وبلاگنویسی به زنان ایران این امکان را داد که برای اولینبار از احساس و افکار پنهان خود بنویسند و "خود" سرکوبشدهی خود را بیان کنند یا "خود" تازهای را شکل دهند. آیا وبلاگنویسی ابزاری برای توانمندسازی زنان است؟
یکی از ژانرهای ادبی که در ایران آن طور که در غرب مرسوم بود شکل نگرفت، زندگینامهنویسی و به خصوص اتوبیوگرافینویسی یا خودروایی بود. مسائل فرهنگی مانند حفظ ظاهر، ترس از قضاوت دیگران، ترس از آبرو، ترس از بر ملا کردن گوشههای ناگفته زندگی و دیگر ترسها باعث شده که این نوع ادبیات در ایران بسیار مهجور بماند.
در واقع به دلایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران کمتر فردی مایل است که سفره زندگی خصوصیاش را پیش چشم دیگران بگشاید و افراد را به کنج اندرونی و مسائل خصوصی خود ببرد. در فرهنگ ایرانی جدایی عمیقی بین فضای خصوصی و فضای عمومی وجود دارد.
این جدایی و پنهانکاری به مراتب خود را بیشتر در زندگی زنان نشان میدهد. به همین دلیل تا همین اواخر از زندگی، خواستهها و افکار زنان ایرانی تنها روایتهای اغلب مردانه را میشناختیم. حتی زمانی که زنان نویسنده در مورد زندگی زنان دیگر مینوشتند، نگاهشان اغلب مردسالارانه بود و در نتیجه کمتر با روایتهای دست اول و صادقانه از زندگی زنان ایرانی روبرو میشدیم.
با فراگیر شدن اینترنت به واسطه امکان فارسینویسی و رواج وبلاگنویسی از اوایل دهه ۸۰ ناگهان تحول عظیمی در این عرصه رخ داد و برای اولین بار ما شاهد روایتهای دسته اول زنانهای شدیم که تا به حال هرگز با این شفافیت و صراحت در یک فضای عمومی (در اینجا مجازی) بیان نشده بود.
اهمیت این روزمرهنویسیها این بود که این بار ما دیگر تنها با زنان روشنفکر و نویسنده روبرو نبودیم؛ بلکه برای اولینبار پا به زندگی زنانی گذاشتیم که تا به حال هرگز در عرصه عمومی از خود نگفته بودند وما آشنایی چندانی با زوایای مختلف زندگی و طرز تفکر آنها نداشتیم: زنان خانهدار، کارمند، دانشجو، طلبه، اقشار مختلف اقتصادی و اجتماعی، زنان مهاجر که از چهارسوی دنیا در مورد زندگی روزمرهشان، ذهنیت و امیال و خواستههایشان ناگفتههایی را بیان کردند که تا کنون هرگز شاید حتی در محافل خصوصی نیز به این صراحت از آن نگفته بودند.
آنچه این آزادی نوشتاری به زنان ایرانی داد، غیبت جسم و تعامل غیر چهره به چهره بود. در واقع غیبت جسم و در نتیجه علنی نبودن هویت واقعی، آزادی و امنیتی را بهدنبال خود میآورد که دستیابی به آن در دنیای فیزیکی برای همگان امکانپذیر نیست.
خلق هویت تازهبه کمک نوشتن
ازمهمترین خصوصیات نوشتارهای مجازی و وبلاگی این است که دقیقا نمیدانیم که راوی واقعا چه کسی است و تا چه حد داستانهایش واقعیت دارد. اما در واقع این موضوع اهمیت چندانی ندارد، چون به جز عده کمی که شخصا میشناسیم یا افرادی معروف هستند، در مورد بقیه اسامی هیچگاه نمیتوانیم مطمئن باشیم که آیا نام و هویت آنها واقعی است یا مستعار و ساختگی.
در عالم مجازی آنچه که مهم است، منسجم و پایدار بودن هویتی است که در این فضا ساخته میشود. این انسجام و پایداری هویت در عرصه وبلاگنویسی به علت وجود تاریخ وبلاگ (از طریق آرشیو آن)، انسجام مطالب و نوشتار و موضوعات و بالاخره نوع برخورد با مخاطبان (در قسمت نظرخواهی) بهوجود میآید و باعث میشود که وبلاگ با هر نامی که هست، کم کم هویت پیدا کند و در درازمدت صداقت آن تا حد زیادی به اثبات برسد.
مسرت امیرابراهیمی: زنان با وبلاگنویسی توانستند "خود" تازهای خلق کنند
مستعارنویسی در واقع حاشیهی امنی برای وبلاگنویس ایجاد میکند که بتواند بدون دغدغههای همیشگی و ترس از قضاوت نزدیکان و دوستان آنچه را که میخواهد بنویسد. هرچند که در اینجا هم این خطر وجود دارد که مورد قضاوت و شاید هم خشونت قرار بگیرد، اما خطر و آسیب روحی آن شاید کمتر از فضای واقعی باشد.
اگرچه در سالهای گذشته فیسبوک باعث شده بسیاری تن به نوشتن با نام واقعی خود بدهند، اما بسیاری هنوز نام مستعار خود را در وبلاگ حفظ کردهاند و حتی به فضای فیسبوک نیز با همین نام مستعار وارد شدهاند و البته مخاطب خود را هم به دنبال آوردهاند.
یکی از تفاوتهای بزرگ وبلاگ و فیسبوک در همینجاست که خوانندگان وبلاگها در اکثر مواقع هیچ محدودیتی ندارند و هر کسی می تواند هر وبلاگی را بخواند، اما در فیسبوک شخص میتواند صفحهای کاملا شخصی و خصوصی داشته باشد که تنها دوستانش امکان خواندن مطالب را داشته باشند.
بنابراین چون هر کسی میتواند هر وبلاگی را بخواند، در نتیجه برای داشتن امنیت بیشتر برای بیان ناگفتهها مستعارنویسی در وبلاگها رواج بیشتری دارد، در حالیکه در فیسبوک شخص میتواند انتخاب کند که صفحهای کاملا خصوصی، نیمه عمومی یا کاملا عمومی داشته باشد. شاید برای خاطر همین آزادی در انتخاب باشد که در فیسبوک زنان با امنیت بیشتری هویت و چهره خود را آنطور که هستند و دوست دارند آشکار میکنند.
دامنه این آزادی در فضای مجازی البته تا حد زیادی وابسته به جامعه و فضای واقعیای است که شخص در آن به سر میبرد. به عبارت دیگر فضای فیزیکی تاثیر خود را کاملا بر فرد میگذارد. زنانی که خارج از ایران و در کشورهای غربی زندگی میکنند و به دور از قواعد عرفی و یا فشارهای خانوادگی خاص ایران هستند، آزادانهتر درباره خود مینویسند و کمتر به خودسانسوری میپردازند و حتی عده کمتری از آنان مستعارنویس هستند.
اما کسانی که در ایران و به خصوص در محیط کمی سنتیتر زندگی میکنند، حتی اگر با نام مستعار هم بنویسد، باز هم کم و بیش تحتتاثیر فرهنگ غالب در محیط خودند و بیشتر به خودسانسوری میپردازند. برای مثال همیشه این وحشت وجود دارد که اگر زمانی که این نام مستعار لو برود یا افراد خانواده و همکاران بتوانند این وبلاگ را بخوانند، بعد چه مسائلی پیش خواهد آمد.
چرا زنان و جوانان ایران به وبلاگ روی آوردند؟
هرچند آمار موثقی از کاربران اینترنتی که وبلاگنویس و یا فعال در فیسبوک وجود ندارد (به علت تعدد اسامی مستعار و این که یک فرد میتواند در آن واحد چند وبلاگ و یا چند صفحه فیسبوک با نامهای مختلف داشته باشد هیچ آماری در این مورد علمی و موثق نیست) اما می توان به علل روی آوردن جوانان و زنان ایرانی به فضای مجازی و وبلاگنویسی و یا عضویت در فیسبوک اشاره کرد.
امکان دوستیابی، معاشرت، پیدا کردن همفکران و دوستان جدید و قدیم از دلایل مهم ورود به شبکههای مجازیاند. اما در جامعه پیچیده و غیرشفاف ایران برای بسیاری از زنان و دختران جوان شاید یکی از مهمترین دلایل این حضور در فضای مجازی جستوجوی خود و "هویت گمشدهشان" باشد.
در جامعهای که زنان و جوانان بیش از دیگران پیوسته در معرض قضاوت و باید و نبایدهای جامعه قرار دارند، باید در هر مکان و هر زمانی نقشی خاص ایفا کنند و اکثرا امکان ایفای نقش خود را آن طور که دوست دارند در جامعه ندارند، بحران هویت تبدیل به یکی از مسائل مهم میشود.
حضور بدون جسم و امکان پنهان ماندن زیر سایه نام و هویتی مستعار در فضای سایبری، امنیتی برای زنان و جوانان ایجاد میکند که برای اولین بار قادر میشوند از "خود" از یاد رفته یا سرکوبشدهشان و از لایههای ناشناخته درونشان صحبت کنند. وبلاگ تبدیل به آینهای میشود که افراد خود را در آن آنگونه که واقعا هستند یا دوست دارند که باشند و یا قسمتهایی از خود را که بنا به ملاحظههای اجتماعی و فرهنگی سانسور کردهاند، میبینند.
این تصویر جدید از "خود" در محیط وبلاگ که دارای تاریخچه و پیشینه هم هست و امکان رجوع به آن وجود دارد، به تدریج هویتی میسازد که بر هویت واقعی شخص در فضای واقعی نیز تاثیری شگرف میگذارد. فرد به تدریج تحت تاثیر تصاویر متعدد خود که به دیگران با نوشته و متن ارائه کرده، قرار میگیرد و در نهایت گاه خود را مجبور میبیند که با شخصیتی که از خود در اینترنت ایجاد کرده همخوانی داشته باشد.
البته مستعارنویسی برای همه نیز تجربه جالبی نبود. به قول یکی از وبلاگنویسان در جامعهی چندلایهی ایران نام مستعار بازهم لایهای جدید به لایههای وجودت اضافه میکند. بسیاری از وبلاگنویسان چندین بار مسیر مستعار نویسی / نام واقعی و بالعکس را طی کردند تا بر حسب تجربه خود تصمیم بگیرند با چه هویتی بنویسند.
زنانی هم بودند که با مستعار نویسی شروع کردند و آنقدر تجربه آزادی که در وبلاگ،نویسی داشتند، بر آنها تاثیر گذاشت که در زندگی واقعی نیز تصمیم گرفتند که آزادی کلام را با تمام مصائباش به جان بخرند و همانی شوند که آرزویش را داشتند و از این منظر وبلاگنویسی آنها را توانمند ساخت.
نوشتن در خدمت دموکراسی
نوشتن در مورد زندگی روزمره و زندگی شخصی و دغدغههای مختلف در فضای مجازی باعث شد که علیرغم تمام محدودیتهایی که در فضاهای عمومی ایران وجود دارد، پدیدهای در فضای مجازی ایران شکل بگیرد که حدود بیست سال پیش گیدنس آن را "دموکراتیزهکردن زندگی شخصی" نامیده بود.
وبلاگنویسی در فضای مجازی پدیدهی "دموکراتیزه کردن زندگی شخصی" را پدید آورد
به گفته گیدنس چون زنان قدرت و توانایی صحبت در مورد زندگی شخصی و روابط صمیمانه را بیش از مردان دارند، بنابراین در روند دموکراتیزهکردن زندگی شخصی و تغییر روابط صمیمی افراد نقش بزرگی بازی میکنند. در حالیکه برای مردان سختتر است که از احساسات و عواطف خود و روابط شخصی خود به خصوص در یک عرصه عمومی صحبت کنند.
این دموکراتیزه کردن زندگی شخصی و بیان عواطف واحساسات زنان و در محیط مجازی ایران اغلب با پدیده تخطی یا transgressionهمراه بوده است. با تحمیل قواعد و قوانینی که مرتب در حال تغییر و باز تعریف هستند، تخطی در فضاهای عمومی ایران به عنوان یکی از مسائل روزمره و عادی جامعه به نظر میرسد.
تخطی در واقع راهی است برای اثبات خود در فضایی که میل به همگرایی ظاهری و رفتاری و گفتاری وجود دارد. در فضای مجازی تخطی اشکال مختلف به خود میگیرد: هم در ارتباط با جستوجوی خود و هویت گمشده یا پنهان تخطی صورت میگیرد و هم به عنوان نشانی از مدرن بودن و میل به عبور از خطوط قرمز متعدد و متغیر اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ایران.
مثالهای تخطی در جامعه مجازی و واقعی ایران بسیار است و طیف بسیار گستردهای را در بر میگیرد. باید در نظر داشت که اگر گفتن بسیاری از مسائل شخصی (به سادگی مسئله طلاق یا عاشق شدن) ممکن است برای یک دختر جوان در یک طبقه اجتماعی طی این مرز باشد، در یک طبقه اجتماعی دیگر ممکن است اصلا این امر به چشم هم نیاید.
زن وبلاگنویسی که از عرف جامعه خود تخطی میکند و زندگی شخصی و خصوصی خود را در معرض دید دیگران میگذارد، میتواند به سرعت مورد قضاوت و گاه خشونت کلامی دیگران قرار بگیرد. در این صورت این زنان تنها چند راه پیش رو دارند: یا دیگر وبلاگ ننویسند، یا کامنتهای خشونتآمیز را پاک کنند یا یاد بگیرند که با خشونتی که به آنها وارد شده مبارزه کنند.
"برنده کسی است که به نوشتن ادامه میدهد"
آنچه که وبلاگنویسی به بسیاری از زنان ایرانی یاد داد، از سویی بالا بردن آستانه تحمل انتقادها بود و از سوی دیگرایستادگی در برابر خشونت و اصرار بیشتر برای "خود بودن" و "خود شدن".
یکی از زنان وبلاگنویس میگوید: «در جنگ بین کامنتگذار و وبلاگنویس برنده کسی است که به نوشتن ادامه میدهد. وقتی که مرتب مورد انتقاد و یا حمله قرار میگیری، باید یاد بگیری که از خودت دفاع کنی. در غیر این صورت باید یا امکان کامنتگذاری را حذف کنی و خطی بر دیالوگ با دیگران بکشی یا وبلاگت را تعطیل کنی.»
شاید برای همین است که میتوان گفت که عادت به نوشتن و بیان خود در فضای عمومی، امکان گفتوگو و دیالوگ با دیگران و نیز یادگیری چگونگی مقابله با انتقادها و حملهها باعث میشود که در نهایت وبلاگنویسی امکان تبدیل به یک ابزار توانمندسازی زنان را داشته باشد.
مسرت امیرابراهیمی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی جامعهشناسی شهری گرفت ودورهی دکترای خود را دانشگاه نانتر (پاریس ۱۰) در رشتهی جغرافیای انسانی به پایان برد. زنان، مسايل شهری، فضای مجازی و عمومی حوزهی تحقیقاتی اوست. او سابقهی تدریس در دانشگاه تهران و دانشگاه "یو سی ال ای" آمریکا را دارد و در حال حاضر پژوهشگر مهمان دانشکدهی مطالعات خاورمیانهی در ترینیتی کالج دابلین است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر