۱۳۹۰/۰۴/۰۶

مزايده خودروي احمدي‌نژاد نمايشي و صوري بود

فردي كه به عنوان وكيل خريدار خودرو محمود احمدي‌نژاد معرفي شده بود در كنار اين خودرو در نمايشگاه منطقه آزاد اروند
در حالي كه پيشتر اعلام شده بود، خودروي شخصي محمود احمدي‌نژاد براي «كمك به احداث مسكن معلولان و مددجويان در يك مزايده» به قيمت دو نيم ميليارد تومان فروخته شده است، خبرگزاري فارس از اين مزايده با عنوان «يكي از شاهكارهاي جريان انحرافي» نام برده است.
خبرگزاري فارس روز يكشنبه در گزارشي به نقل از يك «منبع آگاه»، مزايده خودرو قديمي محمود احمدي‌نژاد را اقدامي «صوري و نمايشي» دانسته و آن را در راستاي «چپاول بيت‌المال توسط جريان انحرافي فعال در منطقه آزاد اروند رود» قلمداد كرده است.
اين اتهام‌ها تنها چند روز پس از بازداشت علي‌اصغر پرهيزكار، مدير عامل منطقه آزاد اروند، مطرح شده است كه مقام‌هاي قضايي جمهوري اسلامي دليل بازداشت وي را «اتهام‌هاي مالي» اعلام كرده‌اند.
با اين حال به نظر مي‌رسد، بازداشت علي‌اصغر پرهيزكار، مدير منطقه آزاد اروند و نيز عليرضا مقيمي، مدير منطقه آزاد ارس، در راستاي آنچه «برخورد با جريان انحرافي در ميان اطرافيان رئيس جمهور» خوانده مي‌شود، صورت گرفته است.
حاميان رهبر جمهوري اسلامي، اطرافيان محمود احمدي‌نژاد و به ويژه رئيس دفتر وي، اسفنديار رحيم‌مشايي را «جريان انحرافي» مي‌نامند و آنها را به تلاش براي تسخير مجلس آينده متهم مي‌كنند.
هر دو مدير بازداشت شده مناطق آزاد اروند و ارس از نزديكان حميد بقايي، دبير شوراي عالي مناطق آزاد و معاون اجرايي محمود احمدي‌نژاد به شمار مي‌آيند، كه در اواخر خرداد ماه در سخناني از منطقه آزاد اروند به عنوان «فعالترين مناطق آزاد در سال گذشته» نام برده و دليل «فعال بودن» منطقه آزاد اروند را نيز «ارزان بودن هزينه‌ها و نرخ سود بانكي و گمركي در اين منطقه» اعلام كرده بود.
اين در حالي است كه «منبع آگاه» مورد اشاره خبرگزاري فارس با اشاره به «مزايده» خودرو محمود احمدي‌نژاد در منطقه آزاد اروند گفته است: «برگزاري نمايشگاه خودروهاي مدرن و كلاسيك با برگزاري مزايده نمايشي فروش خودروي شخصي رئيس‌جمهور يكي از شاهكارهاي جريان انحرافي در منطقه آزاد اروند بود، به طوري كه طبق برآوردهاي به عمل آمده براي اجراي اين پروژه تقريباً اعتبارات پنج پروژه عمراني كليدي منطقه آزاد اروند به طور كامل تعطيل شد، تا امكان تامين هزينه‌هاي هنگفت اين نمايشگاه مسئله‌دار فراهم شود.»
وي همچنين افزوده است: «معرفي برنده اين مزايده اساساً صوري بوده و در واقع ابهامات زيادي در اين خصوص وجود دارد، علاوه بر آن پرهيزكار با اختصاص اعتبارات بسيار زياد و با سَنبل‌كاري ساختمان اين نمايشگاه را ظرف مدت ۵۷ روز آماده كرد تا زمينه اجراي پروژه‌هاي انحرافي و فريبنده خود تحت عنوان برگزاري نمايشگاه‌ را فراهم كند.»
بر اساس اعلام منابع دولتي در ايران خودرو قديمي محمود احمدي‌نژاد كه در اواخر سال گذشته خورشيدي در نمايشگاه خودروهاي كلاسيك در منطقه آزاد اروند «به مزايده» گذاشته شده بود، در اوايل اسفند ماه به قيمت دو و نيم ميليارد تومان به «يكي از شركت‌كنندگان در اين مزايده» فروخته شد.
هر چند هويت واقعي خريدار خودرو محمود احمدي‌نژاد هيچ گاه اعلام نشد، اما احمد اسفندياري، سرپرست سازمان بهزيستي كشور گفته بود، رئيس دولت دهم اين خودرو را «به منظور كمك به احداث مسكن معلولان و مددجويان» به اين سازمان «اهدا» كرده است.
وي در اين باره اظهار داشته بود: «بررسي تيم كاري ويژه به منظور بيشترين بهره‌برداري از اين اقدام خيرخواهانه رييس‌جمهور موجب شد، تا اين خودرو با راه‌اندازي يك سايت ويژه به مزايده گذاشته شود.»
اين در حالي است كه خبرگزاري فارس كه به دنبال بالا گرفتن اختلاف‌ها ميان رهبر جمهوري اسلامي و محمود احمدي‌نژاد گزارش‌ها و خبرهاي متعددي عليه «جريان انحرافي» منتشر كرده، به نقل از منبع آگاه مورد اشاره خود از «مزايده» خودرو رئيس دولت با عنوان اقدامي با هدف «كمك به جريان انحرافي تحت عناوين فريبنده» ياد كرده است.
اين «منبع آگاه» خبرگزاري فارس در اين باره گفته است: «در بررسي‌هاي اوليه فساد مالي مديرعامل منطقه آزاد اروند، وي از ابتداي مرداد سال گذشته تا پايان سال ۸۹ بالغ بر ۱۳۶ميليارد ريال تحت عنوان كمك به مناطق همجوار به برخي افراد، سازمان‌ها و ادارات بدون هيچ‌گونه حد و حسابي پرداخت كرده است.»
وي همچنين اظهار داشته است: «پشت صحنه برگزاري صوري نمايشگاه‌هايي با ظاهر فريبنده عام‌المنفعه بودن بيش از ۱۲ ميليارد ريال خريد تضميني با دادن بن‌هاي خريد به مدارس، مددجويان، شخصيت‌هاي سياسي و دستگاه‌هاي مختلف اجرايي بود كه مجبور به هزينه‏كرد اين بن‌هاي نقدي در مدت كوتاه چندروزه در اين نمايشگاه‌ها بوده است.»

۱۳۹۰/۰۴/۰۴

ايويچ سرمربی اسبق تيم ملی ايران درگذشت

توميسلاو ايويچ، سرمربی کروات که مدتی پیش از جام جهانی ۱۹۹۸ هدایت تیم ملی ایران را بر عهده داشت در ۷۷ سالگی درگذشت.
ایویچ از سال ۱۹۶۷ مربیگری را آغاز کرد و یکی از موفق ترین مربیان کروات بود.
موضوعات مرتبطفوتبال وی در دهه ۷۰ میلادی با تیم هایدوک اسپلیت در یوگسلاوی سابق سه قهرمانی در لیگ و چهار قهرمانی در جام حذفی بدست آورد و در ادامه با تیم های آژاکس آمستردام، اندرلشت بلژیک، پاناتینایکوس یونان، پورتوی پرتغال و مارسی فرانسه قهرمان لیگ های این کشورها شد.
او همچنین در سال ۱۹۸۷با تیم پورتو در سوپر جام اروپا و جام بین قاره ای به قهرمانی رسید.
ایویچ سابقه حضور روی نیمکت تیم های ملی یوگسلاوی، کرواسی، امارات متحده عربی و ایران را داشت.
او پس از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، هدایت این تیم را بر عهده گرفت. اما به دنبال شکست ۷ بر ۱ در دیدار تدارکاتی برابر تیم رم ایتالیا، در فاصله ای کوتاه تا آغاز رقابت های جام جهانی از کار برکنار شد.
با این همه، بسیاری بازی های خوب تیم ملی ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ را نتیجه تفکرات این سرمربی می دانستند.
به نوشته خبرآنلاین، خداداد عزیزی، بازیکن سابق تیم ملی ایران درباره دوران حضور توميسلاو ایویچ گفت: "او بزرگترین و کارآمدترین مربی بود که در بیست سالی که من در فوتبال بودم، به ایران آمد. کارش واقعا بی نظیر بود."
عزیزی افزود: "در جام جهانی اگر موفقیتی بدست آوردیم، به خاطر تمرینات و برنامه ریزی ایویچ بود. این را من نمی گویم، از هر کسی سؤال کنید می گوید تیم جام جهانی ۹۸، تیم ایویچ بود که اگر خودش می ماند و ادامه می داد خیلی بهتر نتیجه می گرفتیم."
ایویچ آخرين بار در فصل ۲۰۰۴-۲۰۰۳ در تیم الاتحاد عربستان سرمربیگری کرد.
این سرمربی باسابقه در بیمارستانی در شهر اسپلیت کرواسی درگذشت. علت مرگش هنوز اعلام نشده است، اما او سال ها از بيماري ديابت رنج می برد.

از "همه یاران هاشمی" تا "تمام یاران احمدی نژاد"/فاتحی

حسن فاتحی در یادداشتی نوشت:درعصرافراط گرائیهای مدعیان بصیرت دیروز،ناخودآگاه نشریه ای كه متصل به یكی ازحلقه های ثروت درنقاب ارزش بود،درمطلبی تحت عنوان تمام یاران آیت الله هاشمی رفسنجانی تلاش نموده بود افرادحقیقی وحقوقی باشخصیتهای مستحكمی راكه بصیرت بسیاری از آنها بصیرت علوی بودوبابصیرت پولكی وزوركی مدعیان بصیرت هیاهومحور،تفاوت داشت به چالش بكشد.
اگریادتان باشدتصاویری كه درروی جلد همان نشریه،نقش بسته بود، نوعا از روحانیون طراز اول ونمایندگانی بود كه درعصرافراط مدعیان بصیرت، رویه اعتدال را رویه نموده بودند.
حال بیاییم این پرسش را مطرح نمائیم كه تمام یاران احمدی نزادچه كسانی هستند وبودند؟!
البته بنده حقیرقصدندارم به رویه همان نشریه هتاك بداخلاقی نمایم،فقط هدفم ازاین یادداشت پردازش بدین موضوع است كه حقیقت ممكن است باابرهای سیاهی پوشش داده شودوكم رمق شود،ولی حقیقت وحق ومرام جوانمردی همیشه ایام وجوددارد وخواهدبود.
ازحلقه یاران آشكار دكتر شروع كنیم كه به ادعای دكتر توكلی همگی مساله دارند(بنده نخواستم بگم كه چطوریند)،برادرمشائی ،رحیمی،بقایی ملك زاده و.....قص علیهذا.
آیا این حلقه اولیها درافكارعمومی شخصیت قابل قبولی دارند؟آفكارعمومی را بی خیال شویم ودرمرام افراطیون قضاوت كنیم،آیااینهادرعالم افراطیون هم شخصیت موجهی دارند؟
بیائیم ازحلقه درسایه شروع نمائیم،معدود نمایندگان محترمی كه بجای مردم سالاری، دولت سالاری را پیشه كرده بودند،آیا توان هیاهوی دیگر دارند؟(خیلی دلم میخواست به نمایندگانی كه مدعی بصیرت بودند ولی دراصل بهشت منهای دكتررا رد نموده بودند نام ببرم ولی بصیرت من اجازه این كاررا به من نداد).
كسانیكه كه درقم،بخاطر مشكلی كه بااصلاح طلبان داشتند وازروی نیت انتقام ازاصلاح طلبان ونه اصلاح جامعه،درحلقه طرفداران دكتر قرارگرفتند وسرآخرطلبه هایی روانه میدان كردند كه با دست نوشته ای كه بهشت مشروط را قبول داشتند،حتی معرفت مذهبی خودرا به سخره گرفته بودند تااینكه توان موج سازی داشته باشند.
روحانیون محترمی كه هاشمی همیشه موجبات رشد وترقی آنهارا فراهم ساخته بود وحتی یكی ازآنها كه درزمان انتخاب رهبرفرزانه به رهبری نظام ،مطالب دیگری عنوان می نمودند وحالا آن یكی شده شاخص بصیرت پراكنی!
افرادشبه نظامی كه به وصیت شهید باكری به دنیا چسبیدند،وبصیرت زوركی وپولكی را برگزدیدند.یاران استانی وكمك كاردكتر چه كسانی می باشند؟
تاجایی كه من شناخت پیدا كرده ام ،.. بگذریم.
مخلص كلام:بیائید این سوال را مطرح كنیم كه تمام یاران احمدی نژاد چه كسانی بوده ومی باشند؟آیا یاران احمدی نژادرا می شود با یاران هاشمی كه بیشتر طرفدارمنطق فكری او هستند،مقایسه نمود؟

جای خای یك نفر در دیدار رییس‌جمهور افغانستان با رهبری


۱۳۹۰/۰۴/۰۲

آمریکا ایران ایر را تحریم کرد

دولت آمریکا شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، دو شرکت عمده ایرانی و یک شهروند این کشور را به اتهام نقض تحریم های بین المللی، ارتباط با سپاه پاسداران و کمک به انتقال تسلیحات به حزب الله لبنان تحریم کرده است.
وزارت خزانه داری آمریکا پنجشنبه با صدور بیانیه ای اعلام کرد که نام شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی (ایران ایر) و شرکت هواپیمایی ایران ایر تور را به فهرست تحریم های خود افزوده است.
مطالب مرتبطآمریکا شرکت‌های ایرانی بیشتری را تحریم کردتحریم ها سرعت پیشرفت برنامه اتمی ایران را کند کرده استشکایت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران "علیه آمریکا و اتحادیه اروپا"موضوعات مرتبطتحریم ایران، روابط ایران-آمریکا مقام های آمریکایی گفته اند که ایران ایر برای سپاه پاسداران و وزارت دفاع ایران تسلیحات حمل و نقل می کند.
دولت ایران هنوز به دور تازه تحریم های اعمال شده از سوی دولت باراک اوباما واکنش نشان نداده است.
هم زمان، هیلاری کلینتون و تیموتی گایتنر، وزیران امور خارجه و خزانه داری ایالات متحده طی بیانیه ای بر ادامه سیاست واشنگتن که بر تحریم و مذاکره چندجانبه با ایران استوار است، تاکید کرده اند.
این دو گفته اند که جامعه بین المللی باید تحریم ها را علیه ایران تشدید کند و دامنه آنرا گسترش دهد.
به گفته آنان: "پیشگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای یکی از مهم ترین اولویت های دولت آمریکاست. ما همچنان نگران مقاصد هسته ای ایران هستیم."
ایران با رد اتهام های آمریکا می گوید که برنامه اتمی این کشور صلح آمیز است.
خزانه داری ایالات متحده همچنین "شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایرانیان" و "شرکت تایدواتر خاورمیانه" را تحریم کرده است.
تاید واتر خاورمیانه در امور خدمات بندری و دریایی فعالیت دارد.
مقام های آمریکا گفته اند که سپاه پاسداران از شرکت تایدواتر خاورمیانه برای انتقال محموله های "غیرمجاز" استفاده می کند.
علی آلفونه، پژوهشگر در موسسه آمریکن انترپرایز که درباره فعالیت های سپاه پاسداران تحقیق می کند به بی بی سی فارسی گفت: "تحریم شرکت تایدواتر خاورمیانه قطعا امکان سپاه پاسداران برای واردات ابزارآلات مرتبط با صنعت اتمی و موشکی جمهوری اسلامی را سخت تر خواهد کرد."
او افزود: "متاسفانه سوءاستفاده سپاه پاسداران هم از کشتیرانی و هم از هواپیمایی جمهوری اسلامی باعث دردسر مردم غیرنظامی در ایران شده است... به نظر من هم پیمان های اروپایی ایالات متحده نه تنها از دادن سوخت به هوایپمایی جمهوری اسلامی جلوگیری خواهند کرد که این امکان نیز وجود دارد که با استناد به همین تحریم ها از پرواز هواپیماهای ایران ایر به بسیاری از پایتخت های اروپایی جلوگیری شود."
بر اساس اطلاعات موجود، تایدواتر خاورمیانه، از شرکت های خصوصی بوده که پس از انقلاب مصادره شده و طی سال های گذشته، در مالکیت مشترک نهادهایی نظیر بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید بوده است.
وزارت خزانه داری گفته است که در حال حاضر سپاه پاسداران، بانک مهر و شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایرانیان کنترل این شرکت را در دست دارند.
شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایرانیان نیز از سوی آمریکا تحریم شده است.
دولت باراک اوباما یک شهروند ایران به نام بهنام شهریاری و شرکت بازرگانی او با نام "بهنام شهریاری" را هم تحریم کرده است.
به گفته خزانه داری آمریکا، این ایرانی به نمایندگی از سوی شرکت کشتیرانی لاینر ترانسپورت کیش در کمک تسلیحاتی به گروه حزب الله لبنان دست دارد.
در اولین واکنش ها به اقدام آمریکا، سناتور جمهوریخواه مارک کرک، طی بیانیه ای از تحریم های جدید علیه ایران استقبال کرده است.
او از دولت باراک اوباما خواست که در مرحله بعد، بانک مرکزی ایران را هدف تحریم ها قرار دهد و به همراه متحدان آسیایی و اروپایی کشورش "استراتژی فروپاشی بانک مرکزی ایران" را دنبال کند.
آمریکا تاکنون شمار زیادی از بانک های ایران را تحریم کرده اما بانک مرکزی هنوز به فهرست تحریم یکجانبه واشنگتن اضافه نشده است.
آمریکا روز دوشنبه این هفته نیز ۱۰ شرکت کشتیرانی و سه شخصیت حقیقی را به خاطر ارتباط با برنامه هسته ای و موشکی ایران تحریم کرده بود.
این شرکت ها عبارت بودند از خطوط کشتیرانی پاسیفیک، آتلانتیک اینترمودال، کریستال شیپینگ، پرل شیپینگ، آزورس شیپینگ، سینوز مریتایم، سانتکس لاینز، فیر وی شیپینگ.
سه نفری هم که به عنوان اشخاص حقیقی مشمول تحریم قرار گرفتند، مدیران ارشد شرکت کشتیرانی ایران هستند.
مقام های ایرانی بارها تاکید کرده اند که تحریم های آمریکا بر خط مشی سیاسی یا اتمی این کشور تاثیر نخواهد گذاشت.

۱۳۹۰/۰۴/۰۱

صریح ترین حمله به احمدی‌نژاد از زبان حجت الاسلام ذوالنور

پیش بینی شهادت مشایی، تمجید رئیس جمهور از علی عبدا... صالح، عدم استفاده احمدی‌نژاد از لفظ بیداری اسلامی، رأی عدم كفایت احمدی‌نژاد بالاترین رأی اعتماد تاریخ، رئیس جمهور چراغ قرمز را رد كرد و... از محورهای سخنرانی ذوالنوری در قم بوده است.
به گزارش خبرنگار «آینده» و به نقل از 19 دی؛ حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنوری در همایش بصیرت و جهادعلمی كه به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت دكتر چمران و روز بسیج اساتید در سالن همایش‌های نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها برگزار شد با پرسش‌های زیاد حاضران جلسه در مورد جریان انحرافی و رابطه احمدی‌نژاد با این جریان مواجه شد.
وی با طرح برخی سؤالات در این زمینه اظهار داشت: ممكن است كسی بپرسد كه اصل جریان انحرافی و ارتباط مشایی و احمدی‌ن‍ژاد چیست؟ آیا ارتباط فامیلی است كه احمدی‌نژاد از مشایی دست بر نمی‌دارد یا ارتباط دیگری وجود دارد؟ اگر ارتباط فامیلی است، پس چرا برادر احمدی‌نژاد، همسرش، دامادش، عروسش، مادرش، همه در این قضیه مخالف احمدی‌نژاد بودند.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه ادامه داد: مادر احمدی‌نژاد به او گفته بود آق‌ات می‌كنم كه این جور در برابر همه می‌ایستی.
ذوالنوری گفت: این چه ارتباط فامیلی است كه از برادر و مادر و فرزند و عروس و همسر و داماد مهم‌تر است و مشایی باید حفظ شود و عالم و آدم بگویند احمدی‌نژاد از سر جایش تكان نخورد.
وی بیان داشت: سؤالاتی از قبیل اینكه بحث جادو و جنبل و جن و رمالی در این موضوع چقدر دخالت دارد؟ آیا ارتباط با بیگانه‌ای وجود دارد یا ندارد؟ قهر 11 روزه چرا اتفاق افتاد؟ واقعا برای فكركردن بود یا تمرد از امر ولی فقیه؟ حمایت‌هایی كه در گذشته كردیم اشتباه بود یا نه؟ اگر بحث مشایی اینقدر پیچیده است كه هر چه هست به مشایی گیر است، زور نظام به مشایی نمی‌رسد كه این مشكل را حل كند و احمدی‌نژاد راحت و آزاد شود؟ چه جور شما 5 هزار كیلومتر در فتح‌المبین و 6 هزار كیلومتر در بیت‌المقدس را آزاد كردید، یك سرزمینی كه در اختیار مشایی است را نمی‌توانید آزاد كنید؟ ما از این به بعد باید چه كار كنیم، آیا حمایت كنیم یا علیه آنها حرف بزنیم؟ پرسیده می‌شود.
ذوالنوری با تأكید بر ضرورت كالبدشكافی این جریان اظهار داشت: بعضی جاها فقط در‌تریبون‌ها فحش می‌شنوید، ولی واقعا كالبدشكافی این جریان كه محتوا چیست و رگه‌های انحراف كجاست؟ نیاز به توضیح دارد و در شان بزرگان ما نیست كه این مباحث را كالبدشكافی كنند.
وی ادامه داد: آیت‌ا... مصباح یزدی می‌گوید كه خطر این موضوع در طول تاریخ بی‌سابقه بوده است و این موضوع همان فراماسونری است و امیدی به بازگشت نمی‌بینم.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه خطاب به حاضران در این همایش گفت: این وظیفه شماست كه كلام و تیتری كه بزرگان ما بیان می‌كنند را كالبدشكافی كنید.
وی ادامه داد: چرا مقام معظم رهبری در دوران 11 روزه می‌فرماید تا من زنده هستم نخواهم گذاشت انحرافی در مسیر انقلاب و ارزش‌های انقلاب پیش آید؟ حتما چیزی هست كه آقا اینجور می‌فرمایند.
خطر جریان انحرافی از اصلاح‌طلبان افراطی و انجمن حجتیه بدتر است
وی تصریح كرد: خطر این گروه انحرافی از اصلاح‌طلبان افراطی و حجتیه بدتر است، به دلیل اینكه حجتیه‌ایها معتقدند كه در زمان غیاب امام زمان(عج) هیچ عَلَم حكومت دینی نمی‌تواند برافراشته شود و اگر این اتفاق بیفتد باطل است، ولی این جریان تمام انحرافات انجمن حجتیه را در خودش دارد، از این طرف هم به كانون قدرت و ثروت محكم چسبیده است.
وی گفت: این جریان از اصلاح‌طلبان بدتر است، چون در دوران 8 سال فعالیت اصلاحات، هیچ ارزش مبنایی از اسلام و انقلاب را ندیدید مگر مورد هجوم بود، آنها سكولار و لائیك و لیبرال بودند و نظام دینی را قبول نداشتند اما گریم دین را به چهره نزده بودند، بلكه می‌گفتند دین نمی‌تواند جامعه را اداره كند و در رأس برنامه‌های اینها ناكارآمدی دین در اداره جامعه بود.
ذوالنوری افزود: چنین افرادی اگر در عرصه بودند، مردم تكلیفشان را می‌دانستند ولی جریان انحرافی به حكومت سفت چسبیده و از حكومت دینی حرف می‌زند و حتی بالاتر از ولایت فقیه، درباره حكومت امام زمان(عج) حرف می‌زند.
ذكر و پیراهن یخه بسته و لب‌هایی كه مرتب می‌جنبد و...
شما می‌بینید كه از آن طرف كه گریم دین بر چهره آنها هست و ذكر و پیراهن یخه بسته و لب‌هایی كه مرتب می‌جنبد و تسبیحی كه تكان می‌خورد، باطن كار اینها فساد اقتصادی و سیاسی و وابستگی به بیگانه و صد مسأله‌ دیگر وجود دارد، لذا خطر این جریان از اصلاح‌طلبان افراطی بدتر است چون آنها خیلی از دین استفاده نمی‌كردند. گروه انحرافی همان انحرافات اصلاح‌طلبان را با گریم و نقاب دین دارند.
ذوالنوری به تشریح دو مسأله‌ مهدویت در باورهای این گروه انحرافی و نحوه اداره حكومت از نظر اینها پرداخت و گفت: اینها معتقدند كه ما یك ظهور صغری داریم و یك ظهور كبری؛ ظهور كبری زمانی است كه حضرت چهره مباركشان را فاش می‌كنند و علنا اعلام حضور پیدا می‌كنند، اما ظهور صغری دوره و مقطعی از آخرالزمان است كه علائم ظهور بروز پیدا می‌كند و منع عدم ارتباط با امام زمان(عج) را كه در دوران غیبت كبری داریم، در دوران ظهور صغری برداشته شده و می‌شود كسانی با امام زمان مرتبط باشند و حكم بگیرند و حكم بیاورند و حرف بزنند.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه یادآور شد: باور رئیس جمهور این است كه مشایی رابط امام زمان است و از اولیای الهی بر روی زمین است.
وی با بیان اینكه این مسأله‌ یك باور است و تعارف نیست، نقلی از صفارهرندی در این زمینه اشاره كرد و اظهار داشت: صفارهرندی در یكی از مصوباتی كه دولت می‌خواست جاهایی را ادغام كند، به احمدی‌نژاد گفته بود كه مقام معظم رهبری با این موضوع مخالف هستند ولی احمدی‌نژاد گفته بود كه این حكم است و باید انجام شود.
وی اضافه كرد: در این مسأله‌ یا مقام معظم رهبری مخالف هستند و رئیس جمهور در مخالفت رهبری حكم می‌كند، یا باید از یك جایگاه بالاتری از رهبری وجود داشته باشند كه حكم كند. رئیس جمهوری در جای دیگری گفته بود كه من هیچ كاری را بدون حكم انجام نداده‌ام.
عدم انكار ولایت توسط گروه انحرافی، مردم را دچار اشتباه می‌كند
وی با طرح این سؤال كه چه كسی حكم‌ها را برای احمدی‌نژاد می‌آورد؟، اظهار داشت: این آقایان نمی‌گویند كه مخالف ولایت فقیه هستند و وقتی راجع به ولایت فقیه صحبت شود، ممكن است شخص رئیس جمهوری بگوید كه مگر كسی از من به ولایت فقیه معتقدتر هست؟
ذوالنوری تأكید كرد: در جریان انحرافی كسی ولایت فقیه را انكار نمی‌كند و این مسأله‌ است كه مردم را دچار انحراف و اشتباه می‌كند. مردم فكر می‌كنند كه فلان آقا اگر از ولایت فقیه تمجید می‌كند معنایش این است كه ولایت فقیه را الان مثل ما قبول دارد، در صورتی كه این چنین نیست.
وی با بیان اینكه گروه انحرافی حتی معتقدند كه علائم ظهور بروز پیدا كرده است، تصریح كرد: مبنای فرمایشات مقام معظم رهبری این است كه در جریان بیداری اسلامی از نهضت‌های اسلامی حمایت كنیم و از حكام وابسته عرب اعلام انزجار كنیم ولی دولت ما در چنین بزنگاهی سعی می‌كند با حكومت‌های عربی ارتباطی برقرار كند و تمام عرب را به كشور دعوت كند.
تمجید رئیس جمهور از علی عبدا... صالح!
وی گفت: آنها معتقدند كه یكی از علائم ظهور آن است كه دو عبدا... در كشورهای عربی حاكم می‌شوند كه یكی علی عبدا... و دیگری عبدا... شاه اردن است. ممكن است یك زاپاس هم مثل علی عبدا... صالح هم داشته باشند كه یكی از همین آقایانی كه اسمشان را بردیم به علی عبدا... صالح گفته بود كه شما اسم سه پیغمبر را با خودت داری. شأن رئیس جمهوری اسلامی این است كه از عبدا... صالح تمجید كند؟
وی اظهار داشت: تلاش داشتند كه شاه اردن را وارد كشور كنند و جاذبه‌های گردشگری را تبلیغ كنند و به بهانه دیدن این جاذبه‌ها، او را به آبگرم سرعین ببرند، چون معتقدند كه علائم سفیانی روی كمر عبدا... پادشاه اردن وجود دارد. خرافه تا این جا رسیده است.
مشایی به شهادت می‌رسد
ذوالنوری تصریح كرد: حتی این جمله امام كه انتظار فرج از نیمه خرداد كشم را مشایی چند روز قبل از ارتحال امام گفته بود كه به زودی اتفاقی در 14 و 15 خرداد خواهد افتاد كه دهن منتقدین بسته می‌شود. آن اتفاقات این بود كه مشایی 14 خرداد به شهادت می‌رسد و روحش عروج خواهد كرد و امام زمان در روز 15 خرداد ظهور می‌كند و حتی بعضی از اینها داشتند سر و دست می‌شكستند برای گرفتن ویزا و رفتن به عربستان كه وقتی امام زمان در عربستان اعلام ظهور كرد همراه او باشند.
وی با اشاره به نقش جادوگران در این تفكر انحرافی گفت: ملات مسأله‌ آنها را جادوگران فراهم می‌كنند.
وی ادامه داد: اینكه احمدی‌نژاد را سحر و جادو كردند به معنای آن نیست كه احمدی‌نژاد اختیاری از خودش ندارد. كسی كه سحر شده نمی‌توان توقعی از او داشت؛ بلكه جادوگران پیش گویی‌هایی می‌كردند كه بعضی از آنها محقق می‌شد و احمدی‌نژاد هم فكر می‌كند كه مشایی اینها را از ناحیه امام زمان آورده و به خاطر همین تأثیر پذیرفته است، یعنی وقتی كراماتی دیده، دلبستگی پیدا كرده است.
اداره جامعه از نظر گروه انحرافی
ذوالنوری با تشریح اعتقاد گروه انحرافی به اداره جامعه، تصریح كرد: در اداره جامعه اینها معتقدند كه مردم ما سه گروه هستند؛ یك گروه ولایتی‌ها هستند كه معتقدند تعداد آنها 7 میلیون نفر است كه این حرف، حرف غلطی است به خاطر اینكه رسانه‌های بیگانه اعتراف كرده بودند كه در روز 9 دی بیش از 40 میلیون نفر مردم در سراسر كشور به خیابان‌ها آمده بودند. به اعتقاد آنها گروه دوم ضدانقلاب هستند كه تعداد آنها كم نیست كه این حرف هم غلط است، چون یك نفر ضدانقلاب هم زیاد است، ولی نسبت به كل مردم عددی نیستند.
وی دسته سوم را جمعیت خاكستری دانست و گفت: این جمعیت كه بدنه و اصل توده‌ها هستند نه ولایتی هستند و نه ضدانقلاب؛ مخالف امام و انقلاب و رهبر هم نیستند، بلكه كسانی هستند كه اگر روز پنجشنبه عاشورا باشد، شام عاشورا و شام غریبان به سر و سینه می‌زنند و فردای آن روز كه جمعه است در جاده چالوس هستند و نوار موسیقی آنها روشن است و به جاهای خوش آب و هوا می‌روند و اینها كسانی هستند كه اگر نصف شب در خیابان‌ها عبور می‌كنند ایست و بازرسی بسیج نباشد كه به آنها بگویند صندوق عقب ماشین را بالا بزنند تا ببینند مشروبات الكلی دارند یا ندارند. یا اگر زن بدحجابی باشد به او نگویند كه چرا حجابت این جوری هست. یا اگر زن نامحرمی با كسی راه می‌رود نگویند كه چه سمتی با او داری؟
ذوالنوری افزود: به اعتقاد گروه انحرافی این دسته از مردم نیاز به حاكمانی دارند كه كاری به كار آنها نداشته باشد و از آن طرف رفاه نسبی برای آنها ایجاد شود و هر كسی كه این كار را انجام دهد برای همیشه حاكم است.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه تصریح كرد: جالب اینجاست كه فردی كه در رأس جریان انحرافی است می‌گوید كه آقای دكتر پرچم این ماموریت را روی دوش من گذاشته است.
رئیس جمهور از لفظ بیداری اسلامی استفاده نمی‌كند
وی با اشاره به دغدغه جدی مقام معظم رهبری درباره تحولات منطقه وبیداری اسلامی گفت: وقتی مقام معظم رهبری فریاد بیداری اسلامی را سر می‌دهند، رئیس جمهور یك كلمه لفظ بیداری اسلامی را استفاده نمی‌كند و به جای آن از بیداری مردمی، بیداری ملت‌ها و... استفاده می‌كند.
وی ادامه داد: اینها هر سال سران كشورهای فارسی زبان را دعوت می‌كنند كه در تخت جمشید مراسم عید نوروز بگیرند و سه سال پیاپی مقام معظم رهبری و دفتر ایشان مخالفت می‌كنند و سال بعد همان تكرار می‌شود.
وی افزود: رأس این جریان انحرافی به سازمان حج می‌گوید كه كاروان‌هایی را كه به عتبات عالیات اعزام می‌كنید، یك روز از وقت زائران را برای دیدن تیسفون و مدائن در نظر بگیرید. وقتی مسئولان اعلام می‌كنند كه یك روز به سفر اضافه می‌شود و هزینه‌ها بالا می‌رود، این شخص می‌گوید از آن طرفش (زیارت از عتبات عالیات) را كم كنید.
ذوالنوری با انتقاد از اظهارات احمدی‌نژاد در مورد ورود زنان به استادیوم ورزشی گفت: رئیس جمهور می‌گوید كه چه اشكالی دارد زنان وارد استادیوم ورزشی شوند و بازی‌ها را نگاه كنند. در بازی انزلی تمام صندلی‌های ورزشگاه را شكسته بودند و اتوبوس‌ها بعد از مسابقه سالم نمی‌ماند، حال ناموس مردم در جمعیت اراذل و اوباش امنیت دارند؟
شخص رئیس جمهور مانع كار نیروی انتظامی است
وی با بیان اینكه نیروی انتظامی اگر بخواهد تكان بخورد حلقومش را فشار می‌دهند، اظهار داشت: من چند روز پیش به سردار احمدی‌مقدم گفتم كه جاهایی از ما می‌پرسیدند كه چرا نیروی انتظامی با فساد برخورد نمی‌كند؟ من به آنها گفتم كه دولت همكاری نمی‌كند و برای نیروی انتظامی مانع درست می‌كند. آقای احمدی‌مقدم در جواب گفت كه دولت قلبش با ماست و شمشیرش علیه ماست و شخص رئیس جمهور جلوی كار ما را می‌گیرد.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه تأكید كرد: شخص رئیس جمهور متأثر از مشایی این كار را می‌كند.
تعابیر نورانی احمدی‌نژاد!
وی ادامه داد: اینكه كاری به كار كسی نداشته باشید و بگذارید مردم راحت باشند و آیا مشكل موی چهار تا دختر است كه بیرون آمده و تعابیری این چنینی در بیان نورانی! رئیس جمهور ریشه در این مسأله‌ دارد كه تفكر، یك تفكر دیگر است.
ذوالنوری جریان وزارت اطلاعات را جرقه این موضوع عنوان كرد و افزود: شاید این موضوع اعلام پالس‌دادن به جریاناتی بود كه با این حركت امید پیدا كنند.
وی با بیان اینكه بعضی‌ها این سؤال را می‌پرسند كه آیا عزل وزیر از اختیارات رئیس جمهور هست یا نیست؟ اگر هست پس چرا رهبری دخالت كردند؟ اظهار داشت: درست است كه وزارت اطلاعات یك وزارت است ولی در همه دنیا دستگاه امنیتی و اطلاعاتی زیرنظر بالاترین مقام كشور است.
وی تأكید كرد: مسأله‌ وزارت اطلاعات گوشت قربانی نیست كه هر دولتی كه سر كار آید به هر صورتی كه می‌خواهد عمل كند و رهبری هم نمی‌تواند نسبت به این مسأله‌ بی‌نظر باشد.
دولت خاتمی وزیر اطلاعات را با نظر مقام معظم رهبری عزل و نصب می‌كرد
وی ادامه داد: از اول انقلاب تا به امروز سیره و روال این بوده كه عزل و نصب وزیر اطلاعات با نظر امام و مقام معظم رهبری بوده است.
وی با ذكر جریانی از تابعیت وزیر اطلاعات خاتمی از مقام معظم رهبری اظهار داشت: یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی روز چهارشنبه از مجلس رأی اعتماد گرفت و روز پنجشنبه هنوز از ساختمان سازمان قضایی بیرون نرفته بود كه ما برای عرض تبریك و با هدف توصیه برای ابقای مدیركل اطلاعات قم خدمت او رفته بودیم. یونسی فرمود كه آقای خاتمی با من چند تا شرط كرد كه یكی از آنها جابجایی چهار مدیركل اطلاعات بوده كه یكی از آنها مدیركل اطلاعات قم بوده است.
وی ادامه داد: من از او پرسیدم شما با هماهنگی آقا وزیر شدید و پذیرفتید یا نه؟ ایشان فرمود نه تنها اینكه آقای خاتمی با مقام معظم رهبری هماهنگ كرده، بلكه خود من خدمت آقا رفتم و گفتم اگر اجازه بدهید من این مسئولیت را نپذیرم كه آقا با عبارت من و با خنده جواب من را دادند و فرمودند: اجازه نمی‌فرمایم و شما باید این كار را بپذیرید.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه افزود: دولت آقای خاتمی وزیر اطلاعات را با نظر مقام معظم رهبری عزل و نصب می‌كند و اگر رئیس جمهور روال كار را انجام می‌داد و گزینه‌هایی را معرفی می‌كرد، ممكن بود مقام معظم رهبری یك نفر را انتخاب كنند و بعد معرفی شود، اما اصل كار این نبود.
پشت پرده بركناری مصلحی
وی به پشت پرده بركناری مصلحی اشاره كرد و گفت: مشایی به دنبال این بوده كه 150 نماینده در مجلس شورای اسلامی داشته باشد و اگر این هدف بخواهد اجرایی شود باید 400 الی 500 نفر وارد انتخابات شوند. موثرترین فیلتر شورای نگهبان وزارت اطلاعات است و آنها می‌خواستند این وزیر را بركنار كنند و رئیس جمهور سه ماه سرپرست شود و در این سه ماه كه رئیس جمهور مشغله كاری دارد، جریان انحرافی وارد وزارت اطلاعات شود، همان جوری كه امروز وزارت امور خارجه را تسخیر كرد، بعد عناصر را جابجا كنند و در آستانه انتخابات هر كسی را كه می‌خواهند به عنوان وزیر اطلاعات معرفی كنند.
ذوالنوری ادامه داد: هدف گروه انحرافی ورود چنین ثلمه‌ای به دستگاه امنیتی كشور بود، مگر اینجا رهبری می‌تواند نسبت به این موضوع كه دخالت در عرصه دولت محسوب نمی‌شود بی‌تفاوت باشد.
وی بیان داشت: احمدی‌نژاد مشروعیت این مسئولیت (سرپرستی وزارت اطلاعات) را ندارد، چون اگر شرط وزیر اطلاعات این است كه یا مجتهد یا قریب الاجتهاد باشد، فرق سرپرستی وزارت اطلاعات در چهار ماه یا چهار سال چیست؟ چنین كاری مشروعیت ندارد.
رئیس جمهوری فكر نمی‌كرد كه رهبری مثل كوه در برابر این موضوع بایستد
وی با اشاره به دیدار احمدی‌نژاد با مقام معظم رهبری گفت: مقام معظم رهبری در این موضوع تصریح كردند كه جابجایی را انجام ندهید، ولی احمدی‌نژاد خدمت رهبری رسید و گفته بود اگر مصلحی باشد آیا من حق دارم كه استعفا بدهم. مقام معظم رهبری هم فرموده بودند كه خودتان ‌می‌دانید؛ بدهید.
وی تصریح كرد: احمدی‌نژاد بر روی دو گزینه فكر می‌كرد؛ اول اینكه شرطی كه گذاشته بود پذیرفته شود و مصلحی برود و مشایی به عنوان معاون اول بیاید و دوم اینكه عزل و استعفای رئیس جمهور پذیرفته شود.
وی گفت: البته رئیس جمهور در مصاحبه‌اش گفته بود كه من آنهایی را كه می‌گویند شرط گذاشتم را نمی‌بخشم؛ اما چرا 11 روز رفتی در خانه نشستی؟ شرطی در میان بود و چطور می‌توانیم روی آن را بپوشانیم.
ذوالنوری ادامه داد: رئیس جمهور فكر می‌كرد كه هر كدام از این دو موضوع هزینه‌ای برای نظام دارد. عزل و استعفا هم بی‌سروسامانی كشور و تشكیل شورای ریاست جمهوری و دشمن شاد شدن و برگزاری انتخابات و... را در پی داشت، پس نظام شرط را می‌پذیرد.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه اضافه كرد: به مخیله رئیس جمهوری نمی‌آمد كه مقام معظم رهبری مثل كوه در برابر این موضوع بایستد.
احمدی‌نژاد از روی اكراه و ناچاری برگشت
وی اظهار داشت: در آن 11 روز 200 نفر از شخصیت‌های نظام به صورت تلفنی و حضوری با رئیس جمهور صحبت كردند كه فایده‌ای نداشت و به تعبیر بنده احمدی‌نژاد رغبتاً بر سر كارش نیامده است و از روی اكراه و ناچاری و اجبار آمد، چون مجلس ملتهب شده بود و ضرب‌العجل هم تمام شده بود و اگر آن روز سر كارش حاضر نمی‌شود، فردای آن روز استیضا می‌شد.
رأی عدم كفایت احمدی‌نژاد بالاترین رأی اعتماد تاریخ!
وی اضافه كرد: اگر رأی عدم كفایت سیاسی احمدی‌نژاد در این مجلس شورای اسلامی مطرح می‌شد، بالاترین رأی عدم اعتماد تاریخ را می‌گرفت.
ذوالنوری یادآور شد: احمدی‌نژاد مجبور شد برگردد و نشانه آن هم این بود كه در جلسه هیأت دولت، مصلحی را راه ندادند، بعد از این جریان 13 امضایی كه در مجلس برای سؤال از رئیس جمهور مطرح شده بود بعد از این جریان به 90 امضا رسیده بود.
وی با بیان اینكه در حمایت از احمدی‌نژاد هیچ اشتباهی نشده است، تصریح كرد: اگر امروز آنهایی كه از دولت حمایت كردند به چند سال پیش برگردند، هیچ راهی جز همین راهی كه آمدند ندارند.
وی ادامه داد: اگر محسن رضایی را كنار بگذاریم ـ به دلیل اینكه او رأی خاصی نیاورده بود و چند بار بخت خودش را آزموده بود – دو كاندیدای دیگر و احمدی‌نژاد باقی ماندند و احمدی‌نژاد بعد از این مدت به اینجا رسیده كه 11 روز قهر بود و وقتی در شبكه دوم سیما حرف می‌زند از ولایت فقیه به گونه‌ای حرف می‌زند كه انگار هیچ چیزی نبوده است اما رقبای او از اول بیل لودر را زیر پایه‌های انقلاب گرفته بودند.
رئیس جمهور چراغ قرمز را رد كرد
ذوالنوری تأكید كرد: اگر فرمان ماشین انقلاب به دست رئیس جمهور بود كه این انقلاب را از قم به مشهد ببرد، وسط راه مشایی گولش زد و ماشین انقلاب به جای اینكه از مسیر اتوبان به تهران و از تهران به مشهد برود، از ساوه و اسلام‌شهر و چند شهر دیگر رفته و رئیس جمهور چراغ قرمز را رد كرد، سبقت و سرعت غیرمجاز داشت، به ایست پلیس توجه نداشت ولی اگر 200 كیلومتر راه رفته 100 كیلومتر آن كوتاه شده و به سمت مشهد بوده است، اما اگر دیگران سكان ماشین انقلاب را به دست می‌گرفتند به جایی كه ماشین را از قم به سمت تهران و مشهد می‌بردند، به سمت اراك هدایت می‌كردند.
وی تصریح كرد: اگر رهبری هم جلو می‌آمدند و ایست می‌دادند، او را می‌زدند و له می‌كردند.

۱۳۹۰/۰۳/۳۰

این روزهای هاشمی‌ رفسنجانی

اکبر هاشمی‌رفسنجانی 77 ساله چند صباحی است که مواضعش را از طریق مصاحبه با رسانه‌ها یا در دیدارهای گروه‌ها و انجمن‌های مختلف با وی مطرح می‌کند. اگر در جمعی ظاهر شود هر حرکت وی از دید عکاسان پنهان نمی‌ماند که آخرین آن حضور در مراسم سالگرد ارتحال امام(ره) بود. آن هنگام که به دلیل خراب شدن اتومبیل حاملش دیرتر از دیگر شخصیت‌ها به مراسم رسید و هنگام رفتن به جایگاه مسوولان مواجهه‌اش با محمود احمدی‌نژاد سوژه عکاسان شد چه آنکه مقامات حاضر در جایگاه به احترام وی از جای خود برخاستند ولی احمدی‌نژاد خود را مشغول به پاسخ دادن به احساسات مردمی با حرکات سر و دست کرد!
رابطه هاشمی و احمدی‌نژاد از بعد از انتخابات 84 تیره و تار شد و بعد از مناظره جنجالی سال 88 که هاشمی‌رفسنجانی و خانواده‌اش مورد اتهام قرار گرفتند این رابطه بیش از گذشته سرد و تیره شد. حتی اعضای خبرگان رهبری هم نتوانستند میان این دو مقام جمهوری اسلامی صلح و صفایی برقرار کنند. آنگونه که آیت‌الله یزدی روایت می‌کند اعضای مجلس خبرگان دست خالی از جلسه با هاشمی و احمدی‌نژاد برگشتند: «به عنوان کمیسیون تحقیق خبرگان جدا جدا پیش آقای هاشمی و آقای احمدی‌نژاد رفتیم تا موضوع اختلاف این دو بزرگوار را تا حد امکان کم کنیم ولی به نتیجه درستی نرسیدیم بخاطر اینکه استدلال‌ها، غالبا استدلاهای محکمی از دو طرف بودند. برای همه روشن است که آقای هاشمی، آقای احمدی‌نژاد را قبول ندارد و ایشان در مقامی که هست آقای احمدی‌نژاد را قبول ندارد. منشا آن هم همان بحث مناظره است که آقای احمدی‌نژاد در زمان انتخابات داشتند و یک سری مسائل را راجع به آقای هاشمی گفتند. بعد هم ایشان توقع داشتند که دفاع کنند.»
جدای از این اختلافات، هاشمی‌رفسنجانی که این روزها از یکی از مسوولیت‌های مهم خود یعنی ریاست خبرگان رهبری به اراده خود کنار کشیده است و بنا به گفته آیت‌الله مهدوی‌کنی این مسوولیت را به وی تفویض کرده است، بیش از گذشته سرگرم تدوین خاطرات خود است؛ خاطراتی که آخرین آن که مربوط به سال 67 و مسائل پیرامونی پایان جنگ است حاشیه‌ساز شده است زیرا روایت او از چگونگی پایان جنگ و علل موثر در پذیرش قطعنامه با روایت کسانی همچون محسن رضایی متفاوت است به همین دلیل است که بین این دو مقام مسوول در زمان جنگ ایران و عراق اختلافاتی از این جنس وجود دارد هر چند طی یک سال اخیر دبیر مجمع تشخیص سعی کرد به دلایلی فاصله خود را با رییس این مجمع بیشتر کند؛ مجمعی که هاشمی‌رفسنجانی در حال طی کردن آخرین ماه‌های عهده‌داری یک مسوولیت رسمی در کشور است چراکه اسفندماه سال جاری دوره فعلی مجمع تشخیص مصلحت به پایان می‌رسد و معلوم نیست که هاشمی تمایل به ادامه حضور در این نهاد میانجی داشته باشد یا نه، هر چند طی ماه‌های گذشته اخباری مبنی بر کناره‌گیری وی بعد از اتمام دوره فعلی مجمع منتشر شد که محمد هاشمی که ریاست دفتر برادر خود را بر عهده دارد این خبر را تکذیب کرد.
اگرچه دیگر افراد نزدیک به اکبر هاشمی‌رفسنجانی از عدم تمایل وی برای ماندن در این سمت خبر می‌دهند اما آنچه مهم است نقش بی‌بدیل وی در جایگاه نظام جمهوری اسلامی است؛ نقشی که او در آستانه 80 سالگی چه در خبرگان رهبری و مجمع تشخیص باشد یا نباشد بسیار متمایزتر از افرادی است که برخی مسوولیت‌های اجرایی در کشور دارند و به همین دلیل است که هنوز هم مورد مشورت مقامات ارشد کشور قرار می‌گیرد و اصولگرا و اصلاح‌طلب برای طرح دیدگاه‌های خود به دفتر وی می‌روند که آخرین آن دیدار اعضای موتلفه اسلامی با هاشمی است.
اما سوالی که اکنون در آستانه دومین سال عدم حضور هاشمی‌رفسنجانی در نماز جمعه تهران از سوی افکار عمومی مطرح می‌شود این است که دلیل این عدم حضور چیست؟ خواسته شخص هاشمی است یا برخی عوامل دیگر دخیل است؟ سوالی که تاکنون قدیمی‌ترین امام جمعه تهران به آن پاسخ رسمی نداده است و اگر پاسخ‌هایی هم بوده از سوی نزدیکان به هاشمی بوده که صحت و سقم آن تاکنون مشخص نشده است.

۱۳۹۰/۰۳/۲۶

«خامنه‌ای؛ پادشاهی که لخت است»*

هنوز از ادعای عطالله مهاجرانی مبنی بر پاک‌دامن بودن خانواده سید علی خامنه‌ای وقتی نگذشته که یکی از نزدیکان خانواده برای نخستین بار سخنانی می‌گوید که خلاف ادعای عضو «حلقه لندن» است. حمیدرضا فروزانفر، نوه خواهر بیمار آیت‌الله خامنه‌ای که به تازه‌گی از ایران بازگذشته و سید علی خامنه‌ای را فردی تکیده و بیمار با سایه‌هایی از اعتیاد می‌خواند. فروزانفر بر خلاف مهاجرانی، دامن خامنه‌ای و خاندان را پر از لکه می‌بیند و می‌گوید باید «لخت بودن پادشاه» را فریاد بزنیم.
داستان رفتن حمید‌رضا فروزانفر به ایران بیشتر به ماجراهای پلیسی شبیه است. وقتی شنید مادربزرگش سخت بیمار است، به یاد وضعیت پدربزرگش افتاد که نتوانست پیش از درگذشتش او را برای آخرین بار ببیند، چون این دانشجوی زبان‌شناسی در دوران انتخابات ۸۸، از طرفداران میرحسین بود و برای انتخاب موسوی سخت تلاش کرده بود و خانواده نمی‌خواستند هنگام بازگشت به ایران دچار مشکلی شود. حمیدرضا پیش از بازگشت به ایران با من تماس گرفت و در باره رفتن یا نرفتن مشورت کرد. با حمیدرضا از ماه‌ها پیش در تماس بودم، خیلی پیش از آنکه به فکر گفتگو با دکترمحمود مرادخانی، خواهرزاده آیت الله خامنه‌ای که او نیز ساکن فرانسه است بیافتم. به حمیدرضا پیشنهاد کردم از هر طریقی که می‌تواند، برای احتیاط هم که شده، برای دیدار اهالی بیت رهبری وقت بگیرد. حداقل اگر در فرودگاه دچار مشکلی می‌شد، داستانی برای ارائه می‌داشت، گرچه برای دیدار مادربزرگ می‌رفت، اما شاید دیدار اهالی بیت ضمانتی بر هموار شدن سفرش می‌شد. حمیدرضا می‌دانست این آخرین سفرش به تهران خواهد بود، اما باورش نمی‌شد وضعیت را طوری ببیند که دیگر نخواهد برگردد.
قبل از مسافرتش فیلمی کوتاه ضبط کردیم تا اگر مشکلی پیش آمد، برای پخش استفاده کنیم. خوشبختانه اتفاقی نیافتاد. یک روز از تهران به من خبر داد که از طریقی برای رفتن به بیت وقت گرفته. نگران بود.
حمیدرضا فروزانفر اما وقتی به بیت می‌رود، با نامی دیگر می‌رود…با نام خانوادگی پدربزرگش…ساعتش را هم از او می‌گیرند…
بعد از بازگشت از دیدار چند ساعته با مسعود خامنه‌ای و حضور در آن مجموعه، گفت حس عجیبی داشته که باید بعد از خروج از ایران برایم تعریف می‌کرد، ولی تاکید کرد که فیلمی را که ضبط کرده بودم را هنوز پاک نکنم، چون از ایران خارج نشده بود…
حمیدرضا درست روزی به بیت رهبری رفت که حیدر مصلحی و آیت الله شاهرودی و آیت‌الله جنتی با رهبری دیدار داشتند، درست یک روز قبل از نمایش تلوزیونی وزیر اطلاعات…
نوه خواهر رهبری، گفت که سید علی خامنه‌ای را هم دیده، یکی دو دقیقه، اما نماز جماعت را همه به امامت آیت الله جنتی خوانده‌اند، تنها مجتبی بوده که جدا از همه نماز می‌خوانده…گویی تافته‌ای جدا بافته است و احمد جنتی را به امامت قبول ندارد…
حمیدرضا می‌گوید که در این سفر سعی کرده گوشه‌هایی از خانواده و سابقه سید علی خامنه‌ای را از اطرافیان بیشتر بپرسد، تا ببیند چه اتفاق‌هایی در مسیر زندگی خامنه‌ای افتاده که امروز با چنین روحیه و رفتاری از رهبری روبرو می‌شویم، کسی که هیچگاه نتوانسته تحصیلات دوره دبیرستان را بر خلاف برادر بزرگ‌ترش تمام کند و آرزوی‌اش حضور در مجامع روشنفکری بوده است. کسی که در سنین ابتدایی درست نمی‌توانسته ببیند (پیش از آنکه برایش عینک بگیرند) و در خانواده تحقیر هم می‌شده است…فروزانفر می‌گوید که سید علی خامنه‌ای همیشه دلش خواسته در هر زمینه‌ای خود را کارشناس موضوع جا بزند، در حالی که اهل فن می‌دانند سواد خیلی چیزها را ندارد و فقط یک اشتیاق فروخفته تحقیر شده در دوران کودکی از سوی کسی است که از طرف پدر تایید نمی‌شده است.
حمیدرضا فروزانفر از رابطه خانواده‌های هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای می‌گوید که در سال‌های اخیر سرد هم شده است. او معتقد است که روند حذف هاشمی رفسنجانی از سوی خامنه‌ای در مسیر ۲۰ ساله حکومت ولی فقیه دوم، کاملا آگاهانه است و روند شکست‌های هاشمی این را نشان می‌دهد. گویی خامنه‌ای نمی‌تواند نافذ‌تر بودن نقش و حرف هاشمی را تحمل کند.
حمیدرضا در باره علت سفر مجتبی خامنه‌ای همراه با سعید امامی و خانواده‌های هر دو به لندن اشاره می‌کند، سفری که سال‌ها بعد با بچه‌دار شدن مجتبی خامنه‌ای منتهی، بعد از سال‌ها درمان همسرش، سفری که مجتبی و دختر حداد عادل تحت درمان باروری قرار گرفته‌اند و در همین سفر مجتبی با مسائل امنیتی علاقه‌مند می‌شود… دوستی امنیتی مجتبی که از نگاه اعضای خانواده جوانی مظلوم به نظر می‌آمده…
نوه خواهر رهبری از ثروت و قدرت و روابط سیاسی در خانواده خامنه‌ای می‌گوید
آیت‌الله خامنه‌ای امور بازرسی وزارت نفت را به برادر خود سپرده… وزرا می‌روند و می‌آیند اما سید حسن خامنه‌ای باقی است. برادر بزرگ‌تر از طریق بنیاد‌ش پول زیادی به چنگ آورده و سید هادی نیز حاشیه امن خودش را دارد و از نداری به دارایی رسیده است.
شناخت خانواده رهبری به این راحتی‌ها نیست. حمید رضا فروزانفر، نوه خواهر بزرگ‌تر سید علی خامنه‌ای این فضا را بازتر می‌کند:
اسم واقعی شما چیست؟ گویا خانواده خامنه‌ای با اسم دیگری شما را می‌شناسند.
اسم شناسنامه‌ای من حمیدرضا فروزانفر است ولی در خانواده مرا مسعود صدا می‌کنند. این مساله مرسوم است، مثلا می‌دانم مسعود(پسر آقای خامنه‌ای) هم اسمش محسن است از آنجا که فامیل پدربزرگ من، داماد خانواده خامنه‌ای، شمس‌اللهی بود، هر موقع در ارتباط با «بیت» قرار می‌گرفتیم و می‌خواستیم آنجا برویم، اسم من مسعود شمس‌اللهی رد می‌شد که من هم از این بابت خیلی شاکی بودم.من را سال‌های سال به این نام «مسعود شمس‌اللهی» می‌شناختند و در واقع تبدیل به یک هویت جداگانه برای من شده بود و اختراع بیت بود و هیچ نقشی در آن نداشتم.البته دو اسمه بودن مساله ای نیست اینکه شما دو اسم و دو فامیل داشته باشید مساله ساز است.
شما سال‌هاست با خانواده رهبری در ارتباط هستید. یادتان می‌آید از چه زمانی رابطه شکل گرفت؟
ارتباط من با خانواده ایشان بیشتر از طریق مادربزرگم که خواهر آقای خامنه‌ای هستند شکل گرفت و اولین چیزهایی که به ذهنم می‌رسد از این رابطه، برمی‌گردد به سال ۱۳۶۸ که برای اولین بار همراه خانواده خودم به دیدار ایشان رفتیم. اولین تصویر ذهنی من از آقای خامنه‌ای که توی ذهنم هست و دیدمشان، بر می‌گردد به سال پنجم ابتدایی در سال ۶۸.
شما با فرزندان ایشان از همان موقع در ارتباط بودید؟
بله، من با مسعود و میثم و همینطور برادرزاده آقای خامنه‌ای، حامد خامنه‌ای، که با هم رفیق بودیم و از دوران کودکی با هم بزرگ شده بودیم، تقریبا همسن هستیم. مساله‌ای که وجود داشت این بود که من فامیل درجه ۲ به حساب می‌آمدم، نوه خواهر بودم، و ارتباطی که با فامیل‌های درجه یک دارند اندکی متفاوت است با روابطی که با فامیل‌های دورتر دارند، اما من به هر شکل سعی می‌کردم که ارتباط برقرار کنم و دوران هم دوران نوجوانی بود، کلی کنجکاوی و در واقع جست‌وجوگری در ذهنم بود که مرا به آنها وصل می‌کرد، به‌خصوص با مسعود و میثم و حامد.
حالا شما دو سالی است که عملا از کشور خارج شده اید. در این محدوده زمانی، و با توجه به دیدار اخیرتان، آیا متوجه هیچ تغییری هم شدید؟
بگذارید جور دیگری جواب بدهم. من در طول بیست و دو سالی که از رهبری آقای خامنه‌ای می‌گذرد، متناوب رفت و آمد داشته‌ام، خارج از چارچوب خانواده، به خاطر اینکه توی آن مقطع آدم مذهبی‌ای بوده‌ام و بسیار هم آرمان‌گرا، در سنین حدود بیست سال، ایده‌هایی در ذهنم شکل می‌گرفت که فکر می‌کردم با حضور در چنین فضایی، ممکن است بتوانم مثمر ثمر واقع شوم، بنابراین، به‌تناوب درخواست می‌کردم که در نماز های مغرب و عشا حضور داشته باشم و با بچه‌ها شروع کنم به بحث کردن، اگر بشود با خود آقای خامنه‌ای در ارتباط باشم و حرف بزنم که این البته خیلی ایده خام‌دستانه‌ای بود، برای اینکه هر چه جلوتر آمدم، دیدم فضای بیت جوری نیست که کسی بتواند حرفی بزند، حتی اگر درست باشد، تحلیل من از آن مقطع این بود که
 بیت رهبری، خیلی کانالیزه شده است و یک عده آدم هستند که یک‌سری اخبار و اطلاعات را به بیت رهبری می‌دهند، حالا در درست و نادرستی آنها شک داشته باشیم یا شک نداشته باشیم، تصمیمات اینجوری ساخته می‌شوند. یعنی ساختاری داشت بیت رهبری که بسیار بسته بود و کسی نمی‌توانست وارد حلقه‌های نزدیک‌تر شود. من هم آنجا یک پسر نوجوان بودم، بازیگوشی می‌کردم، شیطنت می‌کردم، و سعی می‌کردم از یک سری چیزها سر در بیاورم، در حد توان ذهنی خودم، در دوران نوجوانی و دبیرستان.
هر چه جلوتر آمدم، بیشتر توی ذوقم خورد و در واقع بیشتر توی روحیاتم تاثیر گذاشت، برای اینکه احساس کردم آن تفکرات ایده‌آل‌گرانه که دارم، هیچ‌وقت به منصه ظهور نمی‌رسد برای آنکه یک عده آدم هستند که مانع‌اند و اساسا نمی‌گذارند این صدای متفاوت به گوش کسی برسد.
آیا شما تنها کسی از کل مجموعه فامیل بودید که صدای متفاوتی داشت؟
من در خانواده‌ای بزرگ شدم که همیشه از فعالیت مستقیم سیاسی پرهیز داده می‌شده. پدربزرگ من آقای شمس‌اللهی داماد خانواده خامنه‌ای، روحانی میانه رویی بودند که سرشان به کار خودشان بود. شرعیات را مد‌نظر قرار می‌دادند و معتقد بودند ورود به سیاست آدم را از زندگی عادی خودش می‌اندازد. ممکن است آن هوش و ذکاوت لازم را نداشته باشیم و ابزار دست عده‌ای شویم که حاصلی برای ما نخواهد داشت جز از دست دادن زمان و موقعیت درسی و این حرف‌ها. در یک چنین فضایی و با داشتن چنین نسبت خانوادگی با توجه به آن چه در بطن جامعه می‌گذرد داشتن نگاه و صدای متفاوت ناخودآگاه تبدیل به «تضاد» بین نسل قدیم و جدید می‌شود. ولی شرایط هیچ‌گاه طوری نبود که مسائل را علنا مطرح کنیم، هر چه جلوتر آمدیم، این تضادها که در سطح جامعه بیشتر شد، این فضا را هم برای ما ایجاد کرد که در جمع‌های خانوادگی، به‌مناسبت ماه رمضان یا به‌مناسبت عید و عروسی و هرچیز، بحث‌هایی صورت بگیرد، به‌ویژه این اواخر. چه بسا که قبلا این همه وضعیت حاد نبود. این تفکیک بین اعضای خانواده نسبتا جدیدتر است. به همان میزانی که ما از بیرون «فید‌بک» می‌گرفتیم، در داخل بیت فضا برای ما بسته‌تر می‌شد. من خودم به یاد ندارم که ما با آقای خامنه‌ای توانسته باشیم مستقیما وارد بحثی بشویم. این اساس غیر ممکن بود. اگر هم صحبتی بود، با مصطفی، با مجتبی، با مسعود و حتی با میثم. میثم توی این موارد کمتر از بقیه دخالت می‌کرد. بحث‌ها در حد تبادل نظر بود و بعضی اوقات هم تند می‌شد. من شنیدم بعد از ماجرای جنبش سبز، در برابر سوال «این چه رفتاری است که با بچه‌های مردم کرده‌اید و با آقایان موسوی و کروبی چه کاری است که کرده‌اید؟ اینها به هر حال کاندیداهای همین نظام هستند؟» آقای مجتبی خامنه‌ای به صراحت گفته بود «ما خیلی در مورد اینها لطف کرده‌ایم و اینها را باید از همان روز اول می‌سوزاندیم و از بین می‌بردیم تا اینکه کار به اینجاها نکشد».
از آنجایی که هیچکدام از اعضای خانواده، سیاستمدار نبودند و کار سیاسی نمی‌کردند، و فضای بیت هم یک فضای بالاجبار خانوادگی تعریف می‌شد، نمی‌توانستیم زیاد مسائل سیاسی را مطرح کنیم، اما به هر شکل حرف‌مان را می زدیم و گاهی با نرفتن‌مان اعتراض‌مان را بیان می‌کردیم، تا این اواخر که خیلی از مسائل رو شد و قابل اغماض هم نبود. بنابراین حضور یک نفر در جمع خانوادگی به معنای تایید بود و نرفتن به معنی عدم تایید.
در سفر اخیرم به ایران، برداشت من این بود که قضیه خیلی حاد‌تر از این حرف‌هاست. آقای خامنه‌ای به چیزی به‌نام «صله رحم» در روابطش معتقد است و از آنجا که خودش محدودیت دارد برای دیدن اعضای خانواده، از فامیل دعوت می‌کند که به دیدنش بروند، و خیلی هم معتقد بوده که باید همیشه این مساله انجام شود. اما بر سر مواضع فکری اعضای خانواده، این «صله رحم» که جزو یکی از سنت‌های اسلامی هست را عملا حذف کرده است. و رسما دیگر ایشان است که دعوت نمی‌کنند چون ما مثل ایشان فکر نمی‌کنیم. و این برای من خیلی جالب بود. در خود اعضای خانواده خامنه‌ای (برادرها و خواهرها) این شکاف و انشقاق کاملا دیده می‌شود. یا به دلایلی و به خاطر منافعی سعی شده این ارتباط را حفظ کنند که مبادا از طرف بیت رهبری محکوم بشوند به اینکه طرفدار طیف خاصی هستن دیا کاملا طرد شده‌اند چون طور دیگری فکر می‌کرده اند.
این طرفداری یا عدم طرفداری می‌تواند ضرها و منافعی برای اعضای فامیل داشته باشد. در باره اعضای خانواده شایعاتی هست، در باره برادر بزرگ‌تر شایعه است که از امکانات مالی ویژه‌ای برخوردار است، یا برادرشان حسن که ناظر بر امور نفت کشور است. اطلاعاتی در باره مجموعه روابط مالی این‌ها دارید، آیا هیچگاه در سطح خانواده در باره این افراد حرفی زده می‌شود؟
در مورد این دو برادر، گرچه سند و مدرکی به همراه ندارم که ارایه کنم، اما اطلاع دقیق دارم. در طول بیست سال در باره اینها شنیده‌ام و دیده‌ام. در مورد برادر بزرگ‌تر، ایشان در سال ۷۸ یک کنفرانس بزرگ بین‌المللی برگزار کردند، برای احیای فلسفه ملاصدرا با این انگیزه که ما یک بار دیگر آوازه حکمت اسلامی را جهانی کنیم. این ظاهر مساله بود و این تبدیل شد به یک بنیادی که قرار شد آثار ملاصدرا را به صورت تصحیح شده‌ای برای چاپ و نشر آماده کند. تا آنجایی که من می‌دانم، چیزهایی را که می‌دیدم برایم عجیب و غریب بود. قیمت بلیت‌ها و هزینه مهمانی‌ها و هتل‌ها. تا زمانی که در چارچوب فلسفه اسلامی بود، آدم می‌توانست یک موضوعیتی برایش پیدا کند، اما در دراز مدت اگر چنین مجموعه‌ای مستقیما از پول نفت، تغذیه کند، کما اینکه گفته می‌شد آقای مهاجرانی برایش مستقیما ردیف بودجه گرفته بودند در وزارت ارشاد، در دراز مدت، بنیاد حکمت اسلامی صدرا تبدیل شد به یک مجموعه کاملا اقتصادی که گه‌گداری هم کار علمی انجام می‌دهد. یک مجموعه‌های صنعتی را به ثمن بخس در اختیار اینها قرار دادند و خریداری کردند با این توجیه که هزینه‌های این مجموعه را از بخش‌های صنعتی تامین کنند. این را کارشناس‌ها باید بنشینند و ببینند چقدر خروجی داشته، این از عهده من خارج است چون من کلیت ماجرا را دیده‌ام، و می‌توانم به کسانی ارجاع بدهم که می‌توانند این مساله را با رقم و عدد ثابت کنند. 
در مورد آقای حسن خامنه‌ای هم، ایشان سال‌ها مدیر کل ارشاد در مشهد بودند، بعد به تهران می‌آیند و از سال‌ها پیش رئیس بازرسی وزارت نفت می‌شوند. و ایشان نظارت می‌کنند بر قراردادها و این پولی که جابجا می‌شود به کجاها می‌رود و به کجاها نباید برود. برای اینکه بتواند کنترل کند که پول نفت کجا هزینه شود. تسلط بر پول نفت و دعوا بر سر آن از خیلی قبل تر وجود داشته، حتی از زمان آقای زنگنه دست آقای سید حسن خامنه‌ای و رهبری بوده است. این از مستقیم‌ترین دخالت‌های بیت رهبری در عرصه نفت است که البته مستقیما به خود ایشان بر می‌گردد. 
یکی از برادرها که در سوی مقابل است، سید هادی خامنه‌ای است، نماینده سابق مجلس و ناشر روزنامه، اما همه از ایشان به عنوان یک فرصت‌طلب حرف می‌زنند. آیا این مساله صحت دارد؟
دقیقا. آقای هادی خامنه‌ای بسیار آدم باهوشی است و بلد است از باد مخالف چگونه استفاده کند. در شرایطی که اوضاع خوب نیست می‌داند چه کار کند و در شرایطی که کشور آماده است، می‌آید اظهار نظر می‌کند. اگر روند موضع‌گیری‌های هادی خامنه‌ای در دوسال گذشته را بررسی کنید، می‌بینید که نزدیک به صفر است، در صورتی‌که این آدم در خفا مشغول مال‌اندوزی است، حلال و حرامش را باید بنشینیم صحبت کنیم، اما مسلما آن چیزی که برای من واضح است، بر پایه رانت است، چون من به خوبی یادم است ایشان در خانه سازمانی نیروی هوایی زندگی می‌کردند و وضع خوبی نداشتند، عبا و عمامه ایشان سال به سال تغییر نمی‌کرد. از یک مقطعی به بعد وضعیت ایشان تغییر کرد، در یکی از بهترین مناطق خانه گرفتند، وضعیت خانه، ماشین و هر آنچه عرف به نام ثروت می‌شناسد. ایشان سوژه جالبی هستند و در خفا کار می‌کنند…یکی به نعل و یکی به میخ…و هر جا لازم باشد وجهه اصلاح طلبی خودش را دارد، حاشیه امنیتی هم برای خودش دارد چون برادر رهبر است و در این اوضاع به هم ریخته جزو معدود کسانی است که خیلی راحت کار می‌کند.
خب کسان دیگری هم از مجموعه فامیل هستند که مثلا در ساختارهای حکومتی و دولتی حضور داشته‌اند، در دولت یا سفارت‌خانه‌ای… نگاه افراد فامیل به ایشان چگونه است؟
برخی از اینها هستند که در قالب روزنامه‌نگار اصلاح طلب هم وارد می‌شوند و احیانا در سفارت‌خانه‌ای هم مشغول کار می‌شوند و جوری رفتار می‌کنند که اگر مزدور جمهوری اسلامی نباشند، حرف‌های‌شان به درد جلو بردن چندین سناریو می‌خورد. هر کدام که به هدفی نزدیک‌تر باشد…بیشتر منافع حزبی برایشان مهم است تا منافع ملی. به خاطر موقعیت فامیلی هم یک حاشیه امنیت برای خودشان قایل هستند. در ایران که بودم، نظر اعضایی از فامیل را در باره چنین افرادی گرفتم که با نظر من همسان بود. من منابع خودم را نمی‌توانم معرفی کنم، اما در مورد این دسته می‌گویند که هم از توبره می‌خورند و هم از آخور. متناسب با شرایط ممکن است درست را غلط نشان دهند و غلط را درست. اینها با افکار عمومی بر اساس منافع خودشان بازی می‌کنند که به نظر من کار کثیفی است. شاید به نحوی دارند به بقای نظام اسلامی کمک می‌کنند، از زاویه دید خودشان. این حرف‌های این عده که می‌خواهند جا بیاندازند که مشکل با «اصلاح» حل می‌شود، برای من قابل هضم نیست و از نظر بسیاری از اعضای خانواده هم منطقی به‌نظر نمی‌آید. برخی از این افراد فامیل ممکن است در پس پرده کاری کنند و تعداد اندکی هم با ژست اصلاح‌طلب در عرصه عمومی.
نوه خواهر رهبری: رفتار امروز خامنه‌ای، نتیجه کودکی تحقیر آمیز اوست
حمیدرضا فروزانفر، پزشک نیست، روان‌شناس نیست اما زبان شناسی می‌خواند و مهم‌ترین دلمشغولی‌اش «تحلیل گفتمان و گفتگو». از هر جایی که به ذهنش می‌رسیده سابقه دایی مادرش را گرفته تا بداند سید علی خامنه‌ای چگونه تبدیل به رهبر امروز شده. کسی که از «شماره۲» بودن متنفر است و به تازگی هاشمی رفسنجانی را به‌زیر کشیده است.
سید علی خامنه‌ای مانند هر انسان دیگر، نتیجه شرایط اجتماعی و خانوادگی و محیطی است. انسانی است که واکنش‌ها و رفتارش می‌توانسته ریشه در گذشته‌های دوری داشته باشد که بسیاری از محکومین به حکومت او، از آن بی‌اطلاع بوده‌اند. شایعات در باره کودکی او آنقدر زیاد است که نمی‌توان به سادگی به همه آنها توجه کرد.
حمیدرضا فروزانفر اما این اطلاعات را از مادربزرگش، خواهر بزرگ‌تر سید علی خامنه‌ای و دیگران جویا شده. از منابع دست‌اولی که دسترسی به آنها برای کمتر کسی امکان‌پذیر است. او در سفرش به ایران، که شاید آخرین سفرش هم بوده باشد، هر آنچه توانسته جویا شده. اولین قسمت گفتگوی من با حمیدرضا فروزانفر در باره گذشته کسی است که نمی‌خواهد «شماره ۲» باشد. کسی که کودکی و نوجوانی چندان دل‌چسبی را تجربه نکرده، کسی که نتوانسته حتی دیپلم بگیرد…بر خلاف برادر بزرگ‌تر، سید محمد خامنه‌ای که لیسانس حقوق گرفت و به سینما می‌رفته و …
آقای فروزانفر! منبع مهم شما برای شناخت سید علی خامنه‌ای که بود؟
مادر بزرگم. از افراد و منابع دیگری هم بوده. مادر بزرگم بزرگ‌ترین فرد از خانواده خامنه‌ای است که در قید حیات‌اند. بزرگ‌تر از سید محمد و سید علی.
مادر بزرگم یک علاقه درونی به برادرانش دارد، با توجه به اینکه اصلا آدمی سیاسی نیست و تا حدود زیادی هم مذهبی است و مثل یک خواهر بزرگ که برادرانش را دوست دارد از برادرانش صحبت می‌کند. در مقابل ممکن است خواهرشان که همسر آقای شیخ علی تهرانی هستند، یک چنین دیدگاهی را نداشته باشند.
حالا با عنایت به همین شناخت، آقای خامنه‌ای چگونه تبدیل به چیزی شدند که امروز شاهدش هستیم؟ آیا می‌تواند ریشه در دوران کودکی شان داشته باشد؟
اصلا یک دفعه‌ای اینجوری نشدند. چیزی که الان آقای خامنه‌ای هست، حاصل یک روند تدریجی چندین ساله است. و این تغییرات را ما سال به‌سال می‌دیدیم، کاملا واضح و آشکار بود در طول این بیست سالی که ما هر دفعه برای دیدن ایشان می‌رفتیم. مسلما ریشه در دوران کودکی دارد. ایشان را در رقابت با برادرشان محمد باید ارزیابی کرد. محمد خامنه‌ای پسر شیطانی بود که سینما می‌رفت، قرتی بود دور از چشم خانواده مطابق مد روز لباس می‌پوشید. علی رغم فضای خانوادگی و مخالفت پدر «حقوق» خواند، و کسی که همیشه مورد عتاب بود، محمد بود، در مقابل «علی» یک آدم ظاهرساز و دورو و ریاکار که برای آنکه خودش را عزیز بکند و خودش را در دل پدر جا بکند خیلی کارها می‌کرد که لج بقیه اعضای خانواده را هم در می‌آورد. در یک فضای پادگانی [بزرگ شد] که آدم‌ها تبدیل به «آدم خوبه» و «آدم بده» می‌شوند، یعنی تو خوبی به خاطر آنکه همه چیزهایی که پدرت می‌خواهد را رعایت می‌کنی و تو بدی به خاطر اینکه داری شیطنت می‌کنی.
اگر معتقد باشیم که اینها همه‌اش از محیط به انسان منتقل می‌شود، باید یک روان‌شناس برجسته بیاید با اطلاعات دقیق‌تر، رفتار آقای خامنه‌ای را روانکاوی کند، مسلما به نکات خیلی خیلی زیادتری از دوران کودکی‌اش خواهد رسید که به شخصیت الانش دارد معنا می‌دهد.
آقای خامنه‌ای تا دوران ابتدایی در مدرسه مشکل بینایی داشتند بدون اینکه خودشان یا خانواده در جریان باشند.این را یک بار خودشان در جمع تعریف کردند برای ما. حتی آن طرف خیابان را تیره و تار می‌دیدند، تا یک روزی که از جلوی عینک فروشی رد می‌شده و تصادفا عینکی را می‌زند و می‌گوید فضا برای من روشن شد و انگار دوباره متولد شدم. تصور کنید یک آدم در خانواده با چشم‌های ضعیفش چقدر می‌توانسته مورد تمسخر قرار گیرد و او را مثلا «دست و پا چلفتی» خوانده باشند، تحقیر شده باشد و اعتماد به نفس‌اش زیر سوال رفته باشد…این‌ها اتفاقاتی هست که می‌افتد…حتی در مورد یک حادثه کوچک در بزرگ‌سالی، می‌آیند به گذشته نقب می‌زنند به دوران کودکی که چه اتفاق خاصی در دوران کودکی افتاده که این آدم الان این‌جوری شده. به نظر من این اتفاق خیلی مهمی بوده.
به نظر من سید علی خامنه‌ای تحت تاثیر یک حس تحقیر در درون مانده از سنین نوجوانی به خاطر نبود اعتماد به نفس و عزت نفس است، که آنرا تا مقطع مهمی نداشته…آقای خامنه‌ای همیشه دلش می‌خواسته در محافل ادبی و روشنفکری در آن مقطع (جوانی) شرکت کند که با مخالفت همیشگی خانواده روبرو می‌شده…هیچوقت نتوانسته تحصیلات دبیرستانی‌اش را تمام کند و از یک مقطعی مجبور بوده به حوزه علمیه برود. یک موجود پا در هوا. یک علاقه‌ای در این بچه از بین رفته و وقتی بعدها رهبر می‌شود، خود را رهبر فرزانه می‌بیند که روشنفکرها و شعرا و سینماگران را دعوت می‌کند نمود پیدا می‌کند. سواد آکادمیک ندارد و هر چه دارد از شنیده‌هاست، یک غم بزرگ هم دارد که چرا نتوانسته برود دنبال این فضاها، در عین حال هم نمی‌خواهد خود را از تک و تا بیاندازد. وقتی ما همیشه با او صحبت می‌کنیم، چون کار من هم علوم انسانی هست و افراد زیادی را دیده‌ام که در این زمینه کار می‌کنند، همیشه یک جوری صحبت می‌کنند که انگار کارشناس آن موضوع هستند، در صورتی که مثلا فردی که واردتر باشد، متوجه می‌شود که نه، این سواد نیست، این یک اشتیاق فروخفته تحقیر شده است در دوران کودکی، چون از طرف پدر تایید نمی‌شده. ارجاع همیشگی‌اش به ادبیات جهان بینوایان ویکتور هوگوست و دشمن خونی احمد محمود و احمد شاملوست. علت شور و شوق آقای خامنه‌ای به عرصه هنرهم واقعی نیست. بیشتر یک جور ارضای آن حس فروخفته درونی خودش است.
یعنی ایشان حس می‌کنند بر همه حوزه‌ها ولایت دارند؟
به نظر من از یک عقده فروخفته می‌آید. برای اینکه با مخالفت پدر و مادرش روبرو می‌شده، نهی می‌کردند از حضورشان در عرصه‌های روشنفکری، یک بچه چهارم-پنجم ابتدایی دائما توی سرش می زده‌اند که «تو دست و پاچلفتی هستی، استکان می‌شکنی، لیوان می شکنی»…چون نمی‌دیده. می‌خواهم یک تصویری را برای شما شکل بدهم که همه اینها در دوران کودکی شکل گرفته و حالا وقتی وارد عرصه اجتماع می‌شود، شناخته می‌شود، وارد مبارزات انقلابی می‌شود، همه اینها [مشکلات و عقده‌های روانی] با او همراه است. بعدها که می‌شود رهبر انقلاب، یک عرصه کاملا وسیع را در اختیار دارد که بتواند آن عقده‌های فروخفته را باز کند. این البته تعبیر من است چون بارها دیده‌ام. با دعوت از نویسندگان و قشر روشنفکر جامعه دارد یک جوری آن عقده فروخفته را ارضا می‌کند. یعنی می‌گوید اگر چه من نتوانستم این کار را انجام بدهم، ولی آنهایی که من آرزوی دیدنشان و خواندن کتاب‌هایشان را داشتم، الان می‌آیند دست‌بوس و به سمت من. فکر می‌کنم [آقای خامنه‌ای] ارضا می‌شود به این شکل. من یک جور ارضای روحی را دارم می‌بینم.
به عبارت بهتر، شما آقای خامنه‌ای را تحت تاثیر عوامل مختلف می‌بینید…مثل اعتیاد به مواد مخدر…
بله، از سنین جوانی
یعنی کسی که به خاطر مشکلات روحی آمده سراغ مواد مخدر و تحت تاثیر اطرافیان هم قرار می‌گیرد.
درست است.
اما از عوامل دیگر تاثیرگذار، اگر تاریخچه زندگی ایشان را ورق بزنیم به علی اکبر هاشمی رفسنجانی می‌رسیم که قبل از انقلاب با ایشان در ارتباط بوده، کمک‌شان کرده و به عبارتی عامل رهبر شدن سید علی خامنه‌ای است. ما در روزهایی هستیم که آن دوستی در بازی قدرت، رنگ دیگری گرفته و انگار آقای هاشمی از قدرت کنار گذاشته شده. افراد خانواده شما چه نگاهی به خانواده هاشمی داشته است؟
چیز که من خبر دارم این است که خانواده‌های خامنه‌ای و هاشمی رابطه‌ای معمولی بوده و همدیگر را تحمل می‌کرده‌اند. مثلا اگر در مراسم عروسی یکی از پسرها بوده، و آقای هاشمی با خانواده دعوت می‌شده، رابطه بین خانم آقای خامنه‌ای و خانم آقای رفسنجانی چیز دل‌چسبی نبوده است. یعنی حاضر بوده‌اند چون دعوت شده بودند، ولی رابطه صمیمانه‌ای نداشته‌اند. اما اگر روند حذف آقای هاشمی رفسنجانی را در طول این سال‌ها در نظر بگیرید، بعد از بیست سال رهبری آقای خامنه‌ای، به یک نکته مهمی می‌رسید. از دیدگاه من آقای خامنه‌ای نمی‌توانسته عقده دوم بودن را تحمل کند. عقده‌ای که به او بگویند «از عهده کاری بر نمی‌آیی». این روند بیست ساله برای من اینچنین تحلیل می‌شود که «آقای هاشمی آمده مرا رهبر کرده، اما من یک آدم گردن‌کلفت قوی و محبوب مثل هاشمی رفسنجانی را نمی‌توانم تحمل کنم. من دارم مسیری را می‌چینم که او خود به خود حذف شود». اگر شما مسیر بیست ساله را نگاه کنید، می‌بینید که پایه‌های این مسیر مستحکم‌تر شده. با آنکه در منظر عمومی با هم رفیق‌اند، اما ببینید تا همین انتخاب آقای احمدی‌نژاد و بعد از آن که می‌گویند «نظر من به ایشان[احمدی‌نژاد] نزدیک‌تر است».
یک عقده‌ای این وسط وجود دارد که آقای خامنه‌ای نمی‌تواند کسی را بالاتر از خودش بپذیرد و در راس ببیند. و نمی‌تواند ببیند کلام کسی از او موثرتر و نافذتر باشد. این با روند «ولی امر مسلمین» شدن ایشان هم تطبیق می‌کند. یعنی تمام عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را شما بگیرید و بیایید جلو، به علاوه، خصوصیات اخلاقی خود آقای خامنه‌ای که از دوران کودکی به همراه آورده، یک پسری که توی سرش می زدند، سرخورده بوده به خاطر کارهایی که می‌کرده، در عین حال برای کسب محبوبیت مجبور بوده جلوی پدرش خیلی کارها را انجام بدهد که بگوید «من دارم به حرف شما گوش می‌دهم» و همیشه نفر دوم خانواده بوده، محمد(برادر بزرگتر) خیلی موفق‌تر از علی توی زندگی خانوادگی‌اش جلو آمده…لیسانس گرفته توی آن مقطع، آقای خامنه‌ای اما، حتی دیپلمش را نگرفته و وارد حوزه علمیه شده…تمام اینها را بگذارید کنار همدیگر، نتیجه‌اش می‌شود این که خیلی راحت دارد تلاش می‌کند که این آدم [هاشمی] را حذف کند، و تلاش می‌کند که خودش نفر اول همه چیز باشد، احمدی‌نژاد این وسط چه‌کاره است؟ احمدی‌نژاد یک ابزار است برای اینکه این مسیر را برای اقای خامنه‌ای هموار می‌کند. این تحلیل من است. چیزی که من از نزدیک با توجه به خصوصیات اخلاقی این آدم دارم می‌بینم و تحلیل می‌کنم.
نقل از سایت خودنویس*

مخالفان حکومت ایران: وزارت اطلاعات مدحی را ربوده است

۱۳۹۰/۰۳/۲۴

گزارشی از دومین سالگرد 22 خرداد به قلم دکتر مهدی خزعلی

آنچه می خوانید قطعه کوچکی ازمشاهدات عینی من است:
22 خرداد، دومین سالگرد حماسه حضورسبز مردم ایران بود، حضوری که الهام بخش جنبش های آزادی بخش منطقه شد، شهر چهره حکومت نظامی به خود گرفته بود، میدان ولیعصرمملواز نیروهای ضد شورش بود، رنگ به رنگ، به سمت بالا حرکت می کنیم، تمام مغازه های خیابان ولیعصررا بسته اند! این یک حرکت سمبلیک است، اینها دوسال است که مملکت را تعطیل کرده­اند، همه چیز تعطیل است، غبار سنگین رکود بر بازار نشسته است، پروژه ها تعطیل یا نیمه تعطیل است، 90 درصد کارخانه ها و کارگاه ها هم چنین وضعی دارند، ملت چه گناهی کرده که باید هزینه خودکامگی های ما را بپردازد؟ همه این مصائب، برای این است که من باشم و حرف، حرفِ من باشد؟
علی رغم بسته بودن اجباری مغازه ها، پیاده روها مملو از جمعیت است، آدم هایی که ساکت و آرام رو به بالا می روند، خیابان هم جولانگه موتورسواران است، درمیان مردم هم لباس شخصی ها و نیروهای امنیتی پرسه می­زنند، یکی از دوستان، با موبایلش صحبت می کند، از آن سوی خط از او می پرسند: " کجایی؟ " پاسخ می دهد: " ولیعصر- پل همت " لباس شخصی بغل دست او می گوید، مردم را دعوت می کنی بیایند اینجا؟! و بازداشتش می کند، او را داخل مینی بوس می کنند، خیلی تلاش کردیم تا ثابت کنیم قصد و غرضی در کارنبوده است و فقط در پاسخ کجایی؟ محل خود را گفته است! این سئوالی است که همه مردان روزی هزار بار جواب می دهند و موظفند دقیق و با مختصات جغرافیایی جواب دهند! یادتان باشد اگر همسرتان چنین سئوالی کرد، حتماً بروید جایی جواب دهید که یک لباس شخصی آنجا نباشد! به هر حال با وساطت برخی بسیجی ها، جوان بیگناه آزاد شد، البته ریش او هم در آزادیش بی تاثیر نبود! او دومین نفری بود که وارد مینی بوس شده بود و ظرف 10 دقیقه دو مینی بوس زیر پل همت پر شد، حال خودتان برآورد فرمایید، تعداد دستگیر شدگان در طول خیابان ولیعصر چقدر است!
ده دقیقه ای که کنار نیروهای ضد شورش برای آزادی رفیقمان ایستاده بودم، خیلی ها را دستگیر کردند، بیشتر دختران را دستگیر می کردند! من هر چه دقت کردم که ملاک دستگیری، دستگیرم شود، چیزی دستگیرم نشد! همه آرام و بی صدا حرکت می­کردند و به یکباره یکی را از میان جمع انتخاب کرده و به داخل مینی بوس هدایت می کردند، تنها ملاک، تشخیص آن نیروی ضد شورش بود، شاید هم بیشتر خوشگل ها را سوا می کردند، شوخی نمی کنم، آنچه با چشمان خود دیدم تحریر می کنم، دختران جوان و زیبا رو را بازداشت می کردند! شاید آنها را اسیر یا غنائم جنگی می دیدند! یا می خواستند اگر وقتی برای امر به معروف و نهی از منکر می گذارند، صرف زیبارویان شود! این واقعیت دردناکی بود که با چشمان خویش دیدم، بیگناهانی که حتی شعاری نداده بودند! شاید به خانه می رفتند، یا به مهمانی!
پیرمردی حالش بهم خورده بود و کناره پیاده رو نقش بر زمین شد، بسیجی نوجوانی با خوشرویی رفت تا به پیرمرد کمک کند و زیر بغلش را بگیرد، پیرمرد چشمش که به لباس بسیجی افتاد، گفت: " نه نه چیزیم نیست، حالم خوب است!" و بسیجی که وحشت را در چشمان پیرمرد دید کنار رفت و جوانی از میان مردم زیر بغل پیرمرد را گرفته و از مهلکه دورش کرد.
در وسط میدان ونک، جوانان بسیجی سرآ پا مشکی ایستاده بودند، در پشت لباسشان نوشته بود: " گردان امام علی(,) " با خود گفتم: " با نام مولا علیه السلام در برابر مردم صف آرایی کرده اند، از سویی دیگر جامه سیاه آنها مرا بیاد سیاه جامگانی انداخت که از ایران قیام کردند و بساط فاسد خلافت اموی را برچیدند و امروز ......
23/3/90 مهدی خزعلی

۱۳۹۰/۰۳/۲۳

رییس قوه قضاییه دهه ۶۰: مخالف اعدام‌های ۶۷ بودم

موسوی اردبیلی به فرزند آیت‌الله خزعلی گفته است که مخالف اعدام‌های سال ۶۷ بوده و دخالتی در آن اعدام‌ها نداشته است. وی افزوده که چندین بار هم در این زمینه با افرادی «خاص» نامه‌نگاری کرده، اما نتیجه‌ای نگرفته است.
مهدی خزعلی، در وب‌سایت خود نوشته است که طی دیداری با موسوی اردبیلی، رییس قوه قضاییه در دهه 60، از وی راجع به اعدام‌های سال 67 پرسیده و این مرجع تقلید در پاسخ گفته است که دخالتی در این اعدام‌ها نداشته است.
موسوی اردبیلی در پاسخ مهدی خزعلی گفته است: «من مخالف بودم! حتی سه بار نامه نوشتم، فرمودند: که اینها دروغ می‌گویند و سر موضع هستند، من عرض کردم: من به این مطلب نرسیدم و فرمودند: ما رسیده‌ایم! و نهایتاً با حکم خاص به افراد خاص کار انجام شد! من در آن اعدام­‌ها دخالتی نداشتم.»
رییس دستگاه قضای دهه ۶۰ توضیحی درباره‌ی «افراد خاص» نداده است، اما اشاره‌ی وی به «سر موضع هستند»، همان حکم مشهور خمینی است که برای مسئولین وقت نوشت «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»
پس از این حکم، بسیاری از زندانیانی که محاکمه و محکوم به زندان‌های چند ساله شده بودند، با سوال‌های ساده‌ای از جانب همان «افراد خاص» اعدام می‌شوند.
منتظری تعداد اعدام شدگان را در خاطرات خود بین ۲۸۰۰ تا ۳۸۰۰ نفر ذکر می‌کند، اما برخی دیگر از رقم ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر نیز سخن گفته‌اند. بیشتر اعدام‌شدگان زندان‌های تهران در گورهای ناشناس گورستان خاوران به خاک سپرده‌شدند.
مهدی خزعلی در ادامه مطلبش از دغدغه‌ی خود پیرامون قضیه‌ی اعدام‌های دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶٧ نوشته و گفته است: «نمی‌دانم چه بگویم، اما آن اعدام‌ها هرگز از خاطرم محو نمی‌شود و هرگز نمی‌توانم برای آن محمل قانونی بیابم! حتی با قوانین تند و خشن و تفسیر خشونت بار اصول‌گرایان که همه را مهدورالدم می­‌خوانند، هم جور درنمی­‌آید! آخر آن بیچارگان یک بار محاکمه شده بودند و حکم - عادلانه یا ظالمانه - قطعی شده بود و در حال گذراندن دوران محکومیت بودند.»
خزعلی در پایان هم به ذکر دو خاطره از نزدیکانش می‌پردازد که در سال ۶۷ اعدام شده‌اند.
وی می نویسد: «دوستی آمده بود و می­‌گفت: دو برادر از بستگانش سال ۶۷ زندان بودند و بنا بود شنبه با اتمام دوران محکومیت آزاد شوند، شنبه که مراجعه می­‌کنند، لباس‌های‌شان را تحویل خانواده می­‌دهند و خبر اعدام و تدفین را!»
خزعلی در مورد خاطره دومش هم می‌نویسد: «یا حکایت اعدام فرزند همین قاضی دادگاه گنجی، یک روز خدمت آقای مروی، معاون اول وقت قوه قضاییه می‌رسد و می­‌گوید، من قاضی این دستگاه هستم، پسرم دکتر بود و در دهه شصت اعدام شد، فقط می‌خواهم یک‌بار پرونده پسرم را ببینم، می­‌خواهم بدانم به چه جرمی اعدام شده است، آقای مروی پرونده را می­‌خواهند و قاضی را هم دعوت می‌کنند و با هم پرونده را می‌بینند، تمام مستندات پرونده عبارت بود از چند برگ تقویم آقای دکتر که در آن نوشته بود: صبح به سخنرانی مسعود رجوی رفتم! و در جایی هم نوشته بود: شب پای سخنرانی بهشتی رفتم!»

۱۳۹۰/۰۳/۲۲

ناگفته های همسر اول بن لادن از لحظه عاشق شدن تا زمان مرگ اسامه

سایت 24 نوشت: نخستین همسر بن لادن كه قبل از حملات 11 سپتامبر از وی جدا شد ابعاد جدیدی از زندگی شخصی اسامه را بازگو كرد.
دی ان ای ایندیا گوشه ای از مصاحبه اختصاصی بازپرسان با نجوا (دختر عمو و همسر اول بن لادن) را منتشر كرده است. در این مصاحبه ناگفته های شخصی زیادی درباره اسامه بن لادن و پسر بن لادن بنام عمر و همسر انگلیسی اش گفته می شود.
اسامه بن لادن نوجوانی با صدای نرم بعدها به شماره یك تروریستهای جهان (به گفته مقامات امریكایی) تبدیل شد. شور و شر جوانی اسامه كنار پسر عمو (ناجی) و دختر عمویش (نجوا) گذشت. نجوا می گوید در منطقه مرزی كسب در لاذقیه(سوریه) با ناجی برادر و اسامه بن لادن بودند.آنها داخل مرزهای تركیه قدم می گذارند كه ناگهان افسر مرزی ترك دستور ایست به آنها می دهند اما پا به فرار گذاشته و در باغی خود را پنهان می كنند.
بن لادن عاشق راه رفتن با گامهای بلند و تند بوده و در دمشق همراه نجوا بارها این كار را انجام داده است. سه نفری در دمشق بودند كه تصمیم میگیرند وارد باغی شده و سیب بخورند. در حال كندن سیب بودند كه صاحب باغ و چند نفر دیگر وارد شدند و با فریاد "دزدها را بگیرید" به سراغشان رفتند. ناجی روی درخت بود و از همانجا خطاب به اسامه داد زد كه فرار كن و بعد باغبانان با كمربند ناجی را كتك زدند. ناجی می دانست زن عمویش عالیه چقدر اولین پسر خود (اسامه) را دوست دارد و ناجی دوست نداشت با اخبار بد به خانه برگردد و به همین خاطر خطر را به جان خرید.
بنا به دلایلی آنها اسامه را بدام انداخته و یكی از مردان به وی حمله كرده و زخمی روی دست اسامه ایجاد كرد كه بقایای آن به صورت كمرنگ تا اواخرعمر با وی بود. اسامه جیغ و داد كرده و گفت من در كشور شما مهمان هستم و شما نباید به من آسیب بزنید. بالاخره باغبانان وی را رها كرده و ناجی و دوستانش توانستند از دست باغبانان عصبانی فرار كنند. بعدا روی زخم مرهمی گذاشته شد و خوب شد اما آثار آن ماند.
نجوا می گوید سالهای خوش به سرعت می گذشت و علاقه ما دونفر بعنوان پسر عمو و دختر عمو به یكدیگر بیشتر شد. اسامه هرگز در مورد عشق به نجوا چیزی نگفت اما نجوا در دل احساس می كرد كه اسامه به وی علاقمند است. نجوا می گوید اسامه با چشمان قهوه ای اش من را در حیاط و داخل اتاق نیز تعقیب می كرد اما چیزی نمی گفت. بعدا این بازی پنهان آشكار گشت و زندگی ما كاملا از این رو به آن رو شد.
نجوا می گوید اغلب دختران كم سن و سال با مردان جوان (مانند قانونی كه در فرهنگشان وجود دارد) ازدواج می كردند و این دو نیز از این قاعده مستثنی نبودند. به گفته نجوا شخصیت قوی و محكم اسامه باعث شد زندگی او تغییر نماید. وقتی كه او به من نگاه می كرد من مطمئن می شدم كه مرا دوست دارد. تا اینكه والدین ما اجازه دادند تا بهم نزدیكتر شویم و این بدان معنا بود كه می توان از این به بعد عشق را ابراز كرد.
سرانجام به گفته نجوا وقتی پا به 14 سالگی می گذارد بعد از سفر اسامه به سوریه و بازگشت به عربستان، موضوع را با مادرش مطرح كرده و مادر اسامه نیز تصمیم می گیرد تا بحث ازدواج را رسما مطرح كند.
اسامه اجازه بزرگترها را واجب می دانست و علی رغم اینكه از او می خواستم تا چیزی به من بگوید، وی سرسختی می كرد. برای عقد كردن صحبت كوچكی شد و البته بعد از عقد زبانش باز شد. قبلا من فكر مر كردم پسر عموی من از دختران هم خجالتی تر است!
در عرف از لحظه بدنیا امدن پسر، مادران می خواهند عروس پیدا كنند و معمولا حرف حرف بزرگترها خواهد بود و به ندرت پیش می آید كه فرزندان" نه" بگویند. مادر من اول مخالف بود و دوست نداشت از من جدا شود و می گفت نمی خواهم دخترم دور از من زندگی كند و از من خواست جواب منفی بدهم. مادرم گفت اگر به عربستان بروی مانند طلای گرانقیمت نایاب می شوی و نمی توانیم دائما تو را ببینیم.
مادران عرب دوست دارند بچه هایشان كنارشان باشد و من هم می دانستم كه دیدارمان به ندرت صورت گیرد. علی رغم این موضوع به مادرم گفتم خودم می خواهم تصمیم بگیرم و علاقه دارم تا با اسامه بن لادن ازدواج كنم. لباس عروسی ام سفید بود و بسیار تك!
ابعاد شخصی تر زندگی بن لادن از سایت دیلی میل
دیلی میل نیز به نقل از زن اول بن لادن نوشت: بن لادن بعد از بازگشت از جهاد روزها با همسر اول خود در اتاق می ماند و زندگی می كرد. نجوا یكی از 6 همسر بن لادن بود كه برای اسامه 10 بچه آورد كه عمر فرزند چهارم آنها بود كه همسر انگلیسی دارد. نجوا در مصاحبه با گزارشگر معروف جین سیزون درباره لحظات خصوصی زندگی خود با اسامه گفته است كه وی روزها در اتاق خواب می مانده است .نكته ای كه عمر فرزندشان نیز آنرا تایید كرده است.لحظه مرگ نیز ظاهرا بن لادن با سه همسر خود در اتاق مشغول استراحت بوده است.
همچنین گفته می شود داروهای گیاهی تقویت قوا نیز در اتاق بن لادن در آبوت آباد پیدا شده است. نجوا در واكنش به این اخبار گفت چندان هم از شنیدن آنها تعجب نمی كند.
نجوا می گوید اسامه به فرزندانش سخت می گرفت و یك بار آنها را به بیابانگردی برد بدون اینكه قطره ای آب به آنها بنوشاند. بعد از سختگیری های مقامات سعودی علیه اسامه و بلوكه كردن دارایی اسامه بن لادن، آنها سعی كردند تغییر مكان داشته باشند. همچنین یك بار آنها مجبور شدند به سمت بیابان رفته و اسامه با درست كردن حفره در بیابان ، زن و بچه خود را مجبور كرد شب را در آنجا سپری كرده و از شن و ماسه بعنوان لحاف و تشك استفاده كنند.با این همه نجوا فكر نمی كند شوهر سابقش مجنون بوده باشد.
عمر پسر 30 ساله اسامه بن لادن كتابی درباره رشد نمودنش كنار پدر نوشته است و می خواهد موضوع كشتن پدرش را در دادگاه دنبال نماید. وی همسری انگلیسی بنام جین فلیكس براون (كه اینك به زینا بن لادن تغییر نام داده) اختیار كرده و از طریق عمل آی.وی.اف در ماه آوریل باردار شده است.