون دلار وام به دولت امینی تعلل کردند و در این فرصت شاه و دربار آنقدر فرصت داشتند تا در همه چرخ های دولت چوبی بگذارند.دولت امینی که وارث اقتصاد بی سر و سامان چهار نخست وزیر پیشین بود و نشریات حامی دربار می توانستند همه این اوضاع نا بسامان را بر نخست وزیر تازه رسیده بار کنند و برنامه اصلاحی او را دلیل این آشفتگی بدانند.
بدتر اینکه امینی در همان چند ماه دولت را ورشکسته اعلام کرد و آن امنیت روانی اقتصادی هم به باد رفت، سفر استراتژیک شاه به آمریکا و دادن تضمین به کاخ سفید که کاخ نیاوران و خود شاه زمام تغییر را به دست می گیرد، دولت کندی را که خود دچار بحرانهای بزرگ جهانی بود، از آن سماجت انداخت و عاقبت پس از یازده ماه دولت امینی سقوط کرد.
شاه این باردشمن فرضی دیگری هم بر فهرست دشمنانی مانند ناصر ریس جمهور مصر، فلسطینی ها، حزب توده و مصدقی ها افزود و تا سال ها مشکلات اقتصادی کشور را برگردن امینی و دوران اصلاحاتش می انداخت.امینی در تمام سال های بعد تحت نظر بود ، نه اجازه مصاحبه و نه حتی مسافرت داشت . در یک سفر اروپایی ماموران ساواک امینی را از پلکان هواپیما پایین آوردند. با این همه از سال ۵۰ به بعد این اجازه به امینی داده شده بود که به عنوان یک نخست وزیر سابق و خاطی در اعیاد رسمی به دست بوس برسد. امینی یک کارگزار اصلاح طلب بود اما اصلاح طلبان خارج از حکومت وضع بدتری داشتند.
نهضت آزادی ایران در همان اوان دولت مستعجل امینی اعلام موجودیت کرد و مهندس مهدی بازرگان در یک جمله همه مرامنامه حزب را گفت: «ایرانی، مسلمان و مصدقی هستیم. سه بنیانگذار نهضت آزادی، مهدی بازرگان، محمود طالقانی و یدالله سحابی از همان ابتدا قانون اساسی مشروطیت را که سلطنت را ابقا اما محدود می کرد پذیرفته بودند، اما پذیرش قانون اساسی مانع آن نشد که بهمن ماه سال ۴۰ در دادگاه نظامی محاکمه نشوند. محاکمات طولانی به جرم اخلال در امنیت و اقدام علیه سلطنت.
این در حالی بود که نهضت عملا به جز چند میتیگ و بیانیه هیچ کار عملی صورت نداده بود و حتی در یک انتخابات هم نماینده ای نداشت.
بازرگان در آخرین جلسه دادگاه به تیمسار عباس قره باغی رئیس دادگاه گفت: «ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون و به شیوه مسالمت آمیز با شما سخن می گو ییم با محکوم کردن ما ملت خاموش نمی شوند بلکه بازبان دیگری با شما سخن خواهند گفت.»
زبان قانون و اعلام وفاداری به قانون اساسی مشروطیت در دادگاه نظامی البته موثر نیفتاد و سران نهضت آزادی به حبس هایی از ده تا ۱۵ سال محکوم شدند. اما هر چه هست مهندس بازرگان هیچ اطلاعی نداشت که در شاخه جوانان نهضت آزادی، محمد حنیف نژاد سرخورده از زبان قانون به مبارزه مسلحانه می اندیشد.
سازمان مجاهدین خلق پس از برخورد خشن و خونین حکومت شاه در ۱۵ خرداد با معترضان و حبس های طولانی مبارزان سیاسی متولد شد تا زبانی دیگر را بیازماید، کار تئوریک سازمان از سال ۴۴ تا ۴۹ طول کشید و در این سالها محمد حنیف نژاد و مرکزیت سازمان، اسلامی را قالب بندی می کردند تا بتواند هم طراز با مارکسیست ها و گروه های چپ بی مذهب، سنگر گرفته و ماشه را بکشد.
هدف سازمان تغییر به تمام معنای رژیم سلطنتی و روش آن جنگ مسلحانه بود. مجاهدین در سال ۵۰ و درآستانه جشن های۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با بمبگذاری اعلام حضور کرد و در شهریور همان سال ضربه بزرگی از ساواک که به زبان خشونت کاملا مسلط بود دریافت کرد و اکثر اعضا شاخص سازمان دستگیر و محمد حنیف نژاد و یارانش اعدام شدند.
با این حساب عمر جریان های اصلاح طلب و مسالمت جو و شاخه های مسلح به یکسال هم نمی رسید. با این حال به بن بست رسیدن روش مسلحانه و راهبرد اصلاحی، سلطنت پهلوی را تدوام نداد و ۲۶ دیماه سال ۵۷ شاه برای همیشه از ایران رفت.
در حالی که سران رژیم پهلوی در ایران به اعدام محکوم می شدند و گروگانهای آمریکایی به دست دانشجویان خط امام اسیر بودند تا دولت آمریکا شاه را به ایران بازگرداند. آخرین نامه یک اصلاح طلب پیر به شاه نوشته شد، نامه ای همچنان مودبانه که خاطرات تلخی را برای شاه زنده می کرد.در حسرت تن ندادن به اصلاحات، مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب در این نامه نوشته بود:
اعلیحضرت سابق آقای محمد رضا پهلوی
اگر همیشه از من صراحت دیده اید که تلخ بوده است فکر می کنم هر دفعه نیز روشن شده است که گفتارم خالی از صداقت و حسن نیت نبوده، و درست از آب در آمده است. حالا هم می خواهم پیشنهادی بدهم که به خواست خدا خیر بزرگ برای همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنیا خواهد داشت.
در برابر وضع وحشتناک حاضر و مساله لاینحلی که گروگان گیری اعضا سفارت آمریکا و سر سختی طرفین دعوی بر سر استرداد شما بوجود آورده است و می رود که خدای نخواسته عالمی به آتش و مرگ کشیده شود بیایید یک ژست عالی تاریخی و در عین حال ساده انجام دهید: اعلام مراجعت به ایران برای حضور و دفاع خود در محاکمه بنمایید، کلید نجات مملکت و باز شدن گره کور بین الملل و همچنین آزادی وجدانتان و خروج از وحشت حاضر بدست شما است.
به خاطر هموطنان و برای اثبات دوستی و خدمتگزاری به آنان و به شریعت که همیشه مدعی بوده اید این کار را بکنید و بی درنگ هم بکنید. گروگان ها آزاد خواهند شد، مردم آمریکا که نمی گذارند دولت شان شاه را تحویل بدهد راضی و خلاص خواهند شد.
حمله به ایران و هرگونه مشکلات و مصائب احتمالی مرتفع می شود. اروپا و آسیا از نگرانی بیرون می آیند و بالاخره شهرت جهانی و افتخار خدمت بی نظیری که کفاره ای از گذشته و آبرویی برای آینده خواهد بود می خرید . چه بسا همین عمل تاثیر بر دلها و در محکومیت شما داشته باشد. در هر حال من پیشقدم در تقاضای تخفیف و کوشا برای اخذ گذشت خواهم بود.
روسای کشورها نیز چنین وساطت خواهند کرد. این را هم بدانید که در صورت خودداری از چنین شهامت مردانه وضع مردم ایران و دنیا طوری نیست که به سلامت و به سلطنت بر گردید. عاقلانه ترین و خوش عاقبت ترین راه حل همان است که عرض کردم، خداوند ارحم الراحمین است و در توبه و سعادت را به روی بندگان باز گذاشته است.
مهدی بازرگان / تهران نهم آذر ماه1358
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر