۱۳۸۹/۰۵/۰۴

“بیت رهبری”، اتاق تاریک سیاست ایران - بخش 2

جرس،میثم تواب : در بررسی قسمت نخست گزارش "بیت رهبری، اتاق تاریک سیاست ایران" به بررسی عملکرد، آقایان حجازی، وحید، و مجتبی خامنه ای پرداخته شد. در بخش دوم این گزارش به بررسی عملکرد و سوابق آقایان محمدی گلپایگانی، ناطق نوری، طائب و سه مشاور رهبری آقایان ولایتی، دانش جعفری و صفوی پرداخته می شود. محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر آقای خامنه ای و پدر شوهر دختر بزرگ خامنه‌ای (بشری) است. از نظر سلسله مراتب رسمی، پست وی، بالاترین سمت در دفتر رهبری محسوب می شود. اما در عمل، او در مقایسه با افرادی چون اصغرحجازی یا وحید دارای نفوذ کمتری در این نهاد قدرتمند است. به نظر می رسد که محمدی گلپایگانی، به لحاظ شخصی نیز کمتر علاقه مند به دخالت در مسائل سیاسی و به ویژه امنیتی بوده و به داشتن نقشی رسمی و تشریفاتی در بیت رهبری قانع است.
وی در زمان ریاست جمهوری آقای خامنه ای، همچون حجازی یکی از معاونان وزارت اطلاعات بوده است (معاون پارلمانی).
در محافل سیاسی ایران از سال ها پیش شایع بوده که محمدی گلپایگانی دارای همسری ایرلندی است که در واقع پرستاری بوده که رئیس دفتر رهبر ایران در جریان یکی از سفرهای خود به لندن برای معالجه با او آشنا شده و از او خواستگاری کرده است.
محمد محمدی گلپایگانی از سال ها پیش در مناسبت های رسمی و عمومی (مثلاً بدرقه رئیس جمهورها در سفرهای خارجی یا مراسم مهم سالانه سه قوه) به عنوان نماینده رهبری شرکت می کند و در موارد لزوم به قرائت پیام های آقای خامنه ای در چنین مراسمی می پردازد. محمدی گلپایگانی معمولاً خود به اظهار نظر در مورد مسائل سیاسی کشور نمی پردازد و از ورود علنی به مجادلات سیاسی خودداری می کند. هر چند در زمان ریاست جمهوری خاتمی در مواردی برخی اظهار نظرهای سیاسی از وی منتشر شد که موضوع آنها انتقاد به توهین برخی مطبوعات به مقدسات اسلامی و مواردی از این قیبل بود.
اگر چه محمد محمدی گلپایگانی همواره به نمایندگی از رهبری در مناسبت های رسمی شرکت می کرده، اما از بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در برخی مناسبت های رسمی وحید هم به نمایندگی از دفتر رهبر شرکت کرده است. مشخص نیست که این روند، در آینده هم ادامه خواهد یافت یا نه، ولی در صورت ادامه یافتن، می تواند به معنی کاهش جدی اهمیت محمدی گلپایگانی در دفتر رهبری در مقایسه با رقبای جوان تر و تواناتر و "به روز" تر در زمینه مسائل سیاسی و امنیتی باشد.
یکی از خبرنگار هوادار دولت، اخیراً در وبلاگ خود خاطره ای را در ارتباط با محمدی گلپایگانی نقل کرده که نشان دهنده نوع روابط احمدی نژاد با اوست.
این خبرنگار نوشته است در آستانه یکی از سفرهای احمدی نژاد به خارج از کشور، رئیس جمهور قبل از سفر، قرآن را باز می کند (ظاهراً به طور تصادفی) و آیه ای را به محمد محمدی گلپایگانی نشان می دهد و هر دو لبخند می زنند. این خبرنگار، بعد از رفتن احمدی نژاد از محمد محمدی گلپایگانی می پرسد که آیه ای که احمدی نژاد به او نشان داده چه بوده است، و جواب می شنود که آن آیه ای بوده که حکایت داشته: "ما تو را به عنوان مژده دهنده و ترساننده انسان ها به سوی آنها فرستادیم" (آیه ای خطاب به پیامبر اسلام که یادآوری کننده وظیفه او برای اصلاح جهان است). این خبرنگار به محمدی گلپایگانی گفته که چند بار دیگر هم وقتی احمدی نژاد قرآن را قبل از سفر باز کرده همین آیه آمده و رئیس دفتر رهبر جواب داده که این، بسیار عجیب است، ولی احمدی نژاد هر بار قرآن را به طور تصادفی باز کرده است.سمت رسمی علی اکبر ناطق نوری در دفتر رهبری جمهوری اسلامی ایران، بسیار مهم است: او ریاست دفتر بازرسی ویژه رهبری را به عهده دارد. اما واقعیت آن است که وی در دفتر آقای خامنه ای، نفوذ زیادی ندارد.

دفتر بازرسی ویژه، در خصوص شکایاتی که از طرف مردم و مسوولین به دفتر رهبری می رسد نقش مهمی دارد و می تواند با نامه نگاری با وزارت خانه ها و نهادهای مسئول، از آنها بخواهد به تخلفات و شکایات رسیدگی کنند. اما ناطق نوری و دفتر تحت مسوولیت او، در مورد موضوعات حساس امنیتی و سیاسی، دارای قدرتی نیستند.
یکی از دلایل این مساله آن است که در دفتر رهبری، دخالت در این گونه پرونده ها به عهده افراد با نفوذتری چون حجازی و وحید و حتی مجتبی خامنه ای است. تا جایی که گفته می شود که اعتراض ناطق نوری به دخالت های مجتبی خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری 1384، با حمایت قاطع رهبر از پسرش مواجه شده است.
دلیل دیگر نفوذ کم ناطق نوری در موضوعات سیاسی و امنیتی آن است که وی به شدت مخالف احمدی نژاد و همکاران وی است، در حالی که رئیس جمهور تحت حمایت شدید رهبر جمهوری اسلامی و دفتر رهبری قرار دارد.
جایگاه ناطق نوری در بیت رهبری، به ویژه از زمان انتخابات ریاست جمهوری 1388 کاهش قابل توجهی یافته است. چرا که وی به حدی از احمدی نژاد و دولت او تنفر داشت که در جریان انتخابات ریاست جمهوری از میرحسین موسوی حمایت کرد. البته، او این حمایت را هرگز علنی نکرد، و عمدتاً از طریق "افشاگری" های هواداران احمدی نژاد علیه ناطق نوری بود که جامعه در جریان حمایت وی از میرحسین موسوی قرار گرفت. مهمترین دلیل حمایت ناطق نوری از میرحسین موسوی این بود که وی موسوی را تنها کسی می دانست که امکان پیروزی انتخاباتی بر احمدی نژاد را دارد. این در حالی بود که ناطق نوری گذشته از دلایل پراگماتیک، شخص موسوی را فردی معتقد به اصول جمهوری اسلامی می دانست و به علاوه با روحانیونی چون هاشمی رفسنجانی (که حامی میرحسین موسوی بودند) هم رابطه و همکاری سیاسی نزدیکی داشت.
در واکنش به حمایت علی اکبر ناطق نوری از موسوی، احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی تلویزیونی خود با میرحسین موسوی (که به طور زنده پخش می شد) ناطق نوری و پسرش را به جمع آوری ثروت از روش های غیر قانونی متهم کرد.
در پی این حمله، ناطق نوری انتظار داشت که آقای خامنه ای از وی در مقابل اتهامات مالی احمدی نژاد حمایت کند. اما رهبر جمهوری اسلامی، که تضعیف احمدی نژاد را در انتخابات به صلاح نمی دانست، از دفاع از ناطق نوری قبل از انتخابات خودداری کرد که این باعث آزردگی شدید وی شد. رهبر جمهوری اسلامی، تا 1 هفته بعد از انتخابات هم به سکوت خود در مقابل اتهامات وارد شده علیه ناطق نوری ادامه داد؛ و سرانجام در 29 خرداد در مراسم نماز جمعه تهران ضمن دفاع از احمدی نژاد و تجلیل از "پیروزی" او در انتخابات، یک جمله کوتاه را هم به دفاع از ناطق نوری اختصاص داد و او را از فساد مالی مبرا دانست.
در چنین شرایطی بعد از انتخابات، دشمنی ناطق نوری با رئیس جمهور محبوب آیت الله خامنه ای به تدریج بیشتر و بیشتر شد و نتیجتاً نفوذ ناطق نوری در دفتر رهبری هم کاهش بیشتری یافت.
علی اکبر ناطق نوری به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس دفتر بازرسی ویژه بیت رهبری و عضو با نفوذ جامعه روحانیت مبارز، حتی حاضر نشد در مراسم تنفیذ احمدی نژاد (در دفتر رهبری) شرکت کند. او همچنین، در زمانی که اعتراضات خیابانی در جریان بود، در دفاع از دولت و علیه موسوی و سایر معترضین سخنی نگفت، و این در حالی است که آقای خامنه ای در چند نوبت از مسوولانی که در جریان "فتنه" های بعد از انتخابات سکوت کرده و با "دشمن" مرزبندی نکرده اند انتقاد کرده و از آنها خواسته تا مواضع خود را شفاف کنند. همچنین ناطق نوری قبل و پس از انتخابات، رابطه نزدیکی با هاشمی رفسنجانی داشته است و این هم دلیل دیگری است که از سوی نیروهای نزدیک به دولت و رهبر جمهوری اسلامی، یک دشمن بالقوه تلقی شود.
با وجود همه اینها، او نیز چون هاشمی رفسنجانی، هم دارای سمت های حکومتی مهمی است و هم در میان روحانیت محافظه کار ایران نفوذ زیادی دارد. به همین دلیل، رهبر جمهوری اسلامی تاکنون مخالفتی با ادامه مسوولیت مهم ناطق نوری در دفتر خود نداشته است. به ویژه آن که ناطق نوری، اگر چه همچون هاشمی رفسنجانی مخالفت احمدی نژاد است، اما برخلاف رفسنجانی، بعد از انتخابات از معترضان به دولت پشتیبانی نکرده است.

حسین طائب، معاون فعلی اطلاعات سپاه پاسداران، از جمله روحانیون مورد اعتماد آقای خامنه ای است که به واسطه روابط نزدیک با بیت رهبری، پیشرفت بسیار سریعی در نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی داشته است.
حسین طائب، علاوه بر مسئولیت های امنیتی و نظامی خود، به دو دلیل دیگر هم دردوران فعالیت خود به علی خامنه ای نزدیک بوده است. نخستین دلیل آن است که او در دروس مذهبی شاگرد شخص آیت الله خامنه ای بوده است.
دلیل دوم آن است که وی در سال های پایانی جنگ ایران و عراق، از جمله نیروهای همان گردانی بوده که مجتبی خامنه ای هم در آن به عنوان نیروی داوطلب مشغول به خدمت بوده است. دوستی طائب با مجتبی خامنه ای در سال های بعد در پیشرفت سریع وی در بیت رهبری نقش مهمی ایفا کرده است.
او متولد 1342 است، اما در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، و در زمان وزارت اطلاعات علی فلاحیان، زمانی که حدود سی سال داشت، تا سمت معاون ضد جاسوسی این وزارتخانه پیش رفت.
طائب در آن زمان با تشکیل پرونده ای علیه فعالیت های مهدی هاشمی، یکی از فرزندان رئیس جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی را علیه خودخشمگین کرد و از وزارت اطلاعات اخراج شد. برخی نزدیکان هاشمی رفسنجانی می گویند دلیل اخراج او، گمراه کردن رئیس جمهور بر سر پرونده فرج سرکوهی بوده است که وزارت اطلاعات او را ربود و مدعی شد که به آلمان سفر کرده است؛ و عده ای از اصلاح طلبان هم دلیل اخراج او را این می دانند که نیروهای تحت امرش با دستگیری یک زن کره ای و شکنجه وی کوشیده اند از وی به دروغ اعتراف بگیرند که جاسوس بوده و یا پسران هاشمی رفسنجانی مرتبط بوده است.
به هر ترتیب، اخراج طائب از وزارت اطلاعات، آن قدر برایش سخت بود که وی به فاصله کمی، سکته قلبی کرد. او از آن زمان به بعد کینه شدیدی علیه هاشمی رفسنجانی و فرزندانش به دل گرفت و از هیچ اقدامی برای ضربه زدن به آنها خودداری نکرد.
در آذر 1388، مهدى طائب برادر حسین طائب، در جمع خصوصی تعدادی از مسئولان بسیج استان شمالی گلستان، که متن آن مدتی بعد توسط رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان افشا شد، سخنانی را بر زبان راند که عمق کینه وی و برادرش را نسبت به هاشمی رفسنجانی نشان می داد
حسین طائب بعد از اخراج از وزارت اطلاعات بلافاصله توسط بیت رهبری جذب شد و مدتی در این نهاد، پست حساس "معاون هماهنگ‌كننده بیت رهبری" (مسئول ایجاد هماهنگی دفاتر مختلف این نهاد) را بر عهده داشت. ارتباطات او با شخص آقای خامنه ای، از آن زمان تقویت شد و در سال های بعد هم ادامه یافت.
وی سپس بیش از سه سال معاونت فرهنگی ستاد مشترك سپاه پاسداران و نیز فرماندهی دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین (دانشگاه سپاه پاسداران) را برعهده گرفت و سپس به مقام جانشینی فرمانده بسیج رسید.
او، که با محمود احمدی نژاد هم رابطه بسیار نزدیکی دارد، پیش از روی کار آمدن وی حضور بسیار کمی در رسانه ها داشت و در محافل نظامی – امنیتی حکومت ایران، بیشتر با نام مستعار خود، "میثم"، شناخته می شد.
این روحانی تندرو، 11 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به سمت فرماندهی کل بسیج منصوب شد و تا مهر 1388 که از این سمت کنار رفت و معاون حفاظت اطلاعات سپاه شد، در آن سمت باقی ماند.
او در در زمان مسئولیت خود در بسیج، تحرکات انتخاباتی نیروهای بسیج به نفع محمود احمدی نژاد را هدایت کرد و بعد از انتخابات، در سرکوب خشونت آمیز اعتراضات خیابانی به انتخابات، نقش تعیین کننده ای بازی کرد.
در این مقطع، در اختیار بسیاری از نیروهای جوان و بی تجربه بسیج سلاح گرم قرار گرفت و به آنها اجازه داده شد در صورت مواجهه با خطر به سوی مردم شلیک کنند. نتایج این دستور، کشته شدن تعداد قابل توجهی از تظاهر کنندگان توسط نیروهای عصبانی یا وحشت زده بسیج بود. این در حالی بود که عده ای از مسئولان سیاسی و امنیتی معتقد بودند که در بسیاری مواردی که نیروهای بسیجی به مردم شلیک کرده بودند، نیازی به این کار وجود نداشته و کشته شدن بی جهت تظاهرکنندگان، باعث تحریک مردم و سخت تر شدن کنترل اعتراضات خیابانی شده است.
در یکی از صریح ترین واکنش ها به ضعف مدیریت طائب در هفته هابی بعد از انتخابات، علی مطهری نماینده محافظه کار تهران گفت: "وقتی ما مدیریت بحران اخیر را به دست افرادی مانند طائب می دهیم که با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر، نتیجه همین [بحران] خواهد بود."
یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث زیر فشار قرار گرفتن طائب وسط هم جناحان خود شد، هزینه هایی بود که او در پی ماجرای قتل "ترانه موسوی" برای حکومت ایجاد کرد. ترانه موسوی دختر جوانی بود که در جریان تظاهرات هفته های اول بعد از انتخابات توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شد و سپس جسد او در اطراف تهران پیدا شد و مخالفان دولت، خبر از تجاوز به او قبل از کشته شدن دادند. در پی انتشار گسترده خبر تجاوز و قتل ترانه موسوی، مهدی کروبی در نامه ای سرگشاده با تکیه بر مستندات محکم، نقش فعالانه طائب در پنهان کردن قتل ترانه موسوی را افشا کرد.
این موضوع، باعث افزایش انتقادات برخی محافظه کاران به طائب شد که معتقد بودند دخالت مسئولی در حد فرمانده کل بسیج در پنهان کردن ماجرای ترانه موسوی، به طور غیر مستقیم تقویت کننده اتهامات مخالفان علیه حکومت در این زمینه بوده است.
به هر ترتیب، با وجود تمام انتقاداتی که به عملکرد طائب مطرح بود، محمود احمدی نژاد به خاطر اطمینانی که به وفاداری او نسبت به خودش داشت، قصد داشت او را بعد از برکنار شدن محسنی اژه ای وزیر سابق اطلاعات، به عنوان وزیر جدید به مجلس معرفی کند. اما این تصمیم منجر به نگرانی شدید مدیران ارشد وزارت اطلاعات شد و پنج تن از معاونان این وزارتخانه در نامه مشترکی به رهبر جمهوری اسلامی، نسبت به احتمال انتخاب طائب به عنوان وزیر اطلاعات ابراز نگرانی کردند. در نهایت، رئیس جمهور از انتصاب طائب به سمت وزارت اطلاعات خودداری کرد و رهبر جمهوری اسلامی ایران، وی را به سمت معاونت اطلاعات سپاه پاسداران محسوب کرد.

مشاوران رهبری

در مجموعه دفتر رهبری، دفاتر جداگانه ای به هر یک از مشاوران آیت الله خامنه ای اختصاص یافته است. در سال های گذشته، اسامی مشاورانی که به ارائه مشورت به رهبر در زمینه های اقتصادی (داوود دانش جعفری)، بین المللی (علی اکبر ولایتی) و نظامی (رحیم صفوی) پرداحته اند، کمابیش در فضای سیاسی ایران شناخته شده بوده است.
آقای خامنه ای، در زمینه های سیاسی، امنیتی و مذهبی هم از مشورت افراد مختلف بهره می برد؛ اما بیت رهبری تمایلی به مطرح شدن نام کسانی که چنین مشورت هایی را ارائه می کنند نداشته است. در خقیقت چنین به نظر می رسد که رهبر جمهوری اسلامی، نمی خواسته که افرادی به عنوان مشاور سیاسی یا امیتی وی شناخته شود؛ چون مایل نبوده و نیست که تحت نفوذ سیاستمداران یا ماموران امنیتی تلقی شود. دلایلی مشابه، مانع از آن شده که رهبر جمهوری اسلامی مشاور رسمی مذهبی داشته باشد. به ویژه آن که رهبر جمهوری اسلامی، اکنون خود را عالی رتبه ترین روحانی شیعه در ایران می داند و طبیعتاً خود را بی نیاز از مشورت روحانیون دیگر تلقی می کند.
به هر ترتیب، نباید فراموش کرد که مشاوران رسمی رهبری از نفوذ واقعی زیادی در بیت رهبری برخوردار نیستند و نقش آنها بیشتر حالتی تشریفاتی دارد. به عنوان نمونه، دانش جعفری یکی از مشاوران اقتصادی آیت الله خامنه ای، وزیر اقتصاد دولت قبلی محمود احمدی نژاد بود و به علت اختلافات شدید با رئیس جمهور بر سر سیاست های اقتصادی دولت، بر کنار شد. اما هرگز برای باقی ماندن در پست خود مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی قرار نگرفت.
نمونه ای دیگر، علی اکبر ولایتی مشاور ارشد بین المللی رهبر جمهوری اسلامی است که در تابستان 1385 با چاپ مقاله ای در چهار روزنامه اروپایی و همزمان انجام مصاحبه ای با روزنامه ایرانی جمهوری اسلامی (که تصریح داشت ایران باید بسته پیشنهادی گروه 1+5 را بپذیرد) بسیاری از تحلیلگران غربی را به اشتباه انداخت.
این تحلیلگران تصور کرده بودند معنی اظهارات ولایتی آن است که آفای خامنه ای قصد متوقف کردن سیاست های هسته ای احمدی نژاد را دارد. اما بلافاصله محمود احمدی نژاد در مصاحبه ای تأکید کرد که اظهارات ولایتی نظر شخصی اوست و مسوولیت اجرایی پرونده هسته ای با رئیس جمهور است، و رهبری هم بعدا در چند نوبت روش اداره احمدی نژاد در مورد پرونده هسته ای را مورد حمایت قرار داد.

هیچ نظری موجود نیست: