علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه پیشنهادی محمود احمدی نژاد، از مجلس ایران رای اعتماد گرفت. او که رئیس سازمان انرژی اتمی بوده، جانشین منوچهر متکی می شود که حدود پنج سال وزیر خارجه بود.
۱۳۸۹/۱۱/۱۱
۱۳۸۹/۱۱/۰۹
سوسن تسلیمی به روایت سوسن تسلیمی
در دو سه دهه گذشته کم نبوده اند هنرمندانی که به دلایل مختلف ایران را ترک کردند و شاید یکی از سرشناس ترین آنها سوسن تسلیمی بوده است. بازیگری که بیش از دو دهه از آخرین حضورش بر پرده سینماهای ایران می گذرد اما خیلی ها همچنان او را بهترین بازیگر زن بعد از انقلاب ایران می دانند. از ویژگی های نادر سوسن تسلیمی این است که توانسته پس از مهاجرت، در محیط تازه و به زبان بیگانه هم کارش را نه فقط به عنوان بازیگر که به عنوان کارگردان هم ادامه دهد. او اوایل سال ۲۰۱۱ نمایشنامه شب دوازدهم شکسپیر را در سالن اصلی تئاتر شهر استکهلم به صحنه برد. به این بهانه برنامه تماشا کارنامه فعالیت های هنری او را مرور کرده است.. این فیلم اولین فیلم مستند در مورد سوسن تسلیمی است که در آن خودش، و فقط خودش، داستان زندگی حرفه ای پر افت و خیزش را در ایران و سوئد بازگو می کند.
یکی از نیروهای ارشد سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق، به جرم ارتداد اعدام شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" سید علی غرابات از نیروهای ارشد سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق، اهل سوسنگرد به دلیل ادعای ارتباط با امام دوازدهم شیعیان با حکم دادگاه ویژه روحانیت به اتهام ارتداد و همین طور ترغیب به فساد (طبق مواد 513، 639 و 640 قانون مجازات اسلامی) به اعدام محکوم شد.
نامبرده پس از اعلام ادعای ارتباط با امام دوازدهم شیعیان توسط ماموران وزارت اطلاعات در شهر سوسنگرد بازداشت شد و پس از صدور حکم اعدام در فردای اربعین حسینی در بامداد چهارشنبه 6 بهمن ماه جاری در زندان کارون اهواز به دار آویخته شد.
طبق آخرین اطلاعات وی تعدادی مرید در استان های خوزستان و لرستان و ایلام داشت که برای زیارت به محل زندگی ایشان می آمدند و مدتی پس از دستگیری نیز فیلم مستندی که به گفته مسئولان به بررسی جریان های انحرافی می پرداخت از دیدار مریدان ایشان از شبکه استانی خوزستان پخش شده بود.
۱۳۸۹/۱۱/۰۸
۱۳۸۹/۱۱/۰۷
آغاز شمارش معکوس برای تصرف ریاست مجلس خبرگان رهبری

منبع: جرس
۱۳۸۹/۱۱/۰۵
نامه افشاگری همکلاسی احمدینژاد
۱۳۸۹/۱۱/۰۴
۱۳۸۹/۱۰/۲۹
مهدی خزعلی: نکاتی در مورد اعترافات قاتل دکتر علیمحمدی!
پيشنهاد يک نهاد پژوهشی آلمانی برای خرابکاری در فعاليت اتمی ايران
سند ديپلماتيک مزبور از سوی «فيليپ مورفی»، سفير آمريکا در آلمان که در ژانويه ۲۰۱۰، حدود يک سال پيش، ارسال شده و طبق اسناد ويکی ليکس فاش شده است، می گويد: «روش های مخفی مانند انفجارهای غيرقابل پيش بينی، حوادث، هک کردن کامپيوتر و ديگر موارد از هرگونه حمله نظامی موثرتر است چرا که اقدام نظامی برای منطقه نتايج به مراتب خطرناک تری به همراه دارد.» آقای پرتس، از کارشناسان شاخص غرب در امور ايران است. يک سند ديپلماتيک ديگر که در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹ ارسال شده، نشان می دهد که اين پيشنهاد از سوی مقامات رسمی آمريکا مانند کاندوليزا رايس، وزير وقت خارجه آمريکا مورد استقبال قرار گرفته و از آن حمايت شده است. آقای پرتس در گفت وگويی با روزنامه گاردين گفته هايی که طبق اسناد ويکی ليکس از قول سفير آمريکا در برلين فاش شده را تاييد کرده و هنوز هم بر اين باور است که تخريب و يا حوادث پيش بينی نشده، بهتر از اقدام نظامی عليه تاسيسات اتمی ايران است و به دليل عواقب چنين کاری، بايد از رويارويی نظامی با ايران پرهيز کرد. وی گفته است: «اگر اقدامات تخريبی را با حمله نظامی مقايسه کنيد، به مراتب انتخاب اول بهتر است. چرا که هيچ يک از رهبران ايران نمی توانند در مورد يک حادثه و يا مشکل فنی، انگشت روی کسی بگذارند و هيچ نيازی هم به اين نيست که موشک شليک شود و يا بمبی انداخته شود. ضمن اين که همه هم اين پيام را درست می فهمند و مقامات ايران متوجه می شوند که طرف مقابل هرگونه پيشرفت اتمی نظامی را غيرقابل قبول می داند و به آن واکنش نشان می دهد.»ولکر پرتس گفته است: «اوايل سال گذشته ميلادی، سال ۲۰۱۰ بدون اين که اطلاع دقيقی داشته باشم، ولی حس می کردم طرف ها و کشورهای بيشتری به سمت فعاليت های تخريبی و يا هک کامپيوتری در برنامه اتمی ايران حرکت می کند.» مقامات آمريکا و اسرائيل به اين گزارش که استاکس نت طراحی آن ها بوده، واکنش نشان نداده اند. اما ديگر اسناد فاش شده نشان می دهد خرابکاری های ديگری از جمله حملات مجازی و سايبری سنگين و گسترده به فعاليت های اتمی ايران در ميان اسناد ديپلماتيک آمريکايی پيشنهاد شده است.اين گزارش می گويد جورج دبليو بوش، رييس جمهوری سابق آمريکا در سال ۲۰۰۹ و پيش از اين که کاخ سفيد را ترک کند، برنامه و بودجه ۳۰۰ ميليون دلاری در مورد ايران را تصويب کرد که ممکن است برنامه ساخت استاکس نت در آن تعريف شده باشد.بر اساس گزارشی که روزنامه نيويورک تايمز در روز يکشنبه منتشر کرد، تاخير بوجود آمده در برنامه هسته ای ايران، نتيجه آزمايش مشترک اسرائيلی- آمريکايی است، زيرا کرم اينترنتی «استاکس نت»، که به روند غنی سازی اورانيوم در ايران ضربه زده است، ابتدا در کوره هسته ای ديمونای اسرائيل آزمايش شده بود.اين روزنامه افزوده است که در جريان حمله اينترنتی ياد شده، يک پنجم از سانتريفوژهای غنی سازی اورانيوم در ايران از کار افتاده اند.روزنامه نيويورک تايمز به نقل از کسانی که آنها را مقامات امنيتی و کارشناسان اطلاعاتی معرفی کرده ولی نام شان را ذکر نکرده است، نوشت: «اسرائيل در تاسيسات ديمونا، سانتريفوژهايی مشابه با دستگاه های گريز از مرکز ايران را که در تاسيسات غنی سازی نطنز نصب شدهاند، توليد کرده بود.»يک «کارشناس اطلاعات هسته ای» آمريکايی نيز به نيويورک تايمز گفته است دليل اين که کرم رايانه ای استاکس نت، موثر واقع شد، نتيجه موفق آزمايش ها بر روی همان نوع سانتريفوژها بود.مقام های ايرانی علاوه بر متهم کردن غرب در ماجرای استاکس نت همچنين عوامل خارجی و به طور مشخص اسرائيل را متهم کرده اند که در ترور سه متخصص هسته ای ايران که طی يکسال گذشته به وقوع پيوسته، دست داشته اند.
۱۳۸۹/۱۰/۲۸
۳۲ سال پس از خروج شاه؛ زمستانی که بهارش در پی نیست؟
شاه در ماه ژانویه (۱۶ ژانویه، ۲۶ دی ماه) ایران را ترک کرد. ماهی که نام خود را از ژینوس، خدای دو چهره رومی گرفته است: تجسم یک دوگانگی مشابه. یک چهره ژینوس به پس می نگرد، سال گذشته؛ در حالی که چهره دیگر او به آینده می نگرد، سال نو. ژینوس همزمان به گذشته و آینده می نگرد.
علیرضا پهلوی، ۴۴ ساله و جوان ترین پسر محمدرضا شاه پهلوی اوایل ژانویه ( ۴ ژانویه، ۱۴ دی ماه) به زندگی خود پایان داد. بدون تردید این خودکشی را می توان تا اندازه ای به یک بیماری یأس آور- یعنی افسردگی مزمن- نسبت داد که او احتمالاً از پدرش به ارث برده بود. در عین حال این خودکشی به طور مسلم یکی از پس لرزه های انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بود که پیامدهای آن امروز نیز احساس می شود.
مردمان کشوری همچون ایران که طی چند دهه اخیر مرتب به غم و اندوه بسیار- بویژه به خاطر از دست رفتن بیش از دویست هزار تن از فرزندان آن آب و خاک در جنگ ویرانگر هشت ساله با عراقِ تحت سلطه صدام حسین- دچار شده اند، طبعاً هنگام مواجهه با مرگ خودخواسته فرزندی برخوردار از نعمات و مواهب، احساسات متفاوت و متناقضی نشان دادند.
با این همه، آن گونه که رسم روزگار است، مواهب بی شمار علیرضا پهلوی توأم با بداقبالی های بسیار بود. او تا ۱۲ سالگی به عنوان فرزند یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین پادشاهان از کودکی رویایی برخوردار بود. در ۱۳ سالگی، ناگهان از وطن خود گریخت و نه تنها طعم تلخ تحقیر همگانی میراث خانواده اش را چشید، بلکه مرگ پدرش در اثر بیماری سرطان را به چشم خود دید.
بعدها آنگاه که خواهر کوچک ترش، لیلا، در ۳۱ سالگی در یکی از اتاق های هتلی در لندن در سال ۲۰۰۱ به زندگی خود پایان داد، علیرضا نزدیک ترین کس خود را از دست داد.
اصطلاح "تبعیدی" برای کسانی همچون خود من که خارج از ایران به دنیا آمده اند یا در سنین بسیار پایین آنجا را ترک کرده اند، هرگز مناسب نبوده است. ما به عنوان مهاجران نسل دوم، این موضوع را بدیهی می پنداشتیم که خود را با فرهنگ ها و زبان های جدید تطبیق خواهیم داد.
مورخان ممکن است به درستی نتیجه بگیرند که انقلاب ۱۳۵۷ گامی دردناک اما ضروری در جهت بلوغ سیاسی ایران بوده است
ما خاطرات یا ادعای چندانی نسبت به آنچه از دست رفته بود نداشتیم؛ فقط قصه هایی اغراق آمیز درباره منطقه سرسبز دریای خزر (شمال)، کوه های باشکوه البرز و همچنین بره لذیذ ایرانی که تمام چرب
ایرانیان جلای وطن کرده و هم نسل علیرضا پهلوی- یعنی کسانی که هنگام انقلاب نوجوان بودند- از اشخاصی که کم سن و سال تر از آن بودند که چیزی به خاطر آورند یا آنان که به سنی رسیده بودند که می توانستند خود را با شرایط تطبیق دهند، اغلب شدیدتر تحت تأثیر قرار گرفتند. پس از گذشت سه دهه، بسیاری از آنها همچنان در تلاشند تا جایگاه خویش را بیابند. آنها همچنان می کوشند تا بر مشکلی غلبه کنند که برزیلی ها آن را "اشتیاق ژرف برای آنچه که دست نیافتنی است" می نامند. بی ریشگی آنها، اغلب مانع ایجاد روابط عاطفی بادوام و تحقق بخشیدن به استعدادهای شغلی شده است.
نمی دانم به چه علت علیرضا، دانشجویی کوشا و جدی که تحصیلات دکترای خود را در رشته مطالعات ایران باستان در دانشگاه هاروارد ناتمام گذاشته بود، طی این سال ها سکوت اختیار کرده بود. اگرچه تجربه تبعید برای خانواده پهلوی به دلیل ثروت قابل ملاحظه شان (که اغلب به طور چشمگیری در خصوص آن مبالغه می شود) بدون تردید تحمل پذیرتر شده بود، اما تحقیر ایشان از سوی بسیاری از هموطنان تبعیدی که تا اندازه ای- و در برخی موارد کاملاً- این خانواده را مسئول مصائب جمعی خود می دانستند این تجربه را برای آنها دشوارتر می کرد.
علیرضا که غم و اندوه درونش او را می فرسود، شاید به این نتیجه رسیده بود که در این بازی شانس چندانی برای بردن ندارد. اگر در حاشیه باقی می ماند، برخی او را به دلیل عدم اعتراض علنی به سختی نکوهش می کردند و اگر فعالیت می کرد و بی پرده سخن می گفت، دیگران او را به دلیل جاه طلبی های احمد چلبی گونه به سختی ملامت می کردند، همان طور که این کار را در مورد برادر بزرگ تر او، رضا، انجام دادند.
به این ترتیب او تصمیم گرفت در خانه خود در بوستن، در میان کتاب هایش و پشت پرده های همیشه کشیده باقی بماند.
علیرضا به عنوان دانشجوی تاریخ شاید از رابطه رشته درسی خود با پدرش متحیر بود. در اغلب موارد از حافظ اسد- دیکتاتور بی رحم سوریه که حدود ۲۰ هزار غیرنظامی را در شهر هاما در سال ۱۹۸۲ قتل عام کرد- به عنوان "فردی مدبر و زیرک" نام برده می شود. در حالی که هنگام نوشتن در باره عصر پهلوی، غیرممکن است بدون آنکه شاه را "آلت دست امپریالیست ها" نامید و دستش را "آغشته به خون" دانست، اعتبار روشنفکری خود را حفظ کرد. (این یکی از واقعیت های تلخ قدرت و کشورداری است که امروز تحلیلگران و سیاستمداران غربی، مقدم بشار اسد- رئیس جمهوری سوریه و فرزند حافظ اسد- را گرامی می دارند و زیرکی و میانه روی او را می ستایند؛ حال آن که برخی از سوگنامه نویسان غربی علیرضا، چهره پسر فراموش شده یک دیکتاتور بی ارزش را از او ترسیم می کنند.)
۲۵۰۰ سال پیش بر امپراتوری بزرگ ایران زمین یک فرمانروای بخشاینده، کورش کبیر، حکم می راند که گفته می شود نخستین منشور حقوق بشر جهان را نگاشته است. امروز در این کشور یک حکومت دینی بر سر کار است و هنگامی در صدر اخبار قرار می گیرد که حاکمان آن، زنان را به خاطر زنا به سنگسار محکوم می کنند یا صحت و درستی هولوکاست را زیر سؤال می برند.
در این میان، ساکنان دیرین جمهوری اسلامی به برداشتی متفاوت نسبت به دوران گذشته خود رسیده اند. قدر مسلم، ایرانیان اذعان می کنند که فساد فراگیر و سرکوب سیاسی رایج در ایرانِ تحت سلطه پهلوی منجر به سقوط آن حکومت شد.
با این همه، یکی از مقامات ارشد سابق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی- که در آسیا و اروپا سفیر بود- یک بار هنگام صرف شام در پاریس این موضوع را محرمانه با من در میان گذاشت که او و دوستانش به عنوان انقلابیون جوان و "ساده لوح"، دشواری حکومت بر ایران و کسب رضایت جمعیت دمدمی مزاج این کشور را بسیار دست کم گرفته بودند. من از شنیدن این گفته او که "در آن زمان درک نمی کردیم که شاه باید از عهده چه چالش های بزرگی برمی آمد"، تعجب کردم.
مصطفی تاج زاده، یکی از فعالان انقلابی برجسته و از استراتژیست های جنبش اصلاحات، اخیراً گفته است که پیش از انقلاب، ایرانیان از هر گونه آزادی برخوردار بودند، مگر آزادی سیاسی که انقلاب قرار بود آن را فراهم کند. پس از انقلاب، آنها نه تنها آزادی سیاسی به دست نیاوردند، بلکه در جریان آن، آزادی های دیگر را نیز از دست دادند.
بدون تردید، جمهوری اسلامی طی ۳۲ سالی که از تأسیس آن می گذرد پیشرفت های قابل ملاحظه ای، بویژه در زمینه توسعه روستایی و تحصیلات زنان (تا حدودی به این دلیل که پس از انقلاب، خانواده های سنتی تمایل بیشتری نسبت به فرستادن فرزندان خود به مدارسی که در آنها تفکیک جنسیتی اعمال شده بود نشان می دادند) کرده است.
اما مشاهدات کسانی که مدت زمانی طولانی را در جمهوری اسلامی کنونی گذرانده اند، نشانگر بی اعتباری چنین آماری است: نسل های جوان ایران شدیداً به دنبال ترک وطن خویش هستند.
با این همه حتی اگر آنها موفق به ترک کشور شوند، ایران یا شاید افسانه یک ایران آرمانی که هیچ گاه در واقعیت وجود نداشته است، به ندرت رهایشان خواهد کرد.
هر فرهنگی که همچون فرهنگ ایران موفق شود خود را طی چندین هزاره حفظ کند و استمرار بخشد و از پی تهاجم های بی شمار، به صورتی یکپارچه از نو سر برآورد، در کسانی که خود را متعلق به آن می دانند دلبستگی عمیقی ایجاد می کند.
طبق نظرسنجی سازمان سنجش ارزش های جهانی در سال ۲۰۰۱، ایرانیان به لحاظ وطن پرستی رتبه نخست را در جهان کسب کردند- ۹۲ درصد ایرانیان ادعا کرده اند که از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند (در مقام مقایسه، ۷۲ درصد آمریکایی ها و کمتر از ۵۰ درصد بریتانیایی ها و فرانسوی ها از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند.)
دقیقاً همین حس غرور ملی و میراث تمدن است که واقعیت کنونی ایران را برای بسیاری از مردم بسیار اندوهبار می سازد. ۲۵۰۰ سال پیش بر امپراتوری بزرگ ایران زمین یک فرمانروای بخشاینده، کورش کبیر، حکم می راند که گفته می شود نخستین منشور حقوق بشر جهان را نگاشته است. امروز در این کشور یک حکومت دینی بر سر کار است و هنگامی در صدر اخبار قرار می گیرد که حاکمان آن، زنان را به خاطر زنا به سنگسار محکوم می کنند یا صحت و درستی هولوکاست را زیر سؤال می برند.
مرگ علیرضا پهلوی شاید نشانگر نوستالژی برای زمانی باشد که در آن نام ایران مترادف با تروریسم و تعصبات دینی نبود
برخی از ناظران غیرحرفه ای مسائل ایران مرگ علیرضا پهلوی را با فقدان کسی اشتباه گرفته اند که- طبق برداشتی کلیشه ای- صرفاً "مشتی سلطنت طلب که در لس آنجلس زندگی اشرافی دارند" در سوگ آن نشسته اند. واقعیت کمی پیچیده تر است.
محسن مخملباف، فیلمساز معروف ایران، به دلیل مبارزه علیه شاه در دهه ۱۹۷۰ چند سالی را در زندان گذراند و در معرض چنان شکنجه های هولناکی قرار گرفت که اکنون هم به دشواری می تواند بدون درد راه برود. مخملباف به من گفت که اندوه مرگ علیرضا پهلوی چنان او را از پای در آورده است که خوابش نمی برد. دیگر کسانی که همچون پدر من از حامیان پر و پا قرص نخست وزیر معزول، محمد مصدق، بودند نیز همین احساس را داشتند.
اما چرا چنین است؟
شاید مرگ او نشانگر نوستالژی برای زمانی باشد که در آن نام ایران مترادف با تروریسم و تعصبات دینی نبود؛ زمانی که ایرانیان می توانستند برای سفر به کشورهای خارجی ویزا بگیرند و به محض ورود، آنها را انگشت نگاری نمی کردند؛ زمانی که محققان ایرانی را درباره عمر خیام و فردوسی سؤال باران می کردند، نه محمود احمدی نژاد و غنی سازی اورانیوم.
هنگامی که مورخان پس از گذشت یک قرن به ایران بنگرند، ممکن است به درستی چنین نتیجه بگیرند که انقلاب ۱۳۵۷ و پیامدهای آن گامی دردناک اما ضروری در جهت بلوغ سیاسی این کشور بوده است.
در حالی که در نقاط دیگر خاورمیانه اسلام سیاسی رادیکال همچنان از تصویری مطلوب برخوردار است، ایرانیان خطرات به هم پیوستن دین و حکومت را با خون دل تجربه کرده اند.
این امر چندان مایه تسلی خاطر کسانی نیست که در زمان حال زندگی می کنند و سخت مشتاق ارتباط مجدد با سرزمین مادری خود هستند که زمانی آن را می شناختند. آنها خواهان آن نیستند که سلطنت طلبان اشرافی یا غلامان حلقه به گوش امپریالیست یا مأموران سازمان سیا به شمار آیند. آنها تنها اشتیاق طبیعی خود را برای ارتباط مجدد با فرهنگ باستانی سرزمینی که در آن به دنیا آمده اند، ابراز می دارند.
برای بسیاری از ایرانیان، این سخن رویا حکاکیان، نویسنده ایرانی- آمریکایی، شاید دلنواز و آرامش بخش باشد: "به کشورها زیاده از حد بها داده شده است، حال آنکه، بیش از جغرافیا و خاک، آدمی و انسانیت منشاء و ریشه ما است."
میزان افسردگی علیرضا پهلوی اما می تواند نشان دهنده نابسندگی چنین احساسی باشد. آخرین آرزوی او این بود که خاکسترش در دریای خزر ریخته شود.
مرگ او یادآوری دوباره این نکته تامل برانگیز بود که سه دهه پس از زمستان خروج شاه، هنوز بهاری فرا نرسیده است.
رئيس جمهور بعدي كيست؟
۱۳۸۹/۱۰/۲۲
بازگشت هاشمی به قبل از انقلاب

هاشمی گویا با درک موقعیت به همان شیوه پیش از انقلاب بازگشته و اعلامیه می دهد با این تفاوت تکنولوژیک که به جای "استنسیل" از فضای نت" بهره می برد. هنوز سایت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس خبرگان رهبری مسدود نشده و روزنامه ها می توانند بی دغدغه توقیف، اعلامیه هاشمی را چاپ کنند.
آیت الله خامنه ای به حجم دیدارهای حضوری افزوده است و در آخرین بار گروهی از مردم قم به مناسبت 19 دی ماه و قیام این شهر روحانی نشین علیه شاه، بارعام یافتند. اما هاشمی محروم از دیدار اعلامیه ای می دهد که به گفته حسین شریعتمداری در 30 سال گذشته بی سابقه بوده و هاشمی به این مناسبت تاحال چیزی ننوشته است. مدیر مسوول همیشگی کیهان در یادداشتی به نقد نوشته هاشمی پرداخته و جا به جا هاشمی را "آیت الله" صدا کرده است و حتی یکبار گفته : "هاشمی عزیز".
بنابر تجربه خوانندگان کیهان، شریعتمداری آنجا که مودبانه می نویسد، دشمنی اش عمیق تر است.
شریعتمداری پس از نقد مفصلی بر نوشته هاشمی و اینکه امروز "رشیدی مطلق"- نام مستعار نویسنده یاداشت جنجالی روزنامه اطلاعات در توهین به آیت الله خمینی- که به گمان کیهان داریوش همایون است در صف سبزهاست و هاشمی نسبت به سبزها موضع حامیانه دارد. متفکرانه می گوید که با شناخت کاملش از هاشمی، این بیانیه کار او نیست و متن، غلط فاحش استدلالی و انشایی دارد.
انگار آنچه شریعتمداری را به شک انداخته، لحن هاشمی است که دیگر به گفته های سرشار از سکوت و ایهام سالهای گذشته شبیه نیست. صراحتی که تنها چند گامی تا فاش گویی راه دارد.
اعلامیه هاشمی رفسنجانی در بزرگداشت 19 دیماه، بهانه ای بود تا این پیر سیاسی، خاطرات عمر رفته را در چند سطر مرور کند. از روزهایی که آیت الله خمینی در قم و در آستانه حکم اعدام بود و شاگرد برجسته اش "منتظری" کوشش خستگی نا پذیری در مرجعیت یافتن و مصون ماندن استاد می کرد.
هاشمی جوان آن روزها، پیام رسان منتظری به علمای تهران و شهرستانها بود؛ هنوز خبری از حجت الاسلام خامنه ای نشده بود.
هاشمی پانزده سالی را به یاد می آورد که در تبعید آیت الله خمینی سعی می کرده تا شهریه مرجعیت آیت الله در قم پرداخت شود و خمینی از یاد نرود. آن طور که رفسنجانی نوشته است شاگردان خمینی تا سال انقلاب نگذاشته بودند که تحریفی در مبارزات رهبر تبعیدی شان راه یابد.
اعلامیه رفسنجانی آنگاه از مقاله رشیدی مطلق و از زمستان سال 57 پلی می زند به روزهای معاصر و زمستان سال 89. اینجای نامه همان است که شریعتمداری را به شک می اندازد.
"در بهار هوشیاری مردم ایران، مارهای افسرده ای که سر در خاک انتقام فروبرده بودند، در پاییز بد اخلاقی های سیاسی پوست اندازی کرده اند و سر بر آورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند."
بیان رمزی اما آشکار رفسنجانی اشاره ای به رهبری می کند و هشدار می دهد: "پشت خاکریزی پناه گرفته اند که مطمئنا آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود."
عابر بحران
روستازاده بهرمانی که سال 1313 برایش شناسنامه گرفتند، با فقر آشنا نبود، جد پدریش حاج هاشم آنقدر املاک داشت و به پدر سهمی رسیده بود تا هاشمی رفسنجانی در حوزه علمیه قم به راحتی در حجره نشیند و درس و بحث را بگذراند.
سالهای حوزوی "اکبر هاشمی رفسنجانی"، چندان به طولی نکشید و در میانه مبارزات آیت الله خمینی و ارتباط هاشمی با گروههای سیاسی متنوع از مجاهدین خلق گرفته تا موتلفه اسلامی، گم شد.
انقلاب پنجاه و هفت چهره بسیار داشت اما آنکه نماد سیاست روحانیان شد، هاشمی بود که در فقدان بهشتی، یکباره زمام همه امور را به دست گرفت، آنچنان که اداره جنگ و مجلس را توامان داشت. هاشمی و دوستان توانسته بودند با بنیاد کردن حزب جمهوری آخرین روشنفکر ایستاده در حکومت، "ابوالحسن بنی صدر" را از دایره قدرت بیرون اندازند. بازرگان و نهضت آزادی نیز اقلیتی رفتنی محسوب می شدند و هنوز خنده هاشمی بر فراز کرسی ریاست مجلس به یادگار مانده است، وقتی بازرگان پشت تریبون به ضرب و شتم "حزب الله" دچار می شد.
از ترور جان به در برد و مجاهدین خلق نیز برچیده شدند. سالهای جنگ و امام گذشت و هاشمی سال 68 در مجلس خبرگان رهبری بخشی از قدرت را به سید علی خامنه ای در کسوت رهبر تازه رسیده واگذار کرد.
گرچه برخی هاشمی رفسنجانی را با قوام السلطنه قیاس می کنند اما قوام هر چه بود، همواره منصوب شاه بود. هاشمی با همه ماندگاریش در قدرت، بارها در معرض انتخاب قرار گرفت و هم برد و هم باخت.
هاشمی رفسنجانی از معدود روحانیان سیاسی است که دفتر خاطرات روزانه دارد و این دفتر پیش از مرگ به نشر رسیده است. عبور از بحران، نام زندگی روزانه اوست، چه در سالهای ابتدایی انقلاب که این عبور خونین بود و چه سالیان ریاست جمهوری که به قواعد و ترفند های سیاسی میسر می شد.
پیر سیاست ایران، بارها چپ و راست راجا گذاشته و راه خود رفته و دیگران را هم کشانده است.
چند باری نیز به دست رهبری بازی خورده و بر زمین افتاده و باز تنها کسی است که ضربات دوست قدیمی را پا سخی گفته است.
خطبه آخر
روزنامه جمهوری اسلامی، فردای اعلام برندگی احمدی نژاد در انتخابات دهم، نوشت که فرزندان انقلاب دیشب خورده شدند و خبر داد که خاکریز های جنگ از جبهه های عراق به عمق تهران آمده است. روزنامه جمهوری اسلامی که اعتقاد جانانه ای به شخص هاشمی دارد، این سرمقاله بی پروا را درست در آستانه اعتراضات مردمی چاپ کرد و نشان داد که قرار نیست تا اینبار به سکوت از بحران گذشت.
چهار سال پیشتر هاشمی رفسنجانی در رقابت با احمدی نژاد باخت. در حالی که به معجزه ضرورت، محبوب روشنفکران و دانشگاهیان شده بود. این ترمیم چهره تنها از هاشمی و گذارش از راه راست و ناراست بر می آمد تا زندگی سیاسی تازه ای را آغاز کند.
حضور موسوی و احمدی نژاد در انتخابات باز پای هاشمی را میان کشید. احمدی نژاد در همان مناظرات انتخاباتی، پیش از آنکه گریبان موسوی را بگیرد، به عبای هاشمی آویخت تا بلکه دوباره همان ستیز کهن اشرافیت و فقر را جان بدهد، اما اینبار نگرفت.
هاشمی رفسنجانی چند روزی مانده به انتخابات خرداد 88 در نامه ای بی سلام به رهبری خبر داد که دود آتش را می بیند و خواست مردم برگزاری انتخاباتی سالم است که اگر چنین نشود، آتشفشانی در راه خواهد بود. هاشمی نامه به رهبری را با این امضا به پایان رساند: "دوست و همسنگر و همراه امروز و دیروز و فردای شما."
آیت الله خامنه ای در خطبه نماز جمعه 31 اردیبهشت و در پی تظاهرات میلیونی مردم تهران، از پاسخ به هاشمی غافل نشد و راه خود را با این جمله که به احمدی نژاد نزدیکتر است تا هاشمی، از دوست قدیمی جدا کرد.
نماز جمعه، هیچ گاه در تاریخ جمهوری اسلامی این چنین به سنگر تبدیل نشده بود، 26 تیر ماه هاشمی سخت ترین و آخرین خطبه نماز جمعه اش را خواند، میان مردمی که بسیار از آنها برای اولین بار در عمرشان به نماز جمعه می آمدند. عده ای حتی به صف نماز نپیوستند تا اول عدالت امام جمعه را بسنجند.
هاشمی در خطبه ها و میان شعارهایی که صدای بلندگو را محو می کرد، خواست تا سکوت برقرار شود و با صراحتی که به او نمی آمد، گفت که می خواهد حرف معترضین را بزند.
هاشمی رفسنجانی از احمدی نژاد و ریاست جمهوریش نگفت و تاییدی نکرد در عوض بارها تکرار کرد که از رهبری تا رییس جمهور و مجلس، مخلوق رای مردم هستند.
میان خطبه ها، برای اولین بار پس از سالها انبوه جمعیت شعار می داد: هاشمی هاشمی خدا تو را نگهدار.
فیل در کمین
مسابقه تقدیری بر سر زیستن و عمر کردن میان دو دوست قدیمی بر پاست. آیت الله خامنه ای چهار سالی از هاشمی کوچکتر است و هاشمی رییس مجلسی که قرار است به محض فوت رهبر جایگزینی برای او بیابد.
از یکسال گذشته تا به حال تمام قدمای انقلاب از حکومت اخراج شده اند. تنها هاشمی مانده است که به تنهایی دو منصب مهم را همچنان حفظ کرده است. مجمع تشخیص مصلحت با تمام تلاش شورای نگهبان و نمایندگان طرفدار احمدی نژاد، باز محل داوری بین لاریجانی وجنتی است. طرح ممنوعیت دخالت احمدی نژاد در بانک مرکزی به زودی به پیشگاه هاشمی می رسد.
مجلس خبرگان رهبری نیز با تمام کوشش شیخ محمد یزدی هنوز با ریاست هاشمی برقرار است. شطرنج خشن سیاست ایران، مهره های بسیاری را از اصلاحات گرفته اما یک فیل خاموش در گوشه ای به انتظار نشسته که ممکن است به وقت موعود با یک حرکت عاقبت بازی را تغییر دهد. فیلی که هم سیاه است و هم سفید.
دستگیری ده متهم به جاسوسی در ایران
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران، می گوید ، ماموران وزارت اطلاعات بیش از ده نفر را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر کرده اند. تلویزیون ایران هم با نمایش اعتراف یکی از بازداشت شدگان، به نقل از او گفت که آنها در تل آویو آموزش دیده بودند. آقای مصلحی این افراد را مسئول ترور، مسعود علی محمدی، فیزیکدان ایرانی در سال گذشته دانسته . اسرائیل هنوزرسما واکنشی به این موضوع نشان نداده، اما این موضوع بازتاب گسترده ای در رسانه های اسراییل داشته.
۱۳۸۹/۱۰/۲۱
13دقیقه فیلم از ویكیلیكس
به گزارش سرویس بین الملل «آینده»؛ آنچه در سال میلادی پیشین توسط ویكی لیكس منتشر شد، برخلاف طرز تلقی بخش اعظم مردم ایران، صرفاً اسناد دیپلماتیك مكتوب محتوای اطلاعات محرمانه، به كلی محرمانه و سری آمریكا نیست، بلكه مجموعه ای از تصاویر و فیلم های مستند از حملات و جاسوسی های این كشور نیز هست كه این فیلم ها علی رغم تاثیرگذاری بیشتر در افكار عمومی بسیار اندك منتشر شده اند و جولیان آسانژ و همكارانش بیشتر ترجیح داده اند اسناد مكتوب را كه ماه ها بررسی و دسته بندی شده اند را با سانسور برخی نام ها و درج هاشور بر روی اسامی منتشر نمایند و تمام برگهای برنده شان را در همان ابتدای بازی رو نكنند
در همین شرایط تصویب ممنوعیت انتشار اسناد محرمانه در آمریكا، پیگیری تصویب قانونی برای جلوگیری از تكرار انتشار چنین اسنادی در آمریكا در سنای ایالات متحده، فشار به سرورهای میزبان ویكی لیكس و تغییر سرورهای میزبان این سایت، هك ویكی لیس، تلاش برای جذب برخی كاركنان باسابقه آسانژ جهت جاسوسی، محدودیت دسترسی به سایت های منتشركننده اسناد ویكی لیكس در آمریكا كه پنج روزنامه بزرگ جهان یعنی «ال پائیس» اسپانیا، «لوموند» فرانسه، «اشپیگل» آلمان، «گاردین» انگلستان و «نیویورك تایمز» ایالات متحده را شامل میشد و تعامل دیپلماتیك با دیگر كشورها برای فیلترینگ سایت ویكی لیس (با توضیح اینكه چه اسنادی از آن كشورها در اختیار این وب سایت است!) تنها بخشی از فعالیت برای متوقف كردن، این بمب چندزمانه بوده است.
مقامات ارشد دولتی آمریكا كه تنها اشخاص مطلع به عمق نفوذ "برادلی مانینگ" افسر منتقل كننده اسناد طبقه بندی شده این كشور به مدیران ویكی لیكس هستند، در خصوص اینكه دقیقاً این وب سایت تا چه میزان اطلاعات محرمانه در اختیار دارد سكوت كرده اند اما به نظر میرسد بنیانگذار ویكی لیكس هنوز اطلاعات حساسی را منتشر نكرده كه آمریكایی ها به متحد استراتژیك شان انگلیس فشار وارد نكرده اند تا آسانژ را تحویلشان دهد و واهمه از اینكه مرد سال 2010 لوموند و تایمز به تهدیدش مبنی بر انفجار "بمب اینترنتی" با انتشار مجموعه اسنادی كه امنیت ملی آمریكا را به خطر بیاندازد، باعث شده آسانژ بتواند همچنان به شرایطی شبیه به یك تبعیدی در لندن به سر ببرد.
چالش دولت ایران با مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام
محمود احمدی نژاد در تازه ترین اظهار نظر در باره جایگاه مجمع تشخیص مصلحت گفته قانونگذاری کار این مجمع نیست. این درحالی است که اختلاف مجلس و شورای نگهبان برسر برنامه پنجم توسعه و تغییر ساختار بانک مرکزی هم به مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیده شده اما دولت مدتی است که جایگاه این نهاد قانونی را زیر سوال برده و رئیس جمهوری هم در جلسات آن شرکت نکرده و مصوبات آن را اجرا نمی کند.
۱۳۸۹/۱۰/۲۰
مجتبي واحدي : مهدي هاشمي به خواست خامنهاي در خارج مانده است
احمد جنتي در خطبههاي آخرين نماز جمعه تهران (جمع ۱۷ ديماه۸۹) گفت: «يك بچه شهيدي آمده و درباره يك مجرم فراري فتنه مطالبي را بيان كرده و درباره او حكم زندان و شلاق صادر شده است. حالا اين كار انجام شده است و زير سوال بردن قوه قضائيه به اين خاطر درست نيست.»
منظور دبير شوراي نگهبان از «بچه شهيد»، كاوه اشتهاردي مدير مسئول روزنامهي دولتي ايران و «مجرم فراري فتنه» موردنظر وي نيز، مهدي هاشمي، فرزند اكبر هاشمي رفسنجاني است. مهدي هاشمي پس از انتخابات رياست جمهوري ۸۸ در خارج از ايران بهسر ميبرد.
كاوه اشتهاردي مدير مسئول روزنامه ايران اخيرا در دادگاهي كه شاكي آن مهدي هاشمي بود به شلاق و زندان محكوم شد. براساس حكم دادگاه، كاوه اشتهاردي به تحمل ۶ ماه حبس بابت افتراء و ۱۰ ضربه شلاق بابت نشر اكاذيب محكوم شده است. اما اين حكم تعليقي است و چنانچه مديرمسئول روزنامهي ايران در مدت تعليق ۳ سالهي حكم، بارديگر مرتكب جرايم «افترا و نشر اكاذيب» نشود، از مجازاتهاي تعيينشده در حكم معاف خواهد بود.
چهرههاي وابسته به حكومت، حكم دادگاه در باره مديرمسئول روزنامه ايران را نشاني از «استقلال قوه قضاييه» توصيف كردهاند. فعالان مطبوعاتي مي گويند محكوميت تعليقي مديرمسئول ايران در حالي صورت گرفته كه تنها در دو سال اخير دهها روزنامه در ايران بدون رسيدگي در دادگاه و حتي بدون روشنشدن اتهام توقيف شدهاند.
مجتبي واحدي روزنامهنگار، تحليلگر سياسي و از مشاوران مهدي كروبي در گفت وگو با دويچه وله معتقد است حكم تعليقي مديرمسئول روزنامه ايران هشدار قوه قضاييه به دولت محمود احمدينژاد است.
دويچه وله: آقاي واحدي اين روزها بحث "استقلال قوه قضاييه" به موضوع مناقشه مقامات حكومتي ايران تبديل شده است. از جمله رئيس قوه قضاييه ايران پنجشنبه ۱۶ دي گفته است: «اينطور نباشد كه بگويند و بنويسند اگر دستگاه قضايي حكم اجرا نكند خودمان اجرا ميكنيم.» بهعنوان سوال اول، بهنظر شما مخاطب رئيس قوه قضاييه چه كساني است؟
كاوه اشتهاردي مدير مسئول روزنامه دولتي ايران
مجتبي واحدي: مصداق فعلي اعتراض آقاي لاريجاني يا هياهوهايي كه در داخل كشور راه افتاده است، حكم آقاي اشتهاردي، مدير مسئول روزنامهي ايران است. من هم ناراحت هستم، بههرحال محكوم كردن مدير مسئول يك روزنامه كار بدي است. گرچه بنيانگذار اين برخوردها دولت احمدينژاد بوده و آقاي اشتهاردي هم چوب همراهي خود با دولت در اين زمينه را ميخورد.
واقعيت قضيه اين است كه آقاي لاريجاني در پس حكمي كه براي آقاي اشتهاردي صادر شده، هدف ديگري داشتند. بهنظر من محكوميت اشتهاردي نوعي هشدار به دولت است كه گمان نكنيد از اين بهبعد ميتوانيد بهراحتي و به هر شكلي برخورد كنيد.
چون آقاي اشتهاردي به عنوان سخنگوي دولت اين كارها را انجام ميدهند. كما اينكه آقاي الهام و ديگران هم گفتهاند كه روزنامهي ايران سخنگوي دولت است و او نيز مدير مسئول همان روزنامه است. آقاي لاريجاني خواسته به دولت هشدار بدهد كه - اگراصطلاح خود احمدينژاد را بهكار ببريم - ديگر «آن ممه را لولو برد» و دولت هركاري دلش بخواهد نميتواند انجام بدهد. به همين دليل هم وقتي حكم صادر شده، يك جريان كامل رسانهاي طرفدار دولت وارد قضيه شدهاند و با حكم مخالفت ميكنند. وگرنه آنها خيلي دغدغه ندارند كه به قول آقاي جنتي، يك «فرزند شهيد» شلاق بخورد. مگر وقتي «فرزند شهيد همت» در برابر منزل آقاي كروبي كتك خورد، آقاي جنتي ناراحت شد؟ تازه شلاق آقاي اشتهاردي تعليقي است، آن بيچاره حضوري كتك خورد.
صحبتهاي آقاي جنتي در نماز جمعه تهران را چطور تحليل ميكنيد. آيا صحبتهاي ايشان به نوعي پاسخ صحبتهاي روز قبل رئيس قوه قضاييه است؟
صحبتهاي احمد جنتي يكي از تمسخرآميزترين دفاعهاي ايشان از استقلال قوهي قضاييه است. يعني در حين صحبت ايشان، دوبار استقلال قوهي قضاييه مخدوش شد. اول آقاي جنتي، بدون اينكه حتي براي يك اظهار نظر بيطرفانه صلاحيت داشته باشد، در خطبههاي نماز جمعه حكم صادر كرد. يعني مهدي هاشمي را «مجرم فراري» خطاب كرد، حتي نگفت «متهم فراري». اين يك مورد از شكستن و نقض استقلال قوهي قضاييه بود.
دوم هم به حكم مديرمسئول روزنامهي ايران، با نوعي دلسوزي نسبت به «فرزند شهيد»، اعتراض كرد. همانطور كه گفتم، ايشان حتماً دلشان براي «فرزند شهيد» نسوخته است. الان بسياري از فرزندان شهدا در ايران در زنداناند. يا همين دو روز پيش كه با آقاي كروبي صحبت ميكردم، گفتند يك خانوادهي شهيد را در مقابل منزل ايشان با خشونت رد كردهاند و اجازه ندادهاند وارد منزل آقاي كروبي شوند. آقاي جنتي با همين حرف، استقلال قوهي قضاييه را مخدوش كرد و در نهايت گفت كه كسي استقلال قوهي قضاييه را مخدوش نكند.
مجتبي واحدي روزنامهنگار، تحليلگر سياسي و از مشاوران مهدي كروبي
آيا فكر ميكنيد اين اقدامات چقدر ميتواند بهنوعي ترغيب مهدي هاشمي براي برگشتن به ايران باشد؟
گمان من با گمان بسياري از دوستان متفاوت است. آقاي خامنهاي شخصاً از آقاي هاشمي رفسنجاني خواهش كرده كه مهدي هاشمي به ايران برنگردد. آنها از برگشت مهدي هاشمي واهمه دارند. چون من يقين دارم كه با برگشت مهدي هاشمي هيچ اتفاق خاصي نخواهد افتاد و محاكمه نخواهد شد. اين حرفها را خيلي جدي نگيريد. در واقع، رسوايي بزرگي براي قوهي قضاييه و دولت خواهد شد. به همين جهت، تصور ميكنم با خواهش آقاي خامنهاي از آقاي رفسنجاني، الان مهدي هاشمي به ايران برنميگردد. اين امتياز را آقاي رفسنجاني به آقاي خامنهاي داده است و با عدم بازگشت مهدي، باعث رسوايي قوهي قضاييه و دولت نميشود.
حداقل در لايههاي پايينتر قوهي قضاييه، دادستاني يا سپاه وانمود ميشود كه خواهان بازگشت مهدي هاشمي هستند. مثلا مجتبي ذوالنور، نمايندهي رهبر در سپاه پاسداران گفته بود ۳۶۰ زونكن، پروندهي مهدي هاشمي است، فكر ميكنيد چرا براي اين دسته، بازگشت ايشان اهميت دارد؟
آن آقايي كه گفته بود ۳۶۰ زونكن پروندهي مهدي هاشمي است را من ميشناسم و گمان نميكنم ايشان بتواند تا عدد ۳۶۰ را پشت سر هم بشمارد. به اينها از جاهاي ديگري خوراك ميدهند و ميخواهند قضيه را خيلي طبيعي جلوه بدهند و بعد هم بگويند كه آقا بر سر آقاي رفسنجاني منت دارند. من به يقين ميگويم كه اين حرفها جنبهي تبليغاتي دارد. آقاي الهام در مورد خود آقاي هاشمي رسما گفته است كه ايشان «تكيهگاه اصلي فتنه است». اگر كسي تكيهگاه اصلي فتنه است، بايد خودش را بگيرند، چرا ميخواهند پسرش را بگيرند؟!
رييس قوهي قضاييه ايران در صحبتهايشان از روزنامههايي كه كيفرخواست صادر ميكنند و به قوهي قضاييهي ايران ميگويند كه اگر حكم اجرا نكند، خود آن روزنامهها حكم اجرا ميكنند، سخن گفت. آيا اشاره رئيس قوه قضاييه به مطبوعات است؟
اين كه گفتهاند: «اگر اجرا نكنند، خودمان اجرا ميكنيم»، اشاره به مطبوعات نيست، اشاره به آن نامه حسين قدياني است كه گفته بود «اگر سران فتنه را اعدام نكنيد، ما خودمان اين كار را ميكنيم». من فكر ميكنم اشارهي آقاي لاريجاني به اين نامه بوده كه يك بار ديگر هم به صراحت، به آن اشاره كرده بودند.
من نديدهام كه روزنامهاي بگويد كه حكمي را اجرا ميكنم. اصلاً روزنامه وسيلهاي براي اجراي حكم ندارد. اما فكر نميكنم نكتهاي كه آقاي لاريجاني گفتند، اشاره به مطبوعات باشد. ايشان دارند به كساني كه به اين مطبوعات خوراك ميدهند و پشتگرمي مطبوعات هستند، مانند احمدينژاد، احمد جنتي، احمد خاتمي، مجتبي ذوالنور، هشدار ميدهد كه قوهي قضاييه بنا دارد مقداري جلوي اين حرفها و رفتارهايي كه به قول آقاي لاريجاني، استقلال قوهي قضاييه را مخدوش ميكند بايستد.
۱۳۸۹/۱۰/۱۹
صالحی: اگر سردبیر آلمانی معذرت بخواهد به پرونده دو زندانی کمک میکند
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، پس از اعلام این خبر از سوی علیاکبر صالحی، اکسل اشپرینگر، مؤسسه ناشر «بیلد آم زونتاگ» روز شنبه گفت که اعلام کرد و سردبیران این روزنامه حاضرند در تهران یا جایی دیگر با وزیر خارجه ایران دیدار کنند تا «در مورد همه مسائل مربوط صحبت کرده و آزادی این دو روزنامهنگار را تضمین کنند.» «مارکوس آلفرد رودلف هلویگ» و «ینس آندرئاس کخ»، دو خبرنگار نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ»، روز ۱۸ مهرماه در حال مصاحبه با پسر سکینه محمدی آشتیانی، زن محکوم به سنگسار، به اتهام فعالیت روزنامهنگاری بدون مجوز، در تبریز بازداشت شدند.
علیاکبر صالحی در مصاحبه با مجله آلمانی «اشپیگل» که روز شنبه منتشر شده گفت که وزارت خارجه ایران در تلاش است تا «موانعی که به تأخیر و پیچیده شدن روند دادرسی» این دو شهروند آلمانی میانجامد را رفع کند.
وی در این مصاحبه افزود: «اگر ناشر و سردبیر روزنامه بپذیرند که اشتباه کردهاند و از این کار معذرت بخواهند، این میتواند به پرونده کمک کند.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، مسئولان شرکت اکسل اشپرینگر، ناشر روزنامه «بیلد آم زونتاگ» در بیانیهای در واکنش به اظهارات علیاکبر صالحی گفتند که «این اظهارات باعث امیدوار شدن ما به بازگشت سریع دو خبرنگارمان شد.» این شرکت همچنین اعلام کرد که سردبیرهای این روزنامه در این خصوص اعلام آمادگی کردهاند تا با وزیر خارجه ایران دیدار کنند.
علیاکبر صالحی با این حال به مقامهای آلمان هشدار داد که در ارتباط با اظهارات اخیر سکینه محمدی آشتیانی در خصوص تصمیم وی برای شکایت از دو خبرنگار آلمانی، از ابراز واکنش خودداری کنند.
وی گفت: «از سخنان و تفسیرهای توهینآمیز خودداری کنید. ما برای حل و فصل سریع این پرونده داریم نهایت کوشش را میکنیم.»
سرپرست وزارت خارجه ایران افزود که اگر پرونده در دست او بود «بلافاصله حل میشد» اما اکنون تنها میتواند قول بدهد که روند دادرسی پرونده این دو فرد آلمانی «به سرعت و به طور منصفانه» پیش برود.
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان، از مقامهای جمهوری اسلامی به خاطر اعلام آمادگی برای یافتن راه حل سریع برای پرونده این دو فرد زندانی، تشکر کردهاست. وی درباره اظهارات علیاکبر صالحی نیز گفتهاست که اعلام آمادگی او برای کمک به حل این مسئله «نشانهای مثبت» است.
گیدو وستروله به روزنامه «بیلد آم زونتاگ» گفت: «تا وقتی که دو هموطن ما به خانه برنگشتهاند از تلاش دست برنخواهم داشت.»
علیاکبر صالحی در بخش دیگری از مصاحبه خود با «اشپیگل» گفت که در مورد پرونده این شهروند آلمانی، دست کم پنج تماس تلفنی با گیدو وستروله داشتهاست.
وی در ادامه از وزیر خارجه آلمان دعوت کرد تا به تهران بیاید و افزود: «ما باید در مورد همه چیز با احترام متقابل صحبت کنیم از جمله در مورد این مسئله.»
هشداری که علیاکبر صالحی در مورد عدم ابراز واکنش تازه از سوی آلمان داد پس از آن بیان میشود که رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز روز سهشنبه به این نکته اشاره کرد.
وی در این باره گفت: «یک جریانی در کشور آلمان هم تلاش میکند تا با ایجاد کارزار و آوردن شخصیتهای مختلف در یک بیانیه برای آزادی این دو نفر به دستگاه قضایی ما فشار وارد کند.»
روز یکشنبه ۱۰۰ نفر از شخصیتهای برجسته آلمانی از دولت ایران تقاضا کردند تا دو خبرنگار آلمانی را آزاد کند. جمهوری اسلامی میگوید این دو خبرنگار، با روادید گردشگری به ایران آمدهاند و مجوز خبرنگاری نداشتهاند.
یك سال دیگر بمب اتم ایران را عقب انداختیم!
اظهارات دادگان در حالی بیان شد كه از زمان آغاز جنگ رسانة ای رسانه ای غربی درباره برنامه های هسته ایران در سال 2003 تاكنون چندین زمان مختلف برای دستیابی ایران به بمب اتم اعلام شده بود.اولین زمان سال 2008،سپس 2010، بعد ازآن 2012 و2014 واكنون 2015.
مئیر داگان با ورق زدن آخرین برگ از دوران هشت ساله ریاست خود بر تشكیلات جاسوسی اسرائیل میگوید كه «به دلیل مشكلات فنی در برنامه هستهای و عواقب تحریمها، ایران دست كم تا سال ۲۰۱۵ به بمب هستهای نخواهد رسید».
به گزارش سرویس بین الملل «آینده» به نقل از خبرگزاریها، داگان پنجشنبه در آخرین ساعات حضور خود در موساد و در حال تحویل این پست به جانشینش، تامیر پاردو، ارایه مجموعه پیشنهادهای تازه و مشتركی را از سوی اسرائیل و آمریكا برای سختتر كردن تحریمها علیه ایران ضروری دانست.
داگان در ژوئن ۲۰۰۹، یك سال و نیم پیش، به كمیسیون دفاعی و سیاست خارجی كنست گفته بود كه ایران ممكن است نخستین كلاهك هستهای خود را در سال ۲۰۱۴ به دست آورد. زمانی كه اكنون آقای داگان به عنوان موعد احتمالی دستیابی ایران به توانایی هستهای با ماهیت نظامی مطرح میكند، دست كم یك سال دیگر به تعویق افتاده است، و به نظر میرسد كه وی این امر را نیز یكی از «دستاوردهای موساد» به شمار میآورد.
به گزارش رسانههای اسرائیل و خبرگزاری رویترز، مئیر داگان پنجشنبه به هنگام تحویل پست خود به تامیر پاردو تأكید كرد كه با حمله نظامی به ایران مخالف است مگر هنگامی كه «كارد به استخوان رسیده باشد».
آریل شارون، نخستوزیر اسبق اسرائیل، از زمانی كه از برنامه هستهای ایران احساس «خطر» كرد، بیشترین اختیارات را برای مقابله با این «چالش» به داگان و موساد داد و همه نهادهای دیگر اسرائیل تنها ابزاری برای پیشبرد هدفهای موساد در این زمینه بودند و همین امر سبب شد كه نخستوزیران بعدی اسرائیل؛ اهود اولمرت و بنیامین نتانیاهو، شدیداً علاقهمند باشند كه داگان همین اختیارات گسترده را حفظ كند.
روزنامه یدیعوت آخرونوت جمعه نوشت كه داگان معتقد است حتی اگر تلاشهای غرب در مبارزه با برنامه هستهای ایران كاملاً موفقیتآمیز نباشد، هنوز ایران در آینده نزدیك از توانایی هستهای نظامی برخوردار نخواهد شد و اگر هدفش بمب هستهای بوده، در سال ۲۰۱۵ یا حتی ۲۰۱۶ به آن میرسد. بدین ترتیب، برنامههای احتمالی اسرائیل برای یك حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران را باید غیر محتمل دانست.
به نوشته یدیعوت آخرونوت، داگان در حالی ریاست موساد را ترك میكند كه دیگر میان اسرائیل و آمریكا بر سر ماهیت برنامه هستهای ایران اختلافی نیست هرچند كه اسرائیل چالش هستهای ایران را «خطر حیاتی» برای خود میبیند درحالی كه حتی اگر ایران چنین توانایی نظامی هم داشته باشد، چالشی حیاتی برای آمریكا نخواهد بود. اما در هرحال، دولت آمریكا نگرانیهای اسرائیل را «كاملاً درك میكند».
به نوشته یوسی ملمن، كارشناس امور جاسوسی و اطلاعاتی روزنامه هآرتص، داگان در آخرین روزهای ریاست بر موساد به كشورهایی (عمدتاً در غرب) سفر كرد كه هدف از آن، معرفی شخصی جانشینش به روسای سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی این كشورها بود. به نوشته هاآرتص، این سفرها تلاش داشت كه از ناخشنودی كشورهای غربی در استفاده موساد از گذرنامههای این كشورها در ماجرای از پای در آوردن مبحوح كم كند تا زمینه برای همكاری سازمانهای جاسوسی این دولتها با تامیر پاردو فراهمتر باشد.
سخنان علنی كه در آخرین ساعت حضور مئیر داگان در ساختمان موساد منتشر شد، بیانیه پوزشخواهی او از ملت اسرائیل به خاطر چند موضوع است: آزاد نشدن گیلعاد شالیط، سرباز اسرائیلی اسیر در دست حماس، آزاد نشدن رون آراد، كمك خلبان اسرائیلی كه سال ۱۹۸۷ در لبنان اسیر شد، و روشن نشدن سرنوشت سه سرباز اسرائیلی كه رد پایشان در نبردهای اوایل دهه هشتاد میلادی با چریكهای فلسطینی درلبنان ناپدید شده بود.
مئیر داگان درحالی كه برای آخرین بار تنباكو و پیپ خود را از دست منشیاش گرفت و در حالی كه كیف سیاه رنگش خالی از هر گونه برگ بود، از ساختمان موساد در نقطهای در مركز اسرائیل، سوار اتومبیلی با رانندهای شد كه او را به خانهاش در شمال اسرائیل بازگرداند و این آخرین رفتن او از موساد بود، و بدین ترتیب، درهای موساد پشت سرش بسته شد.
داگان یكشنبه گذشته از دولت اسرائیل خداحافظی كرده بود. در اسرائیل، مقاماتی كه چنین پستهای حساسی را ترك میكنند، دیگر هرگز نمیتوانند به اسناد و مدارك و گزارشهای محرمانه آن سازمان دسترسی یابند و مقامهای بلندپایه سازمان حق ندارند كه با آنها در تماس كاری باشند و فرد كنار رفته به شهروندی كاملاً عادی و به دور از هرگونه دسترسی به گزارشهای طبقهبندی تبدیل میشود.
۱۳۸۹/۱۰/۱۸
زنان خیابانی از سوی پلیس تفکیک میشوند
سخنان روزبهانی، در راستای سخنان سردار ساجدینیاست که هفته گذشته اعلام کرده بود: "پلیس میتواند ظرف مدت یک هفته تمام زنان خیابانی را که به صورت علنی مرتکب جرم میشوند جمع آوری کند به شرط آنکه دستگاهی مسئولیت این زنان را برعهده بگیرد. این زنان اگر مرتکب خلافی شوند مجرم هستند اما در حال حاضر موضوع زنان خیابانی یک مشکل اجتماعی است و باید به این ناهنجاری اجتماعی به شکل خود نگاه کرد."
پیش از این نگاه مقامات مسوول جمهوری اسلامی به این پدیده متفاوت بودتا جایی که چند سال پیش یک نماینده مجلس اعلام کرده بود راه حلی قطعی برای از میان بردن فحشا در جامعه دارد: "اگر ده زن خیابانی را اعدام کنید، فحشا از میان میرود."
در هنگام آغاز طرح گشت ارشاد در خیابانها، سردار رادان با اعلام ایجاد شعبه خاص برای رسیدگی به پرونده "زنان خیابانی و بدحجاب"، این افراد را چنین توصیف کرده بود: "يا بيمار رواني هستند که از اختلال شخصيتي رنج ميبرند يا فاقد هويت که به دنبال انحرافات اخلاقي هستند و يا گروهي هيجانمدار که فقط مي خواهند هيجان خود را تخليه کنند."
توجه به مساله زنان خیابانی، چند سالی است که در جمهوری اسلامی مطرح شده. این در حالی است که آمار موجود در این زمینه، روند صعودی داشته است. برای نخستین بار در سال ۸۶ بود که یک مقام رسمی، نسبت به بحرانی بودن سن فرار دختران در ایران هشدار داد. در آن زمان مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي اعلام کرد که میانگین سن دختران فراري ۹ تا ۱۷ سال و شرایط آنان بحراني است.
این سخنان، باعث شد بسیاری سخنان موسوی لاری، وزیر کشور دوران اصلاحات را به خاطر آورند که پیش ترها اعلام کرده بود زمان دسترسی به زنان "روسپی" در شهر تهران، کمتر از ۱۰ دقیقه است.
خبرگزاری ایلنا نیز در گزارشی از يک كارشناس آسيب هاي اجتماعي، آمار مراكز فحشا در سطح شهر تهران را ۸ هزار باند اعلام كرد. معيني در همايش بررسي آسيب هاي اجتماعي، گفت: "طبق آمار در مدت ۷ سال متوسط سن فحشا از ۲۸ سال به زير ۲۰ سال رسيده ودر حال حاضر كف اين سن تا ۱۳ سالگي پايين آمده يعني در ميان نوجوانان به طور روزافزوني گسترش يافته است."
اين كارشناس مسائل اجتماعي تصريح كرده بود: "بين ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار زن خودفروش در جامعه ما قابل رديابي هستند و بسياري از دانش آموزان دبيرستاني اين معضل اجتماعي را به طور رسمی ميپذيرند."
پیش از این در تحقیقی که توسط دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی بهزیستی در یک جامعه آماری شش هزار و 53 زن خیابانی که در کل کشور زندانی بودند، انجام گرفته بود، بیشترین تعداد این افراد شامل دختران در رده سنی 12 تا 25 سال می شدند.
سازمان ملی جوانان هم در تابستان سال ۸۷ با انتشار گزارشی در سایت رسمی خود اعلام کرد که "۱۲ میلیون از ۱۸ میلیون کاربر اینترنت در ایران به «سکسگردی» و «جستجوی عکسها و فیلمهای سکسی» مشغولند."
این گزارش اضافه میکرد که: "بيشترين ميزان عبارات سرچ شده در اينترنت از سوي کاربران ايراني کلماتي شامل عبارات سکس و يا ابزار جنسي بوده است و ۸۰ درصد ترافيک سايتهاي داخل ايران مربوط به سايتهاي مسالهدار و دوست يابي بوده است... بيشترين مواردي که درسايت هاي مساله دار مورد توجه گردانندگان قرار داشت به ترتيب اهميت براي کاربران و بيشترين ميزان کليک بر روي آنها عبارت بودند از: تصاوير دختران جوان، تصاوير دوربين مخفي از محيطهاي خصوصي، تصاوير غيراخلاقي هنرپيشه، تصاوير دختران فراري، پارتي دختران دانشگاهي، ورزش دختران، داستانهاي مبتذل و دیگر مواردی که ماهیتی جنسی دارند".
۱۳۸۹/۱۰/۱۷
وقتی جهان پهلوان تختی پیش شاه سر خم نکرد

درز اطلاعات محرمانه درباره ایران در آمریکا
به گفته دادستانی فدرال آمریکا، جفری استرلینگ (۴۳ ساله) متهم به ارسال دستکم ۶ مورد ارسال اسناد محرمانه، نگهداری غیرمجاز اسناد طبقهبندی شده مربوط به امنیت ملی آمریکا، جعل ایمیل، انتقال اسناد دولتی و جلوگیری از کار دستگاه قضایی است.
این بازداشت در پی انتقادات شدید اوباما از درز اطلاعات محرمانه در آمریکا صورت میگیرد. انتشار اسناد محرمانه وزارت امورخارجه آمریکا توسط سایت ویکیلیکس نیز کاخ سفید را مصمم کرد که لایحهای را برای پیشگیری از لو رفتن اطلاعات محرمانه تنظیم کند.
استرلینگ، وکیلی است که در سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ میلادی برای سازمان سیا کار میکرده است. او از سال ۱۹۹۸ تا اواسط ۲۰۰۲ مسئول برنامهای پنهانی بوده که وظیفه آن طبقهبندی توان و فعالیتهای تسلیحاتی کشورهای مختلف بوده است. این موارد در کیفرخواست دادستانی نیز عنوان شده و از ایران نیز به عنوان یکی از این کشورها نام برده شده است.
جفری استرلینگ همچنین مسئولیت جاسوسان فراری این کشورها از جمله جاسوسان ایرانی را نیز برعهده داشته است.
ضربه به شبکه جاسوسی آمریکا در ایران
گرچه دادستانی آمریکا نامی از خبرنگار نیویورک تایمز نبرده، اما براساس زمان درز اطلاعات و جزییات آن، ظاهراَ جمیز رایزن، خبرنگار سرشناس نیویورک تایمز مورد نظر دستگاه قضایی بوده است. جمیز رایزن در کتاب خود، به نام "وضعیت جنگ" که در سال ۲۰۰۶ منتشر کرد، بخشهایی را به برنامه اتمی ایران اختصاص داده است.
اطلاعات محرمانه در این کتاب نشان میداد که منبعی از درون سازمانهای امنیتی این اطلاعات را در اختیار جیمز رایزن قرار داده است. خبرنگار نیویورک تایمز اما در دادگاه از افشای نام منبع خود خودداری کرد.
درکتاب رایزن همچنین آمده است که سهلانگاری و خطای یک مامور سیا، سبب کشف شبکه جاسوسی آمریکا در ایران و بازداشت برخی از جاسوسان شده است.
ظاهراَ استرلینگ در اواسط سال ۲۰۰۰ میلادی به تبعیض نژادی در زمینه شغلی در سیا اعتراض داشته و تهدید میکند که در صورت عدم تحقق خواستههایش، دست به انتشار خاطرات خود خواهد زد. به گفته دادستانی آمریکا، خودداری سیا از پذیرش مطالبات وی، سبب بروز حس انتقام جویی در استرلینگ میشود. این انتقامجویی سرانجام با لو دادن اطلاعات محرمانه شکلی عملی به خود میگیرد.
فروش و انتقال اطلاعات محرمانه
سازمان امنیتی سیا در روز پنجشنبه (۱۶ دی) با انتشار بیانیهای از افشای اطلاعات محرمانه ابراز تاسف کرد. بازداشت جفر استرلینگ در محل سکونت وی در سنت لوئیس صورت گرفته است.
تاکنون موارد دیگری از درز و فروش اطلاعات محرمانه توسط کارمندان دولتی در آمریکا گزارش شده است. استیفن کیم، تحلیلگر سیاست خارجی و کارمند وزارت امورخارجه آمریکا نیز در اوت ۲۰۱۰ میلادی متهم به انتقال اطلاعات محرمانه به خبرنگاران روزنامهها شده بود. در همین سال یک کارمند ارشد اداره امنیت ملی آمریکا نیز متهم به فروش اسناد طبقهبندی شده به خبرنگاری از روزنامه "سان" (Sun) در بالتیمور شد.
تحول بنیادین در اصول جاسوسی با كشف پیرزن جاسوسه
به گزارش خبرنگار «آینده»؛ در جمع بندی صورت پذیرفته و بررسی ساده خبر منتشر شده پیرامون دستگیری جاسوس زن 55 ساله آمریكایی، میتوان به چند محور دست یافت كه بر اساس آنها باید در برخی فرضیاتی كه به نظر بدیهی می رسید تجدید نظر كرد و تایید نمود، این زن "تحول بنیادین در اصول جاسوسی" را رقم زده است؛ البته اگر این خبر صحت داشته باشد!
نخست آنكه برای یك ماموریت جاسوسی، آن هم از نوع آمریكایی حداقل مقدمات مانند ویزا و پاسپورت فراهم می شود و یك جاسوس كه قرار است به كشور ایران وارد شود و به تهیه اطلاعات از نقاط مختلف اقدام كند، برای اینكه در هر پست بازرسی و یا هتل با مشكل مواجه نشود، زحمت تهیه ویزا حتی از نوع جعلی آن را به خود می دهد.
در همین هفته خبر جعل پاسپورت كشور انگلیس توسط موساد منتشر شد كه حتی پلیس امارات با تجهیزات پیشرفته خود نیز متوجه جعلی بودن آن نشده بود و بر این اساس چنین دست خالی بودن پیرزن جاسوسه آمریكایی جای تعجب دارد.
دوم: نصب میكروفون در درون دهان و یا دیگر نقاط بدن انسان معمولا برای شنود و ضبط مكالمات در جلسات محرمانه كه برای همراه نداشتن ضبط صوت كنترل شدیدی وجود دارد به كار می رود و این تجهیزات به دلیل حساسیت فوق العاده زیاد و عمر محدود باطری ها و مراقبت از آنها در برابر خطر كشف یا آسیب دیدگی معمولا در فاصله زمانی چند دقیقه و یا چند ساعت قبل از جلسه ورود به مكان حساس نصب می شود و در شرایطی كه این خانم مسن می توانسته با آزادی از دوربینهای آشكار و ضبط صوت استفاده كند چه نیازی به میكروفون در دهان داشته است؟
سوم: معمولا جاسوس ها حداكثر تلاش خود را برای به دام نیفتادن انجام می دهند و در صورت دستگیری نیز سعی می كنند فرار یا برای جلوگیری از تخلیه اطلاعاتی شان خودكشی كنند، اینكه چرا این خانم پیر كه اگر كارمند بود به سن بازنشستگی رسیده بود، اصرار به زندانی شدن در ایران دارد و مخالف اخراج خود از كشور است باعث شگفتی است.
اگر خبر دستگیری و نكات درج شده در آن را درست بدانیم، تنها فرضیه ای كه می تواند صحیح باشد، ماجراجو بودن این خانم و تلاش برای ورود به زندانهای امنیتی جمهوری اسلامی است، چرا كه كنترلهای مرزی ایران نسبت به ضبط صوت حساس نیستند و ورود فردی كه ویزا نگرفته و خود را جاسوس معرفی می كند و اصرار دارد كه از ایران اخراج نشده و زندانی بماندٰ تنها می تواند انگیزه ماجراجویانه داشته باشد كه یا به صورت فردی است و وی برای مشهور شدن یا همدردی با دو زندانی دیگر آمریكایی به آن دست زده یا برای زندانی شدن ماموریت دارد.
در هرصورت دستگاه های امنیتی كشور باید تمام جوانب موضوع را بررسی كرده و از برخورد شتابزده و تبلیغاتی با موضوعی كه حتی در صورت صحت لو رفتنش تا زمان تخلیه كامل جاسوس به مصلحت نبود، بپرهیزند، چرا كه این جریان در ادامه میتواند با پاتك دشمنان ایران، بازی را به نفع ایشان تمام كند و این تبلیغ، مبدل به یك ضد تبلیغ شود.
مرتضی حاجی، وزیر دولت خاتمی، 'بازداشت شد'
به گزارش سحام نیوز، سایت نزدیک به مهدی کروبی آقای حاجی که در سایت بنیاد باران از وی به عنوان "عضو شورای عالی بنیاد باران" نام برده شده، به زندان اوین منتقل شده است.
هنوز علت دستگیری وی معلوم نیست و مقام های دولتی نیز این خبر را تایید نکرده اند. اما این بازداشت بدنبال حملات لفظی اخیر محافظه کاران علیه آقای خاتمی صورت می گیرد. آقای خاتمی، روز یکشنبه (پنجم دی) در دیدار با نمایندگان جناح اقلیت مجلس شورای اسلامی گفت که اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات پارلمانی آینده، خواستار "آزادی زندانیان سیاسی، پایبندی همگان به قانون اساسی و فراهم شدن امکان برگزاری انتخابات سالم و آزاد" هستند.
بدنبال این اظهارات، عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران گفت این حکومت است که برای "فتنه گران" شرط می گذارد.
او گفت: "شرط نظام، محاکمه فتنه گران است، آنها فرصت داشتند که بفهمند در نظام اسلامی چنین فضایی وجود ندارد که آنها توطئه کنند و بعد هم طلبکار باشند. این پیام قرآن به منافقان، اراذل و اوباش و کسانی است که شایعه پراکنی می کنند."
احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، نیز با اشاره تلویحی به اظهارات آقای خاتمی گفت که "سران فتنه" باید از صحنه سیاست حذف شوند و "منتظر آمریکاییان باشند."
سران فتنه اصطلاحی است که از سوی مقامات دولتی برای رهبران مخالفان دولت به کار برده می شود.
آقای حاجی پس از وقایع عاشورای سال گذشته نیز دستگیر و پس از دو هفته آزاد شد.
او در روز هفتم دی ماه و یک روز پس از اعتراض های خیابانی عاشورا، در محل بنیاد باران در تهران بازداشت شد.
در آن زمان هم هیچ گزارش رسمی از علت دستگیری و آزادی او منتشر نشد.
محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران، بنیاد باران را بعد از دوران ریاست جمهوری اش و به همراه عده ای از مدیران دولت خود تاسیس کرد.
آقای حاجی در دوره نخست ریاست جمهوری آقای خاتمی وزیر تعاون و دوره دوم وزیر آموزش و پرورش بود.
وی در سال 76 رئیس ستاد انتخاباتی محمد خاتمی بود.
۱۳۸۹/۱۰/۱۶
سرنوشت خانواده شاه پس از انقلاب
علیرضا پهلوی، پسر کوچکتر شاه ایران، درحالی به زندگی خود پایان داد که خانواده اش می گویند، به دلیل خروج خانواده از ایران و درگذشت خواهرش لیلا در نه سال پیش، افسرده شده بود. خانواده شاه 32 سال پیش کمی مانده به پیروزی انقلاب از ایران رفتند. پایان 37 سال سلطنت. محمد رضا پهلوی کمی بعد در 60 سالگی درگذشت.
غرق شدن معشوقه علیرضا پهلوی عامل خودکشی وی بوده است
بازتاب خبرخودکشی علیرضا پهلوی
خبر درگذشت علیرضا پهلوی 44 ساله در منزلش در بوستون در میان جوامع ایرانی خارج از کشور بازتاب گسترده ای داشت . بسیاری بر این باورند که مرگ وی نماد ارتباط از دست رفته با دوران پیش از پیروزی انقلاب سال 1979 میلادی در ایران بود که به سرنگونی رژیم شاه منجر شد . خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی از دبی به قلم برایان مورفی گزارش داد انتشار خبر خودکشی پسر کوچک شاه سابق ایران واکنشهای ایرانیان خارج از کشور را به دنبال داشت.خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران "ایرنا" تنها خبر کوتاهی را به این موضوع اختصاص داد. پایگاه اینترنتی شبکه خبری ایرانی "پرس تی وی" به زبان انگلیسی نیز به این خبر با "عنوان پسر دیکتاتور سابق ایران خودکشی کرد" پرداخت.پایگاههای اینترنتی و رسانه ها و نشریات و شبکه های اجتماعی که به خط حیات جنبش های مخالف دولت ایران تبدیل شده اند نیز به خبر مرگ علیرضا پهلوی واکنش نشان دادند .گفته می شود وی از زمان مرگ خواهرش که حدود یک دهه پیش بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان باخت دچار افسردگی شده بود.
تحصیل در دانشگاه ها
در این گزارش آمده است، وی سال ها خود را غرق در دانشگاه و تحصیل کرد و ایفای نقش سیاسی کلیدی را به رضا پهلوی برادر بزرگترش به عنوان شخصیت اصلی برای ایرانیان خارج از کشور سپرده بود. ایرانیان خارج از کشور در پایگاه اینترنتی رسمی رضا پهلوی که خبر مرگ برادرش را اعلام کرده بود پیام های تسلیتی گذاشته اند.بسیاری در این پیام های تسلیت ابراز خشم کردند که حکومت دینی ایران همچنان کنترل را به دست دارد و رویاهای ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت به ایران همچنان در دور دست ها و دست نیافتنی است .در یکی از این پیام ها آمده است عدالت خدا کجاست، جهنم جای خوبی برای کسانی است که کشورمان را گرفتند و باعث این همه رنج و مصیبت شدند.
کوچک ترین پسر شاه
علیرضا کوچکترین پسر شاه سابق ایران در تهران متولد شد. وی پیش از تحصیل در رشته موسیقی در دانشگاه پرینستون و ایران باستان، در دانشگاه کلمبیا و کار در دانشگاه هاروارد در مدارسی در نیویورک، قاهره و ماساچوست تحصیل کرده بود.اما به تازگی پس از مرگ خواهر 31 ساله اش لیلا در سال 2001 میلادی که جسد بی جانش در اتاق هتلی در لندن پیدا شد دچار بیماری افسردگی شده بود. رضا پهلوی در پایگاه اینترنتی خود ضمن اعلام خبر مرگ علیرضا نوشت، ما یکبار دیگر به مادران، پدران و بستگان بسیاری از قربانیان این دوران تاریک کشورمان پیوستیم.نازی افتخاری که در دفتر رضا پهلوی در واشنگتن کار می کند و دوست نزدیک خانوادگی آنهاست گفت افسردگی علیرضا پهلوی با گذشت زمان، پس از ترک ایران و زندگی در خارج از کشور ، مرگ پدر و سپس خواهرش که احساس نزدیکی زیادی با وی داشت بیشتر شد.
خودکشی با شلیک گلوله
در گزارش آسوشیتدپرس آمده است، پلیس بوستون اعلام کرد، جسد مردی را که با شلیک گلوله خودکشی کرده بود، اندکی پس از ساعت دو بامداد روز سه شنبه در خانه ای در محله ساوت اند بوستون پیدا کرده است.پلیس هویت این مرد را تایید نکرد، اما یک مقام قضایی که اجازه نداشت هویت جسد را فاش کند و خواست نامش فاش نشود تایید کرد که این مرد علیرضا پهلوی بوده است.افسر پلیسی که دیده شد عصر روز سه شنبه وارد ساختمان محل سکونت علیرضا پهلوی شد و با خانواده وی صحبت کرد، از مصاحبه با خبرنگاران خودداری کرد.دان فیلیپس همسایه 42 ساله علیرضا پهلوی گفت، شناخت زیادی از وی نداشت اما علیرضا را فردی بسیار اجتماعی توصیف کرد که همیشه بسیار مرتب لباس می پوشید.فیلیپس افزود من همیشه وی را می دیدم که اطراف اینجا قدم می زد و اغلب لباس جین آبی و کت ورزشی می پوشید.تریتا پارسی رئیس شورای ملی ایرانیان امریکا در بیانیه ای اعلام کرد جامعه ایرانیان مقیم امریکا به شدت از شنیدن این خبر تاسف بار متاثر شدند .وی افزود اختلافات زیادی در جامعه ایرانیان مقیم امریکا وجود دارد اما فکر می کنم در چنین روزی همه ما در ابراز همدردی با خانواده پهلوی برای این فقدان تاسف بار و دردناک متحد هستیم .رضا پهلوی که در امریکا مستقر است با صراحت در مخالفت با رژیم روحانی ایران سخن گفته است .برای خاکسپاری علیرضا پهلوی، رضا پهلوی روز چهارشنبه عازم بوستون می شود و انتظار می رود فرح پهلوی ملکه سابق ایران و مادر علیرضا که در پاریس زندگی می کند نیز به بوستون برود.
۱۳۸۹/۱۰/۱۵
رقص بيژن بنفشه خواه - برنامه مهران مديري
یک ویدئوی کوتاه به طول ۳ دقیقه و ۴۲ ثانیه از رقص بيژن بنفشه خواه در برنامه مهران مديری در تمسخر کانالهای لس آنجلسی. خدایی شوخی نمیکنه جدی جدی داره از ته دل میرقصه.
عليرضا پهلوي خودكشي كرد

در بيانيه اي كه خانواده پهلوي در وبسايت رسمي رضا پهلوي، وليعهد سابق ايران و برادر بزرگتر او منتشر كرده اند، آمده است: "[عليرضا پهلوي] همچون ميليون ها جوان ايراني، از آنچه كه به ناروا بر ميهن عزيزش مي گذشت سخت آزرده و غمگين بود."
در ادامه اين بيانيه آمده است كه عليرضا پهلوي "در صبحگاه چهاردهم دي ماه 1389 (چهارم ژانويه 2011) در منزل مسكوني خود در شهر بوستون آمريكا به زندگي خود خاتمه داد و همه خانواده و دوستدارانش را در غمي عميق فرو برد."هنوز جزئيات چگونگي مرگ عليرضا پهلوي مشخص نيست.عليرضا پهلوي سومين فرزند آخرين شاه ايران و فرح پهلوي، متولد سال 1345 بود.در بيانيه وبسايت رضا پهلوي آمده است كه "خاطره دردناك مرگ پدر و خواهر عزيزش" هرگز عليرضا پهلوي را رها نكرده بود.به نوشته وبسايت فرح پهلوي، عليرضا پهلوي در تهران متولد شد. او كه همراه خانواده اش مجبور به ترك ايران شده بود تحصيلات دبيرستاني را در ايالت ماساچوست آمريكا به پايان برد.او در سال 1992 در رشته مطالعات ايران باستان از دانشگاه كلمبيا فوق ليسانس گرفت و در رشته ايران شناسي و فلسفه در دانشگاه هاروارد به ادامه تحصيل پرداخت.
ليلا پهلوي آخرين فرزند محمدرضا پهلوي در سال 1380 در سن 31 سالگي در هتلي در لندن خودكشي كرده بود. او در پاريس دفن شد.محمدرضا شاه پهلوي كه از مدتي پيش از انقلاب سال 1357 گرفتار بيماري سرطان غدد لنفاوي بود، در روز 27 ژوئيه 1980 (5 مرداد 1359) در بيمارستاني در قاهره در گذشت و در همان شهر دفن شد.