۱۳۹۰/۰۶/۱۴

نقاط قوت قذافی كه دیده نشد!‬/ نوروزپور

 سرهنگ قذافی، بد یا خوب، دیگر تمام شد و آنچه در لیبی می گذرد پس لرزه های زلزله ای است كه تا لحظه كنونی همراه با كاخ ظلم او، ویرانی های عظیم دیگری نیز به بار آورده است كه پایان آن برای كسی معلوم نیست.  
بدون تردید قذافی رهبری نالایق بود، دیكتاتور بود ، نابخردانه گمان می كرد برای ملتش كفایت می كند، در عملیات های تروریستی بین المللی دست داشت و در یك كلام به ملت خود ظلم كرد.  كه اگر این نبود آینده آنها را با طراحی مكانیزم های مدنی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی درست، استوار و مستحكم می كرد و اكنون آنها را به این اجبار وا نمی داشت كه به قیمت نبود او همه بودهایشان را نابود كنند.
در این میان نمی توان نگران آینده این كشور نبود. لیبی كشور ثروتمندی است كه بهترین نفت جهان را در اختیار دارد و از مردمی برخوردار است كه در مسلمانی و حفظ قرآن شاید جزء بهترین كشورهای اسلامی باشند. اگر قذافی در همه این سال ها به رشد فكری و اجتماعی مردم كشور فكر كرده بود الان یك كشور مترقی عربی در افریقای شمالی وجود داشت كه می توانست درباره آینده خود به خوی تصمیم بگیرد. اما قذافی هیچگاه در این40 سال این كار را نكرد.  این كشور هیچ ساختار اجتماعی، نظامی، سیاسی، علمی و فرهنگی مدونی ندارد و زمینه برای هرگونه هرج و مرج، گرو كشی، غارت منابع و چنگ اندازی های بیگانگان مهیاست.
آینده نامعلومی كه چه بسا می تواند یك جنگ داخلی تمام عیار برای مردم لیبی باشد از یك سو و سكوت نخبگان جهانی درقبال مسائلی كه در این كشور می گذرد از سوی دیگر سبب می شود تا دورنمای هول انگیزی در برابر ما قد علم كند.
براساس نظریه معروف مارپیچ سكوت نوئل نیومن نخبگان جامعه تحت تاثیر فضای سنگینی كه رسانه ها می سازند حاضر نیستند اظهار نظر كنند. براساس نظریه مار پیچ سكوت نخبگان و حتی افراد عادی جامعه وقتی دریابند عقاید و افكار آنها در سطح جامعه در اقلیت قرار دارد جرئت اظهار نظر خود را از دست می دهند و حاضر نیستند نظری مخالف آنچه رسانه ها در افواه عمومی ایجاد كرده اند ارائه دهند چرا كه مورد استهزاء، انتقاد، تنفر و بی محلی دیگران قرار می گیرند.
رسانه ها در ماجرای لیبی چنین جو و فضایی برای جهانیان پدید آوردند. بدون تردید قذافی رهبر خوبی نبود و البته دیكتاتور بود اما این همه ماجرا نیست. یعنی همه آنچه كه رسانه ها لازم دیدند برای ما توصیف و ترسیم كنند دیكتاتور بودن قذافی نبود. آنها خیلی چیزها درباره لیبی را به ما نگفتند تا ما باور كنیم حمله به این كشور درست بود و حركت مسلحانه داخلی مردم لیبی كه خیلی سخت می توان نام انقلاب را روی آن گذاشت كاملا درست و منطقی بوده است.
چند روز پیش ای میلی به دستم رسید كه نشان می دهد مارپیچ سكوت درباره لیبی حقیقت داشت. حقیقت داشتن مارپیچ سكوت درباره اوضاع لیبی در روزهای آینده و زمانی كه به مرور گرد و غبار ناشی از هیجان سازی های رسانه ای فروكش كند بیش از پیش نمایان می شود. در این ای میل به میزان كمی از آنچه كه رسانه ها صلاح ندیدند درباره لیبی دوران قذافی به ما بگویند اشاره شده است:
- در دوران قذافی بدون بهره به مردم لیبی وام داده می شد.
- دانشجویانی كه در رشته های تخصصی آموزش می دیدند از دریافت یك دستمزد معمولی بهره می بردند تا آموزش آنها تمام شود .
- اگر كسی قادر نبود كار پیدا كند دولت تمام حقوق اورا تا زمانی كه كار دیگری پیدا كند می پرداخت (حقوق دوران بیكاری)
- آن هنگام كه كسی ازدواج می كردد زوج بطور مجانی صاحب یك آپارتمان مجانی از سوی دولت می شد.
- هركسی می توانست در هرجای دنیا به تحصیل اشتغال پیدا كند در آنصورت دولت 2500 یورو به اضافه هزینه اتومبیل را به او می داد.-
- اتومبیل ها به قیمت تمام شده كارخانه فروخته می شدند
- لیبی به هیچ كشوری در دنیا یا دستگاهی بدهكار نبود حتی یك سنت. هیچ كس در دنیا طلبی از لیبی ندارد.
- آموزش رایگان برای همه شهروندان مهیا بود
- 25% از جمعیت لیبی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.
- گدا در شهر های این كشور نبود، بی خانمان و كارتن خواب نداشته است تا زمانی كه بمباران های اخیر آغاز شد.
- نان در لیبی پانزده سنت (كمتر از یك چهارم دلار) است
  در ادامه این ای میل تحلیل جالبی نیز دیده می شود كه می گوید:  چرا آمریكا و دیگر كشور های سرمایه داری لیبی را دوست نمی دارند. قذافی تمایلی برای دریافت وام از بنیاد پولی جهانی یا بانك جهانی كه از بهره بالا برخوردار است ندارد. در زبان ساده تر لیبی یك كشور مستقل بود! این یكی از دلایلی است كه جنگ با لیبی آغاز شده است.  لیبی تنها كشوری است كه تولیدنفت می كند ولی پول آنرا نه به دلار آمریكا ونه  به یورو دریافت می كند بلكه طلا را جایگزین آن كرده است. این می تواند دیگر كشور های جهان را به ورشكستگی بكشاند زیرا كشور های غربی اغلب ذخیره طلا به اندازه كافی ندارند تا در مقابل پول های بی رویه ای كه چاپ می كنند پشتوانه ای باشد.
مردم لیبی می توانند الان خوشحال باشند. جشن بگیرند و ادعا كنند كه دیكتاتور بزرگ را با كمك بیگانگان یا بدون كمك آنها از سر راه خود برداشته اند اما هرگز نمی توانند تضمین بدهند كه دست كم همین آینده را برای خود و نسل های آینده شان فراهم آورند. آیا كسی هست كه همین وضع موجود را برای آنها تضمین كند؟ ایا واقعا مردم لیبی پیروز شده اند؟ آیا در آینده كسی به ما خواهد گفت كه مردم لیبی آلت دست اروپایی ها شدند تا با دست خودشان ثروتشان را به بیگانگان واگذارند؟
وقتی مارپیچ سكوت شكست و نخبگان و تحلیلگران و اندیشمندان و صاحبان درك درست ،  فارغ از جو هیجان زده جهانی ناشی از فعالیت جهت داررسانه ها مجددا به اظهار نظر پرداختند آنگاه مشخص خواهد شد كه ماجرای لیبی فریب یك ملت بود یا پیروزی یك ملت.

هیچ نظری موجود نیست: