جیسون رضائیان برنامه اتمی جمهوری اسلامی و
توافق هستهای را نیز در مقاله خود فراموش نمیکند. البته همین مسئله نقطه ضعف
بزرگ رژیم ایران است که ستوننویس واشنگتن پست نمیتواند آن را با تفاسیر دیگری
ارائه بدهد و مجبور میشود به خطرات آن اشاره کند تا نتیجه بگیرد که با وجود این
خطرات اما مسئله «حل» شده است: «تلاشهای بسیاری برای
نابود کردن توافق اتمی با ایران ناکام ماند. با این حال لیست بلندی از تهدیدات و
کارهای شرورانهی تهران وجود دارد که بلندتر هم شده و بزرگترین تهدیدی است که از
سوی ایران متوجه جامعه بینالمللی است- مسئلهای که قدرتهای جهانی بر سر
آن باید توافق میکردند و معتقد بودند که باید حل شود- که حل شد.
بر اساس ارزیابیهای ایالات
متحده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به نظر میرسد ایران به
توافق اتمی پایبند بوده است.»
این دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی سپس مانند بسیاری
از آنهایی که دوگانهی «یا ادامه جمهوری اسلامی یا جنگ» را تبلیغ میکنند، بدون
آنکه توجهی به نقش تعیینکنندهی حکومت ایران در گسترش فلاکت عمومی و نارضایتیهای
سراسری داشته باشد، مینویسد: «برای آنهایی که ادعا میکنند توافق اتمی
کارساز نبوده است، تغییر رژیم تنها راه حل است و برای مجاهدین خلق و بولتون، تنها
راهی که باقی میماند جنگ است. این گروه تا به حال
کارهای زیادی کرده است که میخواهد این اتفاق بیافتد از جمله اینکه ادعاهای
جعلی مطرح کرده که اطلاعاتی در مورد ادامه برنامههای هستهای ایران دارد.»
«مجاهدهراسی»
ابزاری ناکارآمد
رضائیان در ادامه تابعیت ایرانی خود را فاکتور
میگیرد و به عنوان یک شهروند آمریکایی وارد صحنه میشود که «فهم»اش درباره
«جمهوری اسلامی و جامعه ایران» با مذاکرات اتمی افزایش یافته: «سود دوجانبه
مذاکرات طولانیمدت ما با ایران، افزایش فهم ما در مورد جمهوری اسلامی و جامعه ایران
است. این یک اتفاق ویژه است که در سال ۲۰۰۳ نتوانستیم آن را درک کنیم. احمد چلبی
سیاستمدار تبعیدی عراق و رییس پیشین کمیته مالی پارلمان این کشور توانست دولت بوش
را متقاعد کند که به عراق حمله کند و ادعا کرد که برقراری دموکراسی در عراق کمک
خواهد کرد.
ما به اندازه کافی در مورد ایران اطلاعات داریم
و نمیتوانیم خودمان را فریب دهیم که سازمان مجاهدین خلق بتوانند یک جایگزین
مناسب برای رژیم کنونی باشد.»
جیسون رضائیان که همه نیروهای سیاسی عملا موجود
ایرانی و حتی نیروهای داخل ایران را که خواهان تغییر شرایط موجود و طالب یک نظام
دمکراتیک و سکولار هستند نادیده میگیرد در پایان مقاله خود که درواقع دربارهی
«مجاهدهراسی» و مترادف قرار دادن هرگونه تلاش برای تغییر با «جنگ» است، همچنان به
عنوان یک شهروند آمریکایی (و نه ایرانی) و با تکرار ضمیر «ما» مینویسد: «مجاهدین
خلق یک گروه به حاشیه رانده شده است که کمپین خود را در خیابان ۱۶۰۰ پنسیلوانیا
برگزار کرده و بنرهای خود را با ادعاهای بیاساس حمل میکند. اما اینجا
آمریکاست و ما اجازه میدهیم مردم دیوانه هم حرف بزنند و این
حق آنهاست و من هرگز پیشنهاد نمیکنم آنها را از این کار منع کنند ولی این
ایده که به سازمان مجاهدین اجازه دهند در کاخ سفید صدایی داشته باشند ایده وحشتناکی
است اما با حضور جان بولتون آنها این صدا را خواهند داشت.»
حالا باید منتظر ماند و دید این تحلیل و پیشبینی
و هراس نویسندهی دوتابعیتی واشنگتن پست که از زبان یک آمریکایی سخن میگوید، واقعیت
مییابد یا نه؛ آن هم در حالی که جمعیت هشتاد میلیونی و متنوع ایران طیفی رنگارنگ
و متنوع از افکار و عقاید سیاسی به نمایش میگذارد که مجاهدین خلق کمترین نیروی
مؤثر آن هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر