۱۳۸۹/۰۶/۰۹

منزل مهدي كروبي در محاصره نيروهاي بسيج

سايت خبري سحام نيوز گزارش داد كه منزل مهدي كروبي، دبيركل حزب اعتماد ملي، از ديشب هفتم شهريور برابر با شب نوزدهم ماه رمضان، در محاصره نيروهاي لباس شخصي قرار گرفته است.
سحام نيوز، سايت رسمي حزب اعتماد ملي، روز دوشنبه هشتم شهريور گزارش داد كه بيش از 50 نفر از نيروهاي لباس شخصي و بسيج ديشب با حضور در برابر منزل كروبي از خروج او براي شركت در مراسم شب قدر جلوگيري كرده‌اند.
براساس اين گزارش اين افراد با پوشاندن سر و صورت، هويت خود را مخفي نگاه داشته‌اند و به انواع سلاح‌ها همچون گاز اشك‌آور، دستبند، شوكر و باتوم مسلح هستند. شاهدان عيني به سحام نيوز گفته‌اند كه اين افراد لباس شخصي داراي كارت بسيج بوده‌اند. روز يكشنبه ساعاتي پيش از آن‌كه نيروهاي لباس شخصي و بسيجي منزل مهدي كروبي را محاصره كنند وي با گروهي از اصلاح‌طلبان ديدار كرد. دبيركل حزب اعتماد ملي چند روز پيش از حضور خود در مراسم روز قدس، آخرين جمعه ماه رمضان، خبرداد اگرچه از حاميان خود خواست كه از سردادن شعار خودداري كنند. پس از انتخابات رياست جمهوري دهم در خرداد 88 كه مهدي كروبي، از نامزدهاي اصلاح‌طلب، به نتيجه آن اعتراض كرد و از «مهندسي آرا» سخن گفت، اين چندمين بار است كه اخباري از حمله فيزيكي به او و خودروي وي منتشر شده است.
براساس گزارش سايت سحام نيوز شامگاه پنج‌شنبه، 17 دي 88، در تجمع هواداران دولت عليه حضور مهدي كروبي در قزوين، خودروي آقاي كروبي هدف اصابت گلوله قرار گرفت.
در روز اول آبان سال گذشته نيز گروهي از حاميان دولت در نمايشگاه مطبوعات در تهران به سوي مهدي كروبي حمله كردند به طوري كه او ناچار به ترك محل نمايشگاه شد.
مهدي كروبي روز 26 تيرماه 88 هنگامي كه قصد ورود به دانشگاه تهران براي شركت در نمازجمعه را داشت، مورد حمله لباس شخصي‌ها قرار گرفت.
دبيركل حزب اعتماد ملي به دليل پافشاري بر پيگيري موضوع بدرفتاري با بازداشت‌شدگان رويدادهاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم، به‌ويژه گزارش‌هاي مربوط به شكنجه، تجاوز جنسي و قتل در بازداشتگاه‌ها، با حملات فيزيكي نيروهاي لباس شخصي و انتقادهاي شديد مقامات و نيروهاي طرفدار دولت روبه‌رو بوده است.

۱۳۸۹/۰۶/۰۷

سردار پاسدار احمد حق طلب، به اطلاعات کل سپاه منتقل شد

جـــرس: شنیده های خبرنگار جرس حاکی از آن است که سردار احمد حق طلب (رئیس قبلی حفاظت فرودگاههای کشور)، به معاونت حسین طائب در اطلاعات کل سپاه منصوب شد.
حسین طائب، بعد از انتقال از فرماندهی کل بسیج، از سال گذشته به سِمَت معاونت اطلاعات سپاه پاسداران منصوب شده است.
گفتنی است حق طلب تا سال ۸۴ فرمانده سپاه حفاظت انصار المهدی بوده که وظیفه حفاظت از مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، مجمع تشخیص و نهاد ریاست جمهوری و کابینه را بر عهده داشته است. پس از آن، به سپاه حفاظت هواپیمایی رفت و تا سال ۸۷ در آنجا مسئولیت داشت که پس از آن شخصی به نام سردار گرجی زاده به آن سمت منصوب گردید. یکی از منابع خبری جرس در این زمینه خاطرنشان کرد اساسا علت اصلی تغییر و جابجایی سردار حق طلب به وجود آمدن سازمانی به نام سازمان حفاظت و امنیت سپاه بود، که محصول تلفیق سپاه حفاظت ولی امر (دفتر رهبری)، سپاه حفاظت انصار المهدی و سپاه حفاظت هواپیمایی بود که اولین فرمانده آن نیز، سردار نجات فرمانده سابق سپاه ولی امر شد و سردار حق طلب پس از جابجایی، به آن سازمان انتقال یافت.
سردار حق طلب سال ۸۷ یعنی دو سال پیش، از سپاه حفاظت هواپیمایی تودیع شد و در همان هفته مراسم معارفه اش به سمت جانشین سردار نجات به عنوان جانشین سازمان حفاظت و امنیت سپاه انجام گردید.
وی به تازگی به سازمان اطلاعات سپاه که در اسفند ۸۷ از اداره به سازمان ارتقا یافته متقل شده و گویا قرار است با صبغه عملیاتی و کاری حفاظتی و امنیتی که در سپاه حفاظت انصار و سپاه حفاطت هواپیمایی و جانشینی سازمان جدیدالتاسیس حفاظت و امنیت سپاه داشته، مدیریت های اداره ۵۰۰ و ١۶۰۰ این سازمان (اطلاعات سپاه ) را با توجه به شرایط موجود تقویت نماید.
پسر سردار فوق الذکر، علی حق طلب نیز، که تصاویرِ وی در حال تیراندازی به سوی مردم در جریان اعتراضات سال گذشته منتشر شده بود، چندی پیش همراه با خانواده خود به خارج از کشور مهاجرت نموده و بنا به اظهارات برخی منابع، در بخشی از سفارت ایران مشغول به کار می باشند.وی در جریان اعتراضات سال گذشته به نتایج انتخابات ریاست جمهوری- بویژه تجمعات ١٣ آبان- با حضور در میان نیروهای لباس شخصی، به سوی مردم تیراندازی می کرد.

۱۳۸۹/۰۶/۰۵

تأیید صحت خبر كشته شدن ترانه موسوی

رضا ولی‌زاده و لیلا ملک‌محمدی، دو روزنامه‌نگاری كه پس از دهمین دوره انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری ایران از این كشور خارج شده‌اند، امروز با انتشار بیانیه‌ای تأیید كردند كه خبر كشته شدن «ترانه موسوی» را نخستین بار آن‌ها منتشر كرده‌اند.
این دو روزنامه‌نگار در این بیانیه مشترك تاكید كرده‌اند كه ماجرای كشته شدن ترانه موسوی در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات سال گذشته، صحت دارد.
آن‌ها در این بیانیه نوشته‌اند: «ما در این نوشته بار دیگر تأکید می‌کنیم با شواهد و مستنداتی که این خبر را با تکیه بر آن منتشر کردیم و شواهدی که طی یک سال گذشته به دست آمده، متأسفانه کوچک‌ترین تردیدی نسبت به وقوع تراژدی مرگ ترانه در زمان بازداشت نداریم.»
این بیانیه می‌افزاید: « اگر روزی به ضرورت لیلا ملک‌محمدی پشت وبلاگ زیرزمین به انتشار خبر دستگیری و کشته‌شدن ترانه موسوی و رضا ولی‌زاده پشت وبلاگ چریک آن‌لاین به انتشار خبر دستگیری، کشته‌شدن و طرح احتمال تجاوز به ترانه موسوی در زمان بازداشت اقدام کردند امروز این پنهان‌کاری تا حدودی ضرورت خود را از دست داده است؛ هرچند هم‌چنان برخی در ایران و در ارتباط با این ماجرا با مشکلات امنیتی مواجه‌اند و قطعاً ما هم‌چنان نمی‌توانیم بی‌هیچ بیش و کم از ترانه موسوی و شاهدان بازداشت او و راویان ماجرایش سخن بگوییم.این دو روزنامه‌نگار در این بیانیه مشترك تاكید كرده‌اند كه ماجرای كشته شدن ترانه موسوی در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات سال گذشته، صحت دارد
آن‌ها در این بیانیه از وجود سه گروهی كه ماجرای ترانه موسوی را تكذیب می‌كنند، خبر دادند و از اين سه گروه به عنوان «كسانی كه فضای امنیتی ایران را درك نكرده‌اند، كسانی كه خبرها را کالبدشکافی و اجزای آن‌را تحلیل می‌کنند و میراث‌خواران پشت جبهه‌ها» ياد كرده‌اند.
این بیانیه افزوده است: «اکنون که ۱۰ ماه است از ایران خارج شده‌ایم، پیوسته برای کسب شواهد و مستندات بیش‌تر تلاش می‌کنیم؛ تا آن‌جا که بتوان ماجرای ترانه موسوی را به پرونده‌ای حقوقی علیه ماشین سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی تبدیل کرد و از تردیدهایی که نسبت به اصالت این خبر طرح می‌شود، ناامید نمی‌شویم. اگر اثبات شود ماجرای ترانه واقعیت نداشته است کابوس‌های یک‌ساله‌ ما و تمام کسانی که با نام ترانه خون گریسته‌اند، پایان می‌یابد. ما در کمال خرسندی حیثیت حرفه‌ای خود و هستی‌مان را بر سر یافتن نشانی از ترانه موسوی یا اثبات ساختگی بودن ماجرای او معامله خواهیم‌کرد.»
ترانه موسوی نام شخصی است که به گفته اين دو روزنامه‌نگار در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران دستگیر شده و مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شده‌ است. مرتضی الویری از اعضای ستاد مهدی كروبی مدتی قبل بر صحت دستگیری ترانه موسوی تاکید كرد اما گفت قادر به ارائه اطلاعات بیش‌تر نیست.
خبر دستگیری و كشته شدن ترانه موسوی نخستين بار ٢٤ تیر ۱۳۸۸ در وبلاگ «ایرانیان چپ» منتشر شد.
اميد حبيیی‌نيا، روزنامه‌نگار ايرانی كه سال گذشته خبر كشته‌شدن ترانه موسوی را در سايت «آزادی بيان» منتشر كرده بود، هفته گذشته اعلام كرد كه خبر كشته شدن ترانه موسوی صحت ندارد و او «فريب منابع‌اش» را كه دو روزنامه‌نگار هستند، خورده است. اما او به نام اين دو روزنامه‌نگار اشاره‌ای نكرد.

۱۳۸۹/۰۶/۰۳

متن کامل رنجنامه حمزه کرمی به دادستان کل کشور

تحول سبز: در خبر ها آمده بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی چندی پیش رنجنامه حمزه کرمی را که شامل شرح شکنجه های غیر انسانی و اعتراف گیری از اوست را شخصا به رهبری تحویل داده است .
منابع خبری تحول سبز، متن دست نویس رنجنامه این سردار سابق سپاه و مدیر مسئول سایت جمهوریت را جهت انتشار در اختیار این پایگاه خبری قرار داده اند . کرمی که در دادگاه بدوی به شانزده سال زندان محکوم شده بود ،با ارائه لایحه تجدید نظرخواهی ،تمامی اعترافات خود را در بازجویی ها و دادگاه اولیه تکذیب و اظهار کرده است که تمامی این اعترافات تحت فشارهای شدید از او اخذ شده و فاقد هرگونه ارزش حقوقی و اخلاقی است. شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران، حمزه کرمی را به ۱۱ سال حبس قطعی و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد. کرمی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، به ۱۶ سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم شده بود که دادگاه تجدید‌نظر، پنج سال از این حکم را کاهش داد. کرمی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴، فرماندار ورامین و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۰، مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در دولت‌های اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بود. وی در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، مسئول ستاد مطبوعات هاشمی رفسنجانی بود و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مدیریت وب‌سایت جمهوریت را بر عهده داشت. کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان رهبران جنبش سبز اشاره می کند.
به گزارش تحول سبز، متن کامل این نامه به شرح زیر میباشد:
بسه تعالی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای
دادستان محترم کل کشور
با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند:
این‌جانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیحی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.
۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.
در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:
- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند.
- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است.
- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..
- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .
- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.
- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.
- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند.
- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.
- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.
- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه
- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.
- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه
- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.
- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین
- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمیگنجد.
- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من
- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار میکردند.
- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.
- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است
- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.
- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من میشد.
- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندین و تحقیر کردن دسته‌جمعی
- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره
- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام
- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم
- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!
- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.
- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.
- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.
- توهین های آن‌ها به خانواده بسایر تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!
- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.
در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت میتوانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .
در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.
بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!
تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی
اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم میدارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش میشوم، بدلیل کابوس های شبانه !
پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.
ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم میگردد.
حمزه کرمی۸۹/۵/۱۱
برای دیدن تصاویر در سایز اصلی روی آنها کلیک نمائید






ناگفته هایی از پرونده موسویان


در چند روز گذشته بار ديگر پرونده حسين موسويان طرح و به بحث و جنجال های تازه ای دامن زد. در واکنش به گفته های علی اکبر صالحی رئيس سازمان انرژی اتمی ايران که گفته بود اتهام جاسوسی به آقای موسويان را قبول ندارد، وزارت اطلاعات اعلام کرد از نظر اين وزارت خانه اقدام آقای موسويان در جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده مصداق جاسوسی است.راديو فردا در گفتگوئی با مهدی مهدوی آزاد سردبير پيشين سايت آفتاب و از کسانی که در پرونده موسويان مورد پيگرد قرار گرفته بود در آغاز ميپرسد جدل بر سر چه اسنادی است؟ مهدی مهدوی آزاد: آن چه به نام «اسناد» خوانده می شود دو بخش است، يک بخش آن چيزهايی است که خود آقای موسويان در مرکز تحقيقات استراتژيک شورای عالی امنيت نوشته و يک کپی از آن را نگهداشته است. بخش دوم مربوط به سفارت او در آلمان است که می دانيم در آن دوران، ايران و اروپا بحران های زيادی را پشت سر گذاشتند که يکی از مهم ترين بحران ها ماجرای «ميکونوس» بود. آقای موسويان برای دفاع از خود با اجازه شخص رئيس جمهور وقت يعنی آقای هاشمی رفسنجانی يک کپی از اين اسناد را برای خود نگهداشت تا در روز مبادا بتواند از خود دفاع و واقعيت را تشريح کند. کسانی مانند ناطق نوری، لاريجانی و کروبی که همگی آنها پرونده را خوانده اند به صراحت می گويند در اين مورد موضوع جاسوسی مطرح نيست. آقای صالحی که جای خود دارد و از ابتدا درجريان اين پرونده بوده و جزو تيم سابق هسته ای بوده است و آقای موسويان را از نزديک می شناسد.منظور شما از اسناد، اسنادی است در ارتباط با جريان ترور ميکونوس؟اين سوالی است که خود آقای موسويان بايد پاسخ دهد، اما می دانم که بخش مهمی از اين اسناد مربوط است به دوران سفارت او در آلمان که اين اسناد را با اجازه مقام مافوق در منزل نگهداشته است.يعنی اين اسناد می تواند موضوع اتهام های آقای موسويان درباره نقش او در ترورهای خارج از کشور را روشن کند؟در طول دو دهه گذشته بخشی از جريان های سياسی با اين فرض که آقای موسويان در آن زمان سفير ايران درآلمان بوده، اين گونه استنتاج کردند که لاجرم سفير بايد در جريان اين ماجرا بوده باشد. حال آن که اگر کسی با مسايل اطلاعاتی آشنا باشد به خوبی می داند چه بسا ممکن است اتفاقاتی رخ دهد که رئيس جمهور هم در جريان نباشد چه برسد به يک سفير. به گمان من بازگشايی اين پرونده نشان می دهد جنگ واقعی قدرت نه از انتخابات سال ۸۸ بلکه از بعد از انتخابات سال ۸۴ آغاز شده است و يکی از مهم ترين ابعاد اين جنگ، قطع ارتباط نيروهای معتدل نظام و نيروهای تکنوکرات نظام با خارج از کشور و کاستن قدرت آنها درچانه زنی های داخل کشور و کم کردن اهميت و اثرگذاری آنها در داخل است.در اين مقطع بيانيه ای که وزارت اطلاعات داده نشان می دهد وزارت اطلاعات که اکنون به اختيار کامل آقای احمدی نژاد درآمده، رويکرد خاصی را دنبال می کند و آقای موسويان در اين پازل يکی از قطعات است.يعنی دليل حساسيت دولت محمود احمدی نژاد روی آقای موسويان برمی گردد به درگيری های جناحی درون نظام؟همه چيز برمی گردد به انتقاداتی که آقای موسويان از جريان نومحافظه کار و اولترا افراطی ايران که از سال ۸۴ روی کار آمد مطرح می کرد. اين انتقادات نه تنها در ديدار او با سفرا و سخنرانی های خارج از کشورش بلکه بيشتر در مصاحبه های داخلی اومطرح می شده است. هيچ چيز محرمانه در اين ميان مطرح نبوده چون اگر ساختار اطلاعاتی و امنيتی ما کوچک ترين بهانه ای از کسی داشته باشند آن را در فلک فرياد خواهند زد. بنابراين اگر آقای موسويان کوچکترين سندی به کسی داده بود و يا کمترين اطلاعاتی منتقل کرده بود نه تنها اکنون آزاد نبود بلکه سرش بالای دار بود.آقای مهدوی آزاد! سابقه اين پرونده به چه زمانی برمی گردد و چرا اين پرونده مطرح شده است؟آقای احمدی نژاد در اواخر سال ۸۵ درنامه ای به آقای محسنی اژه ای، وزير وقت اطلاعات، مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت را که در واقع کانونی از ديپلمات های سابق و کارکشته هسته ای بود و رياست آن بر عهده آقای دکتر حسن روحانی بود جاسوس خانه می خواند و می گويد در آن را ببنديد.سه يا چهار ماه بعد از اين ماجرا، پرونده ابتدا به معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات فرستاده می شود که آقای خزايی، معاون وقت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات، با تاکيد بر اين که موضوع اصلاً جاسوسی نيست از پذيرش پرونده امتناع می کند که بعداً به همين دليل برکنار می شود و پرونده در نهايت با فشار به معاونت ويژه وزارت اطلاعات منتقل می شود و حاج حبيب الله که بسياری از اصحاب رسانه او را می شناسند مسئوليت اين پرونده را برعهده می گيرد. البته بعداً حاج حبيب الله هم به جرم اين که پرونده را جاسوسی نمی دانسته توسط آقای احمدی نژاد در جريان تصفيه حساب های گسترده وزارت اطلاعات بعد از انتخابات ۸۸ برکنار می شود.اصل پرونده به دو موضع برمی گردد، اول انتقادات صريح آقای موسويان از شخص آقای احمدی نژاد درمورد پرونده هسته ای که در محافل و مصاحبه ها آن را مطرح می کرده است. آقای هاشمی شاهرودی در سال ۸۶ در جمع طلاب قم تاکيد کرد که پرونده موسويان يک دعوای شخصی بين رئيس جمهور و موسويان است و نبايد آن را به پای نظام گذاشت. تا زمان صدارت محسنی اژه ای بر وزارت اطلاعات هيچگاه وزارت اطلاعات و شخص وزير از کلمه جاسوسی استفاده نکرد. يکی از دو دليل برکناری آقای محسنی اژه ای به روايت آن چه بعدها سايت های نزديک به رايحه خوش خدمت نوشتند، اين بود که وزارت اطلاعات و آقای محسنی اژه ای اعتقادی به جاسوسی موسويان نداشت و اين پرونده را اصلاً جاسوسی نمی دانست.البته دليل دوم اين بود که نتوانست بدنه وزارت اطلاعات را کنترل کند و اغلب بدنه وزارت اطلاعات در انتخابات ۸۸ به ميرحسين موسوی رأی دادند. اکنون در حالی که ۹ معاون از ۱۵ معاون وزارت اطلاعات برکنار شده اند، مديريت وزارت اطلاعات يک پارچه شده و خواسته و ناخواسته زير سايه سنگين سيستم اطلاعاتی سپاه پاسداران و آقای طائب قرار گرفته، طبيعی است که اين وزارت برخلاف قانون و برخلاف سه حکم از دستگاه قضايی و برخلاف اعلام رسمی سخنگوی قوه قضاييه، ادعا کند موسويان جاسوس بوده است.

۱۳۸۹/۰۶/۰۱

سعید مرتضوی کیست؟

سعید مرتضوی در سال ۱۳۴۶ در شهرستان میبد یزد به دنیا آمد و دوران طفولیت و نوجوانی و جوانی خود را نیز در زادگاهش سپری کرد. وی در سنین نوجوانی که همزمان با سال‌های آغازین جنگ بود به نیروی بسیج مستضعفین پیوست و همکاری خود را با بسیج استان یزد آغاز کرد. در همان سال‌ها بود که مرتضوی از سهمیه بسیج استفاده کرد و در سال ۱۳۶۵ وارد دانشگاه آزاد تفت شد.
او همزمان با تحصیل در دانشگاه به همکاری خود با بسیج ادامه داد و به واسطه رفاقت‌هایی که داشت توانست همزمان در قوه قضائیه نیز ابتدا به عنوان سرباز و سپس به عنوان ضابط قضايي طرح كوثر در دادگستري استان يزد مشغول به کار شود و به دستگیری و شناسایی متهمان بپردازد. وی تنها طی چند سال توانست به طرز معجزه‌آسایی از سربازی به دادیاری و سپس به ریاست دادگاه و ریاست دادگستری و بعد هم به دادستانی برسد.
در همان دوران تحصیل بود که مرتضوی به جای حضور در دانشگاه راهی شهر بابک شد و تنها نوزده سال داشت که به عنوان دادیار یکی از شعب دادگاه انقلاب شهربابک انتخاب شد. بعد از گذشت نزدیک به یک سال یعنی در آغاز بیست سالگی بود که او از دادیاری به ریاست دادگاه ارتقا یافت. هیچ گاه معلوم نشد سعید مرتضوی ۱۷ ساله که با سهمیه بسیج وارد دانشگاه شده بود چگونه به تحصیلات خود پایان داد و اینچنین سریع در سیستم قضایی کشور ارتقا پیدا کرد؟
از مرتضوی سرباز تا مرتضوی دادستان:
در همان دوران خدمت سربازی، مرتضوی که قاعدتا باید در حد یک سرباز به ایفای نقش می‌پرداخت در مقام قاضی اجرای احکام مشغول به کار شد. وی در مقام قاضی اجرای احکام به دلیل درخواست نامشروع از همسر یکی از متهمان پرونده‌ای که در اختیار داشت و در حین ورود به محل ارتکاب جرم بازداشت و از سوی مقامات قضایی استان به اتهام تجاوز به عنف توبیخ شد . گفتنی است که اصلاح‌طلبانی چون شیخ مهدی کروبی و شیخ مرتضی انصاری که از اعترافات همسر آن زندانی که مورد تعرض مرتضوی قرار گرفته بود نیز اطلاع کافی و دقیق دارند اما تا به حال در این باره سکوت کرده‌اند.
توبیخ مرتضوی کوتاه‌تر و صوری‌تر از آنی بود که تصور می‌شد. وی با راهنمایی دوستانش سفری به قم کرد و بنابر شواهد موجود برای رفع مشکلش به یکی از آیت‏الله های عضو شورای نگهبان معرفی شد. این آیت‏الله پس از دیدار با مرتضوی توصیه نامه‏ای برای وی به قوه قضائیه تحت مدیریت شیخ محمد یزدی فرستاد که این پرونده تهمت و افترا به یکی از افراد مومن و مورد اعتماد نظام است. پس از این سفارش، فشارهای بسیاری به فرد شکایت کننده وارد شد که وی در هراس از جان خود و یا حتی از بیم بر عکس شدن جای متهم و شاکی مجبور شد از شکایت خود صرف نظر کند و سعید مرتضوی به جای اینکه عمری را در زندان سپری کند در سال ۱۳۷۳ راهی دادگستری تهران شد و بعد از چندی به عنوان قاضی دادگاه نهم عمومی تهران و پس از آن نیز به ریاست شعبه ۳۶ و شعبه ۱۴۱۰ دادگاه امنیتی منصوب شد و در واقع با داشتن چنین پرونده‏ای مدیون محافل قدرت باشد و صلاحیت برعهده گرفتن مسوولیت سرکوب و سانسور مطبوعات را پیدا کند. از نظر دور نماند که تمام این اتفاقات در قوه قضائیه تحت مدیریت درخشان(!) شیخ محمد یزدی رخ داد.ارتباطات بسیار وثیق و عمیق سعید مرتضوی با بسیج و سپاه است محرز و معلوم است و این امر در این ارتقاها بی تاثیر نبوده است. او از سهمیه بسیجی بودن و شرکت در جنگ خود برای وارد شدن به سیستم قضایی که در سال‌های میانی جنگ بسیار مرسوم بود، استفاده کرد و پس از آن نیز علی‌رغم همه تخلفاتی که مرتکب شد به پشتوانه به یدک کشیدن نام بسیجی فعال و پیشینه کیفری خود مدام ارتقا یافت.
مرتضوی: رکورددار سلاخی مطبوعات در ایران و چه بسا جهان
درست سه سال بعد از ورود این -به اصطلاح- قاضی جوان به سیستم قضایی پایتخت بود که یکی از شوک‌آورترین روزهای تاریخ ایران برای محافظه‌کاران و سرکوبگرانی چون او رقم خورد. دوم خرداد ۱۳۷۶ از راه رسید و سیدمحمد خاتمی با بیست میلیون رای رئیس جمهور ایران شد و جنبش اصلاحی ایران که سال‌ها پیش از این به محاق رفته بود دوباره جانی تازه گرفت.
مهم‌ترین تریبون این جنبش، مطبوعات بودند که درخشان‌ترین سال‌های عمرشان را در آن روزها سپری می‌کردند. اما با انتصاب سعید مرتضوی به ریاست شعبه ۱۴۱۰ گردبادی عظیم از راه رسید و طومار روزنامه‌های اصلاح طلب را در هم پیچید. سعید مرتضوی به مهم‌ترین چهره قضایی سرکوبگر مطبوعات معروف شد و تمامی روزنامه‌های اصلاح‏طلب را یکی پس از دیگری توقیف و مدیر مسوولان آنان و خیل کثیری از روزنامه‌نگاران را روانه زندان اوین کرد.
در دورانی که عطاءالله مهاجرانی وزارت ارشاد دولت خاتمی را عهده‌دار بود، از هیچ کس از جمله خود او کاری برای جلوگیری از توقیف فله‌ای مطبوعات بر نیامد. گویا هیچ چیز براتر از حکم‌های پی در‌پی قضایی امضاشده توسط مرتضوی در آن روزها وجود نداشت. روزنامه جامعه که با انتشارش انقلابی در تاریخ مطبوعات ایران ایجاد کرده بود به دست مرتضوی توقیف شد. از پی
روزنامه جامعه، روزنامه توس و سپس روزنامه‌های نشاط، صبح امروز، عصر آزادگان، یاس نو و صدها روزنامه و مجله اصلاح طلب دیگر توقیف شند.
شمس الواعظین، جوادی حصار، ابراهیم نبوی، حمیدرضا جلایی پور ومحسن سازگارا که همگی از دست‌اندرکاران روزنامه‌های اصلاح طلب بودند راهی زندان شدند. در طول هشت سال ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، سعید مرتضوی نزدیک به ۱۲۰ نشریه و روزنامه را توقیف کرد. مرتضوی در سال ۱۳۷۹ در طول دو روز ۱۸ نشریه را توقیف کرد و بدین سان رکورد سلاخی مطبوعات در ایران و چه بسا در جهان را از آن خود کرد. مرتضوی طی اقدامی مشابه در سال ۱۳۸۳ به سرکوب شدید و گسترده جمعی از وبلاگ‌نویسان نیز مبادرت ورزید.
بسیاری از بازداشت‌شدگان
پرونده وبلاگ‌نویسان در سال ۱۳۸۳ اذعان داشته‌اند که شخص سعید مرتضوی در مقام بازجو و برگزارکننده دادگاه در آن پرونده مخوف حضور داشت. به خاطر ضرب‌و شتم‌ها و برخوردهای بسیار شنیع و زننده‌ای که با برخی بازداشت‌شدگان پرونده سایت‌ها و وبلاگ‌ها صورت گرفته بود و به وساطت محمدعلی ابطحی دیداری با هاشمی شاهرودی فراهم شد که در آن برخی بازداشت‌شدگان تجربه دردناک خود از زندان و بازجویی ها را بازگویی کردند. بعد از آن بود که هاشمی شاهرودی شخصا وارد گود شد و با دستور صریح و مستقیم خود مرتضوی را برای اولین بار سر جای خود نشاند[ پ.ن.۲]
مرتضوی: بعد از اتهام تجاوز به عنف، این بار متهم به قتل
یکی از پرسروصداترین پرونده‌های قتل سال‌های اخیر، پرونده قتل خبرنگار ایرانی‌الاصل کانادایی،
زهرا کاظمی است که پس از بازداشت پرونده‌اش به دست مرتضوی سپرده شد و بعد از چندی جنازه‌اش از زندان اوین به خانواده اش تحویل داده شد. زهرا کاظمی در سال ۱۳۸۲ و در حالی‌که مشغول عکاسی از خانواده‌های بازداشت‌شدگان بود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
سعید مرتضوی این بار به جای قاضی در مقام بازجو حاضر شد و زهرا کاظمی را مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار داد. در حین این ضرب و شتم به گواهی پزشکی قانونی زهرا کاظمی به دلیل اصابت جسمی سنگین به سرش دچار ضربه مغزی شد و درگذشت. وکلای زهرا کاظمی، سعید مرتضوی را عامل اصلی قتل زهرا کاظمی معرفی کرده‌اند و مدعی شده اند که زهرا کاظمی در حین بازجویی توسط این شخص و به خاطر وارد آمدن ضربه به سرش کشته شده است. محسن آرمین، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نماینده اصلاح طلب مجلس ششم نیز بر نقش اصلی سعید مرتضوی در این پرونده صحه گذارده و
گفته است:
«زهرا کاظمی، خبرنگار تبعه کانادا، روز دوم تير در مقابل زندان اوين و هنگامی كه مشغول گرفتن عكس از تجمع خانواده‌ های بازداشت شدگان بود با ضرب و شتم دستگير می‌شود. قاضی مرتضوی به جای رعايت حريم خبرنگاری، توجه به آبرو و حيثيت كشور و بهانه ندادن به مخالفان نظام و برخورد با ماموران متخلف كه اين خبرنگار را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند حكم بازداشت وی را صادر می‌كند. پس از دو روز بازجويی به دليل نامعلومی وی را به نيروی انتظامی تحويل می‌دهند.
زهرا كاظمی به بازجويان نيروی انتظامی می‌گويد كه به هنگام بازجويی در دادستانی به‌ويژه از ناحيه‌ سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. بعد از ظهر همان روز وی به دستور مرتضوی به دادستانی اوين ارجاع می‌شود و پس از چند ساعت قاضی مرتضوی از وزارت اطلاعات می‌خواهد او را تحويل بگيرد. به گفته مقامات وزارت اطلاعات، اين وزارت اعلام می‌كند بازداشت وی ضرورتی ندارد، اما قاضی مرتضوی نمی‌پذيرد و وزارت را ملزم به تحويل گرفتن وی می‌كند.
زهرا كاظمی به هنگام بازجويی ابراز ناراحتی می‌كند. پنجم تيرماه ساعت 12 شب وی را به بيمارستان منتقل می‌كنند و ساعت 6 صبح روز ششم، حالش وخيم شده، به علت خونريزی مغزی به كما می‌رود و دچار مرگ مغزی می‌شود. علت خونريزی ضربه مغزی و شكستگی جمجمه تشخيص داده می‌شود. وقتی خانواده متهم به زندان مراجعه می‌كنند ديگر از ادعای جاسوسی وی خبری نيست. تنها چيزی كه می‌شنوند اين است كه برويد وی را از بيمارستان ببريد».
محسن آرمین در این زمینه همچنین گفته است «زهرا كاظمی تا روز 19 تيرماه 1382 عليرغم مرگ مغزی زير دستگاه تنفس مصنوعی نگهداری مي‌شود و پس از اين تاريخ مرگ وی اعلام می شود. قاضی مرتضوی پس از درگذشت وی، خارج از حيطه‌ مسووليت و بدون اطلاع به وزير فرهنگ و ارشاد‌ اسلامی، مديركل رسانه‌های خارجی اين وزارت را احضار می‌كند و از وی می‌خواهد طی مصاحبه‌ای فوت وی را به علت سكته مغزی اعلام كند. وی پس از مصاحبه‌ مديركل مذكور چند بار با خبرگزاری تماس می‌گيرد تا خبر مصاحبه را سريعا مخابره كنند. به گفته خانواده‌ زهرا كاظمی، دادستانی اصرار بر دفن سريع وی داشته است.». ( متن نطق پیش از دستور آرمین در مجلس ششم در همین ارتباط را می‌توانید
در اینجا بخوانید و بشنوید). سخنان آرمین با واکنش تند و شدیداللحن مرتضوی و نگارش نامه‌ای به کروبی و سپس دستگیری برخی فعالان مطبوعاتی دنبال شد و به این تریتیب یک بار دیگر جای شاکی و متهم تغییر کرد و آقای مرتضوی در جایگاه خود باقی ماند.
روی کار آمدن احمدی‌نژاد و افزایش دایره اختیارات مرتضویمرتضوی که در دوران خاتمی با قتل زهرا کاظمی و سلاخی مطبوعات پرونده خود را بیش از پیش سیاه کرده بود در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد با توجه به عملکرد ننگین وی از آنجایی که اصولا روزنامه‌ای برای توقیف باقی نمانده بود به سرکوب در زمینه‌های دیگر مشغول شد. از آن جمله می‌توان به صدور احکام فله‌ای برای اعدام عده‌ای از زندانیان تحت عنوان اراذل و اوباش، بازداشت و بازجویی از برخی فعالان سیاسی و تلاش در جهت تکمیل اعتراف گیری‌ها از بازداشت شدگان‌ اشاره نمود. سال‌های پرکار سعید مرتضوی در دوران اصلاحات بعد از ۴ سال با انتخابات خرداد ۸۸ دوباره از سر گرفته شد و وی مجددا مسوولیت سرکوب و بازداشت فعالان سیاسی را عهده دار شد.
عصر روز بیست و دوم خرداد ۸۸ ، گروهی نیروی لباس شخصی مسلح بدون ارائه هیچ حکمی با شلیک گاز اشکاور و ضرب و شتم افراد به ساختمان یکی از ستادهای میرحسین موسوی واقع در قیطریه
حمله کردند و مدعی شدند که از سوی مرتضوی دارای حکم تیر هستند و به سمت هر کس که لازم باشد شلیک خواهند کرد. در حالی که با واکنش مردم این حمله ناکام مانده بود و برخی از مهاجمین به نیروی انتظامی تحویل شده بودند بعد از گذشت نزدیک به چهارساعت، ماموران امنیتی با در دست داشتن حکمی که به امضای مرتضوی رسیده بود مجددا به ستاد قیطریه بازگشتند و طبقه چهارم و پنجم ستاد قیطریه را پلمپ کردند.
از فردای روز انتخابات هم ماموران به خانه‌های اصلاح‌طلبان ریختند و با در دست داشتن حکمی که در آن به تاریخ 20 خرداد، 2 روز پیش از انتخابات، دستور داده شده بود تا هرکسی که قصد اخلال در روند انتخابات را داشته باشد بازداشت کنند و پای آن امضا و مهر سعید مرتضوی به چشم می‌خورد، جمع زیادی را بازداشت کردند. در طول دوران پس از کودتا نیز هر خانواده زندانی که گذارش به دفتر مرتضوی افتاده باشد، دو کلمه از زبانش نمی‌افتد: دروغ و اهانت. مرتضوی بزرگترین دروغ‌ها را به خانواده‌های زندانیان سیاسی در مورد تعیین شدن تکلیف عزیزانشان تا به حال گفته است و بیشترین اهانت‌های لفظی را به آنان نموده است.
مرتضوی از چه کسی دستور می‌گیرد؟
یکی از سوالاتی که به کرات در مورد مرتضوی در دوران دادستانی‌اش شنیده می‌شد این بود که چگونه دایره اختیارات دادستان تهران چنین وسیع است و هیچ کس حتی رئیس قوه قضائیه امکان برخورد با وی را ندارد؟ قبل از هرچیز نباید فراموش کرد که سعید مرتضوی یکی از معتمدین دفتر رهبری و به خصوص مجتبی خامنه‌ای محسوب می شود.
او در بزنگاه‌های مختلف ثابت کرده است که مطیع و گوش به فرمان اوامر بالادست‌های خود است و هر زمان که لازم باشد برای برخورد با هر کسی که امر شود اقدام خواهد کرد. بنابر گفته‏های برخی مدیران قوه قضائیه رهبری زمانی که آیت الله هاشمی شاهرودی تصمیم بر برکناری مرتضوی گرفته بود، از او درخواست کرد تا از این کار خودداری کند و او نیز اطاعت امر نمود. رهبر در آن زمان از مرتضوی با صفت «قاضی خوب و متعهد» یاد کرد.
پیش از آن در دوران ریاست شیخ محمد یزدی بر قوه قضاییه و همزمان با دوران اصلاحات و بحبوحه توقیف فله ای مطبوعات بود که رهبری در سخنانی تلویحا فعالان سیاسی اصلاح‏طلب را مورد خطاب قرار داد و گفت که اگر به سرانگشتی اشاره کند مردم آن‏ها را سر جایشان خواهند نشاند. درست یک روز بعد از آن بود که وظیفه مردم را مرتضوی بر عهده گفت و بسیاری از چهره‌های فعال سیاسی و مطبوعاتی با حکم وی دستگیر شدند.
در بسیاری از بازداشت‌های صورت گرفته وقتی خانواده زندانیان سیاسی از مرتضوی علت بازداشت عزیزشان را جویا می‌شدند، در پاسخ می‌گفته است که دستور از بالاست و من کاره‌ای نیستم. همه این شواهد و قرائن نشان از همکاری و هماهنگی تنگاتنگ مرتضوی با سران عالی‌رتبه نظام دارد. همین که فردی به تجاوز به عنف و قتل متهم باشد و تاکنون حتی یک بار هم در دادگاهی رسمی و منصفانه محاکمه نشده باشد جای بسی تعجب و شگفتی دارد و خبر از ارتباطات وثیق این فرد با صاحبان قدرت می‌دهد.
ماموریت جدید مرتضوی: لاپوشانی جنایت کهریزک
پس از همه این اتهامات و سرکوب‌ها با حضور صادق لاریجانی در راس قوه قضائیه باز هم مرتضوی به جای محاکمه به نوعی ارتقا پیدا کرد و به مقام معاون دادستان کل کشور منصوب شد. او که نقشی مستقیم در صادر کردن فرمان انتقال بازداشت شدگان اعتراضات اخیر به کهریزک داشته و این نکته را حتی در مصاحبه اخیر خود نیز به صورت آشکاری بیان کرده است، در پی این است که جنایت‌های کهریزک را به کلی انکار کند. او در مصاحبه‌ای سرشار از تناقض در جایی از مصاحبه می‌گوید:
“در این تماس تلفنی بدون ذکر هیچ علتی به اینجانب ابلاغ شد که بازداشت شدگان حوادث 18 تیر به زندان اوین منتقل شوند که این جانب هم در کوتاه ترین زمان ممکن اجابت کردم . یعنی این ابلاغ را فی المجلس به آقای حداد معاونت امنیت محترم دادسرا ابلاغ کردم و همان لحظه با پلیس امنیت تهران در حضور همکاران قضایی تماس گرفتم و مراتب انتقال فوری بازداشت شدگان از کهریزک را ابلاغ و تاکید کردم چنانچه نیاز به تدارک وسیله نقلیه است اعلام نمایند تا فردا در اول وقت این جابجایی انجام شود”. و در جایی دیگر می‌گوید: “من به دادیار مربوطه دستور داده بودم که دانشجویان به این بازداشتگاه برده نشوند. این بازداشتگاه از حدود 10 سال پیش در هنگام پاک سازی منطقه خاک سفید ایجاد و قبل از احیای دادستانی چندین نوبت نیز مجوز برای آن صادر شده بود.”
هر دوی این عبارات بدین معناست که سعید مرتضوی قدرت فرماندهی قضایی به مسولان ذیربط خود در مورد انتقال یا عدم انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را داشته است. حتی مرتضوی در پاسخ به این سوال که اما در میان بازداشتی های کهریزک چند دانشجو نیز وجود داشتند؟ وقتی می‌گوید “دلیل این بود که این افراد در لیست معرفی خود به هنگام تحویل به بازداشتگاه خود را دیپلم و یا شغل آزاد معرفی کرده بودند و ما اطلاعی از دانشجو بودن آنها نداشتیم”، آشکارا به آگاهی دقیق خود از چند و چون وضعیت بازداشتی‌ها و اطلاعات در مورد آن‌ها اعتراف می‌کند. اما درست چند لحظه بعد وقتی مصاحبه‌گر در مورد نقش او در کهریزک سوال می‌کند، مرتضوی همه چیز را انکار می‌کند و
می‌گوید:
“اصلا کهریزک از لحاظ صلاحیت قضایی در حوزه قضایی شهر ری است و من دادستان شهر تهران هستم.” او به همین میزان فرافکنی کفایت نمی‌کند و بی شرمی را تا بدانجا می‌رساند که می‌گوید: “بسیاری از مسائل پیش آمده در کهریزک به دلیل ازدحام بازداشتی ها در آن بود و هیچ کس ادعا نکرده که تجاوز و یا تعرضی در این زندان به او شده است.” مرتضوی برای پوشاندن جنایات هم‌پالکی‌های خود در کهریزک که به دستور شخص او به انتقال زندانیان به این کشتارگاه اقدام کرده بودند به جای لفظ شکنجه از «ورزش اجباری»(!) استفاده می‌کند و در سخنانی جسورانه حتی قتل چهار شهید کهریزک از جمله محسن روح الامینی را هم به راحتی انکار می کند و می‌گوید: “حتی این سه تنی که در کهریزک جان باخته اند نیز در درگیری ها و اغتشاشات مجروح شده و به کهریزک برده شدند که دو تن از آنها به بیمارستان منتقل و یک تن نیز در راه جان باخت.”
علیرضا زاکانی از نمایندگان مجلس که در حال حاضر در بستر بیماری نیز بستری است و پیش از این نیز مدعی شده بود که باید به تخلفات مرتضوی رسیدگی شود، در پی این مصاحبه مجددا سکوت خود را شکست و در پاسخ مدعیات مرتضوی در مورد کهریزک
اعلام کرد: “به درخواست اينجانب هياتی از سوی آيت الله شاهرودی رئيس وقت قوه قضائيه با حضور آقايان رئيسی، خلفی، جمشيدی، نکونام و رحيمی که ۵ نفر از قضات عالی کشور هستند تشکيل شده و بنده منتظرم با ارايه اسناد و مدارکی که مدتهاست آماده شده و به خاطر شرايط کشور از انتشار آن خودداری کرده ام پس از ۹ماه سکوت در روزهای آينده اين مستندات را به هيات مذکور تقديم و نتايج آن را به سمع و نظر مسئولان کشور بويژه حضرت آيت الله آملی لاريجانی رياست محترم قوه قضائيه برسانم.”
زاکانی همچنین در پاسخ به این ادعای سعید مرتضوی که
گفته بود زاکانی با من خصومت شخصی دارد و اطلاعات منتشر شده توسط وی کذب است گفته “بنده نيازی به پاسخگويی به نامه ايشان نمی بينم و انشاء الله به زودی نتايج هيات رسيدگی کننده به وقايع پس از انتخابات منتشر خواهد شد تا سيه رو شود هرکه در او غش باشد.”
آیا وقت محاکمه مرتضوی فرا نرسیده است؟
بر اساس نتایج کمیته تحقیق و تفحص مجلس و اظهارات علیرضا زاکانی، شرح تخلفات سعید مرتضوی اینک محرز و مستند شده و به دست لاریجانی رئیس قوه قضائیه رسیده است. اکنون سوال اصلی این است که آیا مرتضوی محاکمه خواهد شد؟ اصولا در سیستمی که این شخص از معتمدین و افراد مورد قبول بیت رهبری محسوب می شود و از دست جناب لاریجانی، رئیس جدید قوه قضائیه حکم ارتقای خود را به جای اخراج و محاکمه دریافت می‌کند نمی‌توان انتظار داشت که به اظهارات و مستندات کمیته تحقیق و تفحص مجلس نیز وقعی گذارده شود.
اما شاید وقت آن باشد که آقایان حداقل برای تطهیر کوتاه مدت خود هم که شده این لکه ننگ را از دامن خود پاک کنند و به محاکمه سعید مرتضوی تن دهند. وقت آن رسیده است که قبول کنند کسی که به همسر متهم پرونده خود نظر سوء دارد و به حریم او تعرض می‌کند، کسی که در طول دو روز ۱۸ نشریه را توقیف می‌کند، کسی که بدترین نگاه‌ها و زشت‌ترین حرف‌ها را نثار یک زن خبرنگارمی‌کند و از سرکوب و شکنجه وبلاگ‌نویسان لذت می‌برد، کسی که دستش به خون انسانی بی‌گناه آلوده شده و کسی که در صدور فرمان انتقال بازداشتی‌های کودتای اخیر به کهریزک عامل مستقیم شهادت و شکنجه و تجاوزهای صورت گرفته در کهریزک بوده است، اصولا آدم قابل دفاعی نیست.
منبع : زبان سبز

دو دستورالعمل محرمانه وزارت ارشاد به رسانه‌ها


وزارت ارشاد طی بخشنامه‌ای محرمانه به رسانه‌ها دستور داده از انتشار اخبار و تصاویر خاتمی، موسوی و کروبی اجتناب ورزند. در بخشنامه‌ای دیگر از رسانه‌ها خواسته شده درباره پیامدهای تحریم‌های بین‌المللی گزارش ندهند.
در مرداد ماه دو بخشنامه‌ی رسمی از وزارت ارشاد خطاب به مدیران مسئول روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها در اینترنت منتشر شد. در این نامه از رسانه‌ها خواسته شده تا از انتشار اخبار، تصاویر و سخنان آقایان موسوی، کروبی و خاتمی خودداری کنند.
مدیرکل امور مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت ارشاد که این نامه را امضا کرده علت این درخواست را «وظیفه ذاتی رسانه‌ها در ایجاد فضای آرام‌بخش در جامعه» عنوان کرده است.
احسان قاضی‌زاده هاشمی همچنین مدعی شده که "مراجع ذیصلاح امنیتی" نسبت به "آثار احتمالی منفی" انتشار اخبار مربوط به این سه نفر دارای ملاحظاتی هستند.
در بخش‌نامه دیگری مدیرکل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت ارشاد از رسانه‌ها خواسته تا از «بزرگ‌نمایی موضوع تحریم‌ها و طرح تهدید نظامی» خودداری کنند.
در این نامه آمده است: «در شرایط حاضر با توجه به ضرورت ایجاد فضای نشاط عمومی و افزایش امید در مخاطبان از بزرگ‌نمایی موضوع تحریم‌ها و طرح تهدید نظامی پرهیز و سعی بر ایجاد پوشش خبری در فضای اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران گردد».
تاکنون هیچ مرجع رسمی انتشار این بخش‌نامه‌ها را تایید یا تکذیب نکرده است. اما سعید رضوی فقیه روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم تهران می‌گوید چنین درخواستی از سوی وزارت ارشاد احمدی‌نژاد اصلا عجیب نیست.
وی به دویچه وله گفت: «با توجه به عملکرد وزارت ارشاد دولت آقای احمدی‏نژاد و به‏خصوص معاونت مطبوعاتی این وزارت‏خانه، هیچ تعجبی ندارد که آن‏ها با اتخاذ رویکردهای امنیتی در عرصه‏ی رسانه‏ها و مطبوعات، خواسته باشند که محدودیت‏های خبری جدیدی برای رهبران اصلاح‏طلب اعمال کنند».
پیش از این نیز همین معاونت در نامه‌ای مشابه از رسانه‌ها خواسته بود، از پخش هرگونه خبری درباره پرونده اتمی ایران خودداری کنند.
بخشنامه وزارت ارشاد و سیاست "جذب حداکثری" آیت‌الله خامنه‌ای
اما آنچه که انتشار چنین بخش‌نامه‌هایی را در شرایط کنونی کمی غیرمنتظره می‌سازد، سخنان اخیر آیت‌الله خامنه‌ای است. وی طی یک سخنرانی در جمع دانشجویان از روند رسیدگی به پرونده کوی دانشگاه ابراز ناخرسندی کرد. رهبر جمهوری اسلامی همچنین افزود: «خالص کردن جامعه با فشار و حرکت‌های تند به وجود نمی‌آيد و اسلام نيز کسی را مأمور نکرده است که اشخاص ضعيف‌الايمان را به بهانه خالص کردن جامعه، از دايره خارج کنند».
برای آقای رضوی فقیه نیز انتشار بخشنامه وزارت ارشاد در مورد آقایان موسوی، کروبی و خاتمی با توجه به سخنان آقای خامنه‌ای عجیب است. او می‌گوید: «آن‏چه فکر می‏کنم خیلی عجیب است و با سیاست‏های کلی نظام جمهوری اسلامی که اخیراً شاهد آن هستیم تناقض و منافات دارد، آن است که صحبت‏های یکی دو روز گذشته‏ی آقای خامنه‏ای دلالت بر اتخاذ یک رویکرد آشتی‏جویانه و مسالمت‏آمیز نسبت به رهبران جنبش انتقادی و اعتراضی دارد. طبیعتاً چنین عملی می‏تواند یا نشان‏دهنده‏ی عدم صداقت رهبران جمهوری اسلامی در اعلام موضع آشتی‏جویانه باشد یا دلالت بر تناقض‏ها و شکاف‏های جدی در سطح رهبران و مسئولان ارشد این نظام باشد».
به نظر سعید رضوی فقیه انتشار این بخش‌نامه یک بحران خبری برای دولت احمدی‌نژاد است. وی همچنین معتقد است که این نامه حکایت از ترس و وحشت دولت دهم از گسترش موج اعتراضات و فعال شدن رهبران جنبش اعتراضی دارد.
این تحلیلگر سیاسی همچنین پیش‌بینی می‌کند که انتشار این بخش‌نامه از سوی بخش دیگری از مسئولان جمهوری اسلامی مورد اعتراض قرار گیرد. رضوی فقیه می‌گوید: «فکر می‏کنم این محدودیت خبری (در مورد سه شخصیت اصلاح‌طلب) توسط بخش دیگری از مسئولان جمهوری اسلامی مورد انتقاد و اعتراض قرار بگیرد. برای این‏که نه تنها به کاهش اهمیت و اعتبار رهبران جنبش اعتراضی منجر نمی‏شود، بلکه موجب حساسیت بیشتر افکار عمومی نسبت به آن‏ها خواهد شد».
هنوز هیچ خبر رسمی درباره نحوه واکنش رسانه‌ها در قبال این بخش‌نامه‌ها منتشر نشده اما سعید رضوی فقیه پیش‌بینی می‌کند که با توجه به فضای اختناق حاکم بر رسانه‌ها و ترس از تعطیلی و توقیف، دستورات این بخش‌نامه‌ها رعایت شود.

مهین شهابی از بازیگران ورزیده‌ی سینما و تئاتر ایران روز دوشنبه در بیمارستانی در تهران درگذشت

مهین شهابی از بازیگران ورزیده‌ی سینما و تئاتر ایران روز دوشنبه در بیمارستانی در تهران درگذشت. این بازیگر هنرمند تا آخرین دوران زندگی پویا و فعال بود. خانم شهابی به علت ابتلا به سرطان درگذشت و هنگام مرگ ۷۴ سال داشت.
مهین شهابی، بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون که از حدود ۴ ماه پیش در بیمارستان پارس تهران بستری بود، بامداد دوشنبه،‌ اول شهریور درگذشت.خانم شهابی که به خاطر تومور مغزی در بیمارستان بستری شده بود، از چندی پیش در بیهوشی به سر می‌برد. مهین شهابی سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۳۷ با کار در رادیو آغاز کرد. وی در سال ۱۳۳۹ در دوره بازیگری "هنرکده آناهیتا" به مدیریت مصطفی اسکویی شرکت کرد، و سپس به صورت حرفه‌ای به بازیگری روی آورد.خانم شهابی در سالهای پیش از انقلاب به ویژه بر صحنه تئاتر درخشید و نام خود را به عنوان یکی از بهترین بازیگران تئاتر ایران تثبیت کرد. او در بسیاری از نمایش‌های "تئاتر سنگلج" (۲۵ شهریور سابق) ایفای نقش کرد و با هنرمندانی مانند مهین اسکویی، عباس جوانمرد، جعفر والی، داریوش مؤدبیان، علی نصیریان و محمد علی جعفری همکاری داشت.
خانم شهابی پیش از انقلاب در چند فیلم سینمایی نقش ایفا کرد، مانند "گاو"، به کارگردانی داریوش مهرجویی و "بی‌تا" ساخته هژیر داریوش.
مهین شهابی پس از دوره‌ای از رکود در هنر نمایش که به دنبال انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ پیش آمد، بار دیگر به بازیگری پرداخت و این بار بیشتر در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی ظاهر شد.
این هنرمند تئاتر و سینما با بازی در مجموعه تلویزیونی "آینه" که از محبوب‌ترین سریال‌های دهه ۱۳۶۰ بود، نام‌آور شد. او در مجموعه‌های تلویزیونی "گالش‌های مادربزرگ"، "سفر"، "همه فرزندان من"، "لبخند زندگی"، "نیمه پنهان ماه"، "طلاق" و "ترانه مادری" حضور داشت.
خانم شهابی در فیلم‌های سینمایی "پاییزان" به کارگردانی رسول صدر عاملی، "آقای بخشدار" ساخته خسرو معصومی و "راه افتخار" به کارگردانی داریوش فرهنگ بازی کرده است.هنوز زمان و محل برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر خانم شهابی اعلام نشده است.

اصلاح‌طلبان در کنار هم در افطاری عبدالله نوری

عبدالله نوری شامگاه دوشنبه گذشته میزبان تعداد کثیری از چهره‌های اصلاح‌طلب و روشنفکران بود.به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، این مراسم که بدون سخنرانی بود به محلی برای گفت و شنودهای صمیمانه میان چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب مبدل شد.گفتنی است در این میهمانی چهره هایی چون مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی، سید حسن، سید یاسر و سیدعلی خمینی، احمد منتظری، سعید حجاریان، محمد نوری زاد، محمد موسوی خوئینی ها، حسن اسدی زیدآبادی، صفدرحسینی، محسن آرمین، علیرضا رجائی، علی حکمت، موسوی لاری، محمود حجتی، فیض الله عرب سرخی، محمد عطریانفر، احمد خرم، هاشم آقاجری، محمدرضا خاتمی، عباس عبدی، فریبرزرئیس دانا، سازگارنژاد، احمد قابل، رضا تهرانی، بیژن زنگنه، سید سراج الدین موسوی، جواد اطاعت، بهزاد نبوی، حبیب الله پیمان، حمیدرضاجلائی پور، غلامحسین کرباسچی، احمد صدرحاج سید جوادی، هاشم صباغیان، محمد مجتهد شبستری، محمدجواد مظفر، سید محمد موسوی بجنوردی، عبدالله رمضان زاده، ابوالقاسم سرحدی زاده، علی خاتمی، قدرت الله علیخانی، محمدعلی ابطحی، محمد نعیمی پور، مرتضی کاظمیان، علی شکوری راد، علیرضا علوی تبار، هادی قابل، اسحاق جهانگیری، مصطفی ملکیان، غلامعباس توسلی، مجیدانصاری، محمد ملکی، حسین انصاری راد، هرمیداس باوند حضور داشتند.









وزارت اطلاعات بر جاسوس بودن موسویان تأکید دارد

وزارت اطلاعات «اقدام حسین موسویان» را «مصداق روشن و کامل جاسوسی» خواند. این در حالی‌ست که عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در دولت خاتمی از این اتهام تبرئه شده بود و رئیس سازمان انرژی اتمی هم این اتهام را رد کرده است. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به سخنان اخیر علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، واکنش نشان داد. وزارتخانه‌ی تحت مدیریت حیدر مصلحی، در اطلاعیه‌ی خود آورده است: «با عنایت به رأی صادره از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی که قطعی گردیده است، به استناد به ماده ۵۰۵ قانون مجازات اسلامی، حسین موسویان به جرم جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی‌شده با پوشش مسئولان نظام و مأموران دولت، و در اختیار قراردادن اطلاعات مزبور به دیگران، ( افراد فاقد صلاحیت و بیگانگان) به دو سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از مشاغل دیپلماتیک در وزارت امور خارجه و اشتغال در امور بین‌الملل سایر نهادها و ارگان‌های کشور محروم گردیده است. لذا اقدام نامبرده مصداق روشن و کامل جاسوسی می‌باشد.»
خبرگزاری فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی (پارلمان نیوز) از جمله منابعی بود که در روزهای پایانی هفته‌ی گذشته سخنان علی‌اکبر صالحی را بازتاب داد. این خبرگزاری به نقل از صالحی در مورد جاسوس‌بودن تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای دولت اصلاحات نوشت: «من چنین چیزی را قبول ندارم که آنها جاسوس بودند. بنده از همان ابتدا در این پرونده بوده‌ام و تا جایی که اطلاع دارم در تیم مذاکره‌کننده‌ی ما جاسوسی وجود نداشته است».
صالحی درباره‌موسویان نیز گفته بود: «در همان زمان که موسویان را دستگیر کردند با من تماس گرفتند و نظر من را پرسیدند که گفتم برای من سنگین است که چنین چیزی را قبول کنم. جاسوس‌ها یا به دنبال پول هستند یا مقام و یا ادامه‌تحص. موسویان در خانواده‌ای با وضع مالی خوب قرار دارد و دکترا هم دارد. چه دلیلی وجود دارد که او جاسوسی کند؟ البته او یک نقطه‌ضعف داشت و اینکه گاهی نمی‌توانست جلوی بیان خود را بگیرد.»
فعالیت اقتصادی یا جاسوسی؟
حسین موسویان نخست سفیر جمهوری اسلامی در روسیه بود و پس از آن، در زمان ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی به مقام سفارت در آلمان فدرال رسید. او در دوره‌ای که حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و سرپرست مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی بود، در شورای مذکور عضویت داشت و از اعضای مهم گروهی بود که مذاکرات مربوط به مناقشه‌ی هسته‌ای را پیش می‌برد. موسویان به عنوان طرفدار رفسنجانی شهرت دارد.
او در سال ۲۰۰۷ (اردیبهشت ۱۳۸۶) از سوی وزارت اطلاعات ایران بازداشت شد. برخی از منابع خبری ابتدا "پاره‌ای فعالیت‌های اقتصادی" را دلیل بازداشت وی خواندند. خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، اما به نقل از "منبع موثق" نوشت: «وی به خاطر یکسری ارتباطات با عوامل خارجی و تبادل اطلاعات با آنها دستگیر و بازداشت شده است.» به گفته این منبع، «موسویان احتمالاً درخصوص مسائل هسته‌ای با خارجی‌ها یکسری تبادل اطلاعات داشته است و اتهام جاسوسی درباره وی مطرح باشد.»
جاسوسی یا نزاع جناحی؟
صبح روز سه‌شنبه (۶ آذر ۱۳۸۶ / ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷) علیرضا جمشیدی، سخنگوی قوه قضاییه، در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که از نظر دادگاه، موسویان جاسوسی نکرده است. جمشیدی گفت که به موسویان سه اتهام «جاسوسی، نگهداری اسناد محرمانه و تبلیغ علیه نظام» وارد شده، اما او از دو اتهام اول مبرا شده است. به گفته‌ی جمشیدی در خصوص اتهام تبلیغ علیه نظام، برای موسویان قرار تعلیق صادر شده است، اما «در صورت اعتراض دادستان، احتمال صدور قرار مجرمیت علیه موسویان وجود دارد.» جمشیدی همچنین گفت که پرونده ‌مراحل نهایی خود را در دادسرا سپری می‌کند.
خبر آزادی حسین موسویان در حالی منتشر شد که پیش از آن بر شدت حمله علیه او از جانب اطرافیان و طرفداران محمود احمدی‌نژاد افزوده شده بود. محسن اژه‌ای، وزیر اطلاعات وقت، با صراحت از جاسوس بودن او سخن می‌گفت و این‌که برای وزارتخانه‌ی او محرز شده که موسویان اسناد محرمانه‌ای را به سفارت بریتانیا در تهران تحویل داده است.
دستگیری موسویان به مثابه فشار بر جناح رفسنجانی تعبیر می‌شد، هم‌چنان که تبرئه ‌شدن او نشان‌دهنده‌ی قدرت این جناح تلقی شد. دو هفته پیش از اعلام رسمی حکم توسط سخنگوی قوه‌ی قضاییه، موسویان به همراه هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، سرپرست سابق تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای، در همایشی به نام "اتحاد ملی" شرکت کرد. از همان هنگام شایعه‌ی امکان تبرئه‌ی موسویان قوت گرفت.
تبرئه‌ی موسویان واکنش تند احمدی‌نژاد را برانگیخت. رئیس دولت نهم حتا تهدید کرد که گفت‌وگوهای موسویان با "بیگانگان" را منتشر می‌کند. در پی آن حکم تبرئه‌ی موسویان از سوی سعید مرتضوى، دادستان وقت تهران، لغو شد و پرونده‌ی وی بار دیگر به جریان افتاد. دادگاه سرانجام در فروردین ۱۳۸۷ (آوریل ۲۰۰۸) موسویان را به دو سال حبس تعلیقى و پنج سال محرومیت از مشاغل دیپلماتیک در وزارت خارجه و هر نوع شغل مرتبط با امور بین‌المللى در تمام نهادها و ارگان‌هاى کشور محکوم کرد.

۱۳۸۹/۰۵/۳۱

فراز و نشیب‌های سی‌و‌ پنج ساله نیروگاه بوشهر

عملیات ساخت نیروگاه اتمی بوشهر، همانند سایر نیروگاه های اتمی در گوشه و کنار جهان با هدف تأمین بخشی از نیروی برق مورد نیاز ایران طراحی و آغاز شد، ولی طرحی که انجام آن نباید بیش ازشش تا هفت سال طول می کشید، راهی 36 ساله را پشت سرگذاشته تا سرانجام آماده بهره برداری شده. محمد پگاه‌فر گزارشی دارد از روند طی شده در ساخت و راه اندازی این نیروگاه که با طراحی و ساخت اولیه ی آلمانی ها شروع شد و با فنآوری روس ها تکمیل و آماده ی راه اندازی شده.

۱۳۸۹/۰۵/۳۰

نوکیا زیمنس شکایت عیسی سحرخیز را مردود دانست

شرکت نوکیا زیمنس روز جمعه شکایت عیسی سحرخیز، روزنامه‌نگار زندانی ایرانی و پسرش، مهدی، از این شرکت را رد کرد. آقای سحرخیز این کمپانی فنلاندی را به دست داشتن در نقض حقوق بشر در ایران متهم کرده است. عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اول محمد خاتمی که در جریان حوادث پس از انتخابات دستگیر شد، در دادخواست خود شرکت نوکیا را به خاطر فروش فن‌آوری کنترل ارتباطات تلفنی و اینترنتی به مقامات جمهوری اسلامی به دست داشتن در نقض حقوق بشر در ایران متهم کرده ‌است.شرکت نوکیا که مقر آن در فنلاند است در بیانیه‌ای که به شبکه خبری سی‌ان‌ان فرستاده می‌نویسد: «دعوی سحرخیز در جایی اشتباه، علیه طرف اشتباه و بر اساس فرض‌های اشتباه اقامه شده‌است.»این بیانیه می‌افزاید: «سحرخیز و پسرش دولت ایران را متهم به رفتار وحشیانه می‌کنند، ولی آنها این دولت را تحت پیگرد قانونی قرار نداده‌اند. در عوض، به دنبال این هستند تا شبکه نوکیا زیمنس را به خاطر اعمال مقام‌های ایرانی مقصر اعلام کنند، آن هم از طریق اقامه دعوی در ایالات متحده، یعنی کشوری که مطلقاً هیچ ارتباطی با موضوع دادخواهی آنها ندارد.»عیسی سحرخیز دوم مردادماه نیز در نامه‌ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه اعلام کرد که پیشتر از محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور، محمود احمدی‌نژاد و رهبر جمهوری اسلامی شکایت کرده، ولی به شکایت او توجهی نشده ‌است.وی همچنین در این نامه هشدار داده اگر ظرف یک ماه به شکایت او از مقامات و از جمله رهبر جمهوری اسلامی توجه نشود، موضوع را به مجامع بین‌المللی خواهد کشاند.شکایت‌نامه آقای سحرخیز علیه شرکت نوکیا زیمنس اوایل هفته گذشته توسط مهدی سحرخیز، فرزند او، و به نیابت از پدر خود که از ژوئیه ۲۰۰۹ در زندان به‌سر می‌برد، تنظیم شده ‌است.به گفته این شکایت‌نامه، دولت ایران با به ‌دست آوردن فن‌آوری‌های لازم از نوکیا توانسته «مراکز جاسوسی» بر پا کرده و تماس‌های تلفنی عیسی سحرخیز را شنود کند.مهدی سحرخیز در مصاحبه با سی‌ان‌ان گفت: «فن‌آوری لازم برای این بازداشت را نوکیا تحویل داده‌ است. زمانی که این افراد پدر من را دستگیر کردند گفتند که تلفنت را ردیابی کردیم.»در متن دادخواست مهدی و پدرش، وضع جسمانی عیسی سحرخیز به خاطر شکنجه‌های وارد شده «رو به وخامت» گزارش شده‌ است. وکلای پرونده شکایت از نوکیا زیمنس از این شرکت خواسته‌اند تا دست از ارائه «غیرقانونی» این خدمات به ایران برداشته و با استفاده از روابطی که با دولتمردان جمهوری اسلامی دارد، شرایط آزادی آقای سحرخیز را فراهم آورد.هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر، نیز از دادخواست عیسی سحرخیز علیه نوکیا حمایت کرده ‌است. وی در این مورد به خبرنگاران گفت: «باید مطمئن شویم که شرکت‌های بین‌المللی زمینه‌ساز جنایت‌های حقوق بشری دولت ایران نشوند.»وی افزود: «حتی اگر نوکیا زیمنس بتواند از دادرسی در این پرونده فرار کند، پیامی که این دادرسی به دیگر شرکت‌ها می‌فرستد رسا و آشکار است تا از این دست دادوستدها دوری کنند.»شیرین عبادی، وکیل ایرانی و برنده جایزه نوبل صلح، نیز در اسفندماه گذشته شرکت نوکیا زیمنس را به ارائه فن‌آوری کنترل مکالمات تلفنی به ایران و همکاری با جمهوری اسلامی در جریان «سرکوب و سانسور» اعتراض‌های پس از انتخابات متهم کرده بود.شرکت نوکیا پس از اظهارات خانم عبادی اعلام کرد که فن‌آوری این شرکت «به تقویت آزادی بیان، توسعه جوامع و پیشرفت دموکراسی کمک می‌کند» و تأکید کرده بود که «سوء استفاده از تجهیزات ارتباطاتی» به هیچ وجه مورد تأیید این شرکت نیست.

۱۳۸۹/۰۵/۲۶

بوسه صدها مرد و زن در میدان تایمز نیویورک

صدها مرد و زن در میدان تایمز نیویورک، به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم، یکدیگر را بوسیدند. مردها لباس ملوانی پوشیده بودند و زنها خود را به شمایل پرستاران آمریکایی در زمان جنگ در آورده بودند.

درگيري مامورین پلیس با سفیر اتریش در مهمانی سفارت اتريش در ايران

جهان نیوز : اقدام مقامات سفارت اتریش در برگزاری کنسرت موسیقی و پارتی در این سفارتخانه، منجر به درگیری لفظی سفیر کشور اتریش با مامورین پلیس دیپلماتیک شد.
به گزارش مشرق، اواخر هفته گذشته مقامات سفارت اتریش اقدام به برگزاری یک پارتی مختلط کردند که میهمانان ایرانی آن ضمن کشف حجاب به سرو مشروبات الکلی پرداختند.
در این پارتی مختلط که با کنسرت موسیقی نیز همراه شده بود، 130 زن و مرد ایرانی و خارجی شرکت داشتند.
در حاشیه برگزاری این پارتی، پلیس دیپلماتیک از ورود 60 نفر زن و مرد ایرانی که وضعیت متعادل و مناسبی نداشتند به داخل سفارت اتریش جلوگیری کرد اما آقای سفیر بلافاصله وارد عمل شد و از بین این افراد، بیش از 10 زن ایرانی را به آغاز پارتی مذکور رساند.
سفیر اتریش علاوه بر دخالت در کار پلیس دیپلماتیک، به درگیری لفظی با ماموران حاضر در محل پرداخت.

۱۳۸۹/۰۵/۲۵

محمد نوری‌زاد: «آیت‌الله خامنه‌ای از مناصب کلیدی کنار بکشد»

محمد نوری‌زاد، روزنامه نگار و فیلم‌ساز ایرانی با انتشار ششمین نامه‌اش به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران ابراز امیدواری کرده که آیت‌الله خامنه‌ای هم چون نلسون ماندلا از «منصب‌های کلیدی کشور کنار بکشد و راه را بر حاکمیت قانون هموار سازد.»
آیت‌الله خامنه‌ای پس از درگذشت آیت‌الله خمینی، نخستین رهبر ایران، در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ توسط مجلس خبرگان به عنوان رهبر ایران معرفی شد.
وی در این نامه آورده است: «سیدعلی، رسما در دفاع از فرد کم‌خردی چون احمدی‌نژاد به میدان رفت.»
آیت‌الله علی خامنه‌ای سال گذشته و در نماز جمعه پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری ایران گفت که نظرات‌اش به نظرات محمود احمدی‌نژاد نزدیک است.
نوری‌زاد این نامه را که در تارنمای شخصی‌اش منتشر کرده، آخرین نامه‌اش به رهبر نامیده‌است. او پیش‌تر در داخل و خارج از زندان پنج نامه انتقادی خطاب به رهبر ایران نوشته‌است.
این روزنامه‌نگار در نامه‌اش گفته که به «عاقبت تلخ» نوشتن نامه آگاهی دارد و می‌داند که «ماموران و قاضی‌های گوش به فرمان رهبر»، او را با «شکنجه و فحش‌های ناموسی» به «تنگنای روحی و روانی» دچار خواهند کرد. فروردین ۸۹ اعلام شد که این روزنامه‌نگار به اتهام «تبلیغ علیه نظام و توهین به مقامات» به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده‌است. آقای نوری‌زاد سوم تیرماه ۸۹ پس از شش ماه بازداشت، به صورت موقت به مرخصی آمد.
وی در نامه‌اش نوشته که «علی خامنه‌ای، از همان بدو رهبری بر طبل تفرقه مردمان کوفت و با علم کردن بیرق خودی و غیرخودی، جامعه را رو به انشقاق هرچه بیشتر شتاب داد.»
نوری‌زاد:حمدی‌نژاد «نامتعادل» استاو همچنین گفته که در دوره رهبری اقای خامنه ای قانون «خوار و خفیف» شده و «یک فلک‌زده بی‌نشان به خاطر یک میلیون بدهی به زندان حکومت می‌افتاد اما رییس‌جمهور مطلوب او و معاون اول رییس‌جمهور و برخی از وزرا و مدیران دولتی او با میلیاردها اختلاس و کلاشی، در ماراتن فریب مردم، دکمه‌های بیخ گلو را به رخ می‌کشیدند و به ریش قانون و به ریش مردم می‌خندیدند.»
محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم و محمدرضا رحیمی، معاون اول او از سوی مخالفانش متهم به «اختلاس» شده‌اند.
محمد نوری‌زاد: «سیدعلی، رسما در دفاع از فرد کم‌خردی چون احمدی‌نژاد به میدان رفت.»
آقای نوری زاد در این نامه نوشته که در زمان رهبری آقای خامنه‌ای، «آبروی ایران در سطح جهان» کاهش یافته‌است.
او همچنین محمود احمدی‌نژاد را «فرد نامتعادلی» خوانده که «دروغ می‌گوید و پول و فرصت مردم را بالا می‌کشد و دوستان خود را نیز دراین حرام‌خواری و به باد دادن فرصت‌های بی‌بازگشت کشور تهییج می‌کند.»
آقای نوری‌زاد همچنین آیت‌الله صادق لاریجانی را نیز «روحانی خالی‌الذهنی» خوانده که با انتصاب او توسط آیت الله خامنه‌ای به ریاست قوه قضاییه، «اوج فلاکت» دستگاه قضایی شکل گرفته‌است.
او افزوده که آیت‌الله لاریجانی «گوش به فرمان ماموران وزارت اطلاعات و پاسداران امنیتی» است.
این فیلم‌ساز در این نامه‌ خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای افزوده: «ای کاش بعد از پنج نامه‌ای که برای جنابعالی نوشتم، مرا فرامی‌خواندید و بر من می‌آشفتید که فلانی تو را چه می‌شود؟ مرگت چیست؟ و من با شما از ضربه‌هایی می‌گفتم که بر در خانه‌ شما می‌خورد و شما آن‌ها را نمی‌شنوید. آن، ضربه‌های کف دست مرگ است که بر خانه‌ دل ما و شما می‌خورد و ما بی‌اعتنا به او، سر به کار دل‌خواه خود فرو برده‌ایم.»

دفاع رهبر از احمدی نژاد در دیدار 'محرمانه' با نمایندگان

BBC
هفته نامه "یالثارات الحسین" وابسته به گروه انصار حزب الله، در جدیدترین شماره خود، به نقل از حمید رسایی نماینده حامی دولت جزئیاتی را از جلسه "محرمانه" رهبر جمهوری اسلامی با تعدادی از نمایندگان اصولگرا منتشر کرده است.
به گفته آقای رسایی، آیت الله خامنه ای در پاسخ به انتقادات نسبت به عملکرد دولت محمود احمدی نژاد تاکید کرده است که "شاید این اشکالات وارد باشد"، ولی "در جمع بندی، نقاط مثبت دولت ترجیح دارد و خیلی بیشتر از نمرات منفی آن است".
این نقل قول بعد از آن منتشر می شود که علی مطهری، نماینده اصولگرای منتقد دولت، محمود احمدی‌نژاد و اطرافیانش را به گروه "فرقان" - مسئول ترور تعدادی از شخصیت های ارشد حکومت ایران پس از پیروزی انقلاب - تشبیه کرده و گفته است که بسیاری از روحانیان تنها به دلیل "ملاحظه رهبری" از آقای احمدی نژاد حمایت می‌کنند.
آقای مطهری در مصاحبه با شماره جدید هفته نامه "سروش" وابسته به صدا و سیما، با تاکید بر اینکه "گروه احمدی‌نژاد" مانند اعضای گروه فرقان اعتقاد چندانی به روحانیت و مراجع تقلید ندارند، افزوده: "اینها ظاهراً مقصودشان از ولایت، ولایت امام زمان است و کمتر به ولایت فقیه توجه دارند. تاکید بیش از حد آنها بر مسئله مهدویت، این احتمال را تقویت می‌کند."
در همین ارتباط، پیشتر مرتضی نبوی مدیر مسئول روزنامه رسالت نیز در گفتگو با هفته نامه "پنجره"، با هشدار در مورد شکل گیری "یک جریان اصول‎گرایی منهای روحانیت" گفته بود: "این آدم‌ها می‌گویند که ما مستقیم با آقا امام زمان ارتباط می‌گیریم و به شما راه را نشان می‌دهیم."
با وجود ادامه حمایت آیت الله خامنه ای از محمود احمدی نژاد، به نظر می رسد که انتقاد از رئیس جمهور مورد حمایت رهبر و همکارانش، در هفته های اخیر شتابی محسوس گرفته است.
"رابطه رمزآلود" احمدی نژاد و مشایی
حمید رسایی در مصاحبه خود با نشریه انصار حزب الله، به اصولگرایانی اشاره کرده که معتقدند آیت الله خامنه ای در حمایت از دولت "اشتباه می کند" و آنان باید نظر رهبری را نسبت به دولت "عوض کنند".
آقای رسایی در پاسخ به سوالات خبرنگار یالثارات در مورد "دیدار محرمانه‌ سی و اندی از نمایندگان مجلس" با آیت الله خامنه ای در بهمن ۱۳۸۸، گفته است که یکی از موضوعت مطرح شده توسط این نمایندگان، گلایه از "نوع تعامل دولت با مراجع و علما" و "رابطه رمزآلود" آقایان احمدی نژاد و مشایی بوده است. این در حالی است که به گفته این نماینده حامی دولت، آقای مشایی اکنون "نقش مؤثری را در عزل و نصب‌ها بازی می‌کند".
به گفته حمید رسایی، موضوع بخشی دیگر از سخنان نمایندگان با آیت الله خامنه ای، تقاضای برخورد با رهبران اصلاح طلب بوده که رهبر ایران در پاسخ به آن گفته است: "سران فتنه همیشه دم دست هستند و محاکمه آنها برای نظام کاری ندارد و این اتفاق هم می افتد اما مهم تر از محاکمه این افراد، خشکاندن ریشه این فتنه است."
"تمایل قلبی آقا به احمدی نژاد است"
با توجه به بدیهی تلقی شدن حمایت رهبر ایران از دولت آقای احمدی نژاد در فضای سیاسی کشور، به نظر می رسد برخی از منتقدان دولت در جناح محافظه کار، در صدد یافتن توجیهات لازم برای بیان انتقادات خود هستند.
علی مطهری در همین ارتباط، در مصاحبه اخیر خود با هفته نامه "سروش" تاکید کرده که آیت الله خامنه ای در یک جلسه، در پاسخ به انتقادات این نماینده از "عدم مقابله دولت با رواج الفاظ لاتین و عدم اجرای قانون عفاف و حجاب"، طرح چنین انتقاداتی را مجاز دانسته است.
آقای مطهری، در عین حال التزام به ولایت فقیه را به معنی تبعیت از تمام دیدگاه های رهبری ندانسته و گفته است: "در انتخابات اخیر... ما می‌گفتیم آقای احمدی‌نژاد ایرادهایی دارد و باید فرد دیگری معرفی شود. آقای ولایتی را معرفی کردیم و تلاش کردیم نامزد شود، ولی نشد، چون همه می‌گفتند ما احساس می‌کنیم تمایل قلبی آقا به آقای احمدی‌نژاد است؛ با اینکه ایشان اصلاً به زبان نیاورده بودند".
نماینده تهران افزوده است: "من بالاتر از آن می‌گویم. حتی اگر ایشان به زبان بیاورند، آیا ما مجاز هستیم به سراغ فرد دیگری برویم یا نه؟ من می‌گویم مجازیم. اصلاً انتخابات یعنی همین؛ یعنی رقابت."
فرزند مرتضی مطهری، از نظریه پردازان اصلی جمهوری اسلامی، همچنین از نمایندگان مجلس انتقاد کرده که، به گفته او، در هنگام تصمیم گیری خود به دنبال "کشف" نظر رهبری جمهوری اسلامی هستند: "مجلس باید کار خودش را انجام دهد، رهبری هم هرجا صلاح دانستند تذکر می‌دهند یا جلوی کاری را می‌گیرند."
به رهبر خواهند گفت "ما ۲۵ میلیون رای داریم و شما ۵ میلیون"
ولی با وجود اتفاق نظر اصولگرایان در مورد حمایت رهبر ایران از رئیس دولت، برخی از اصولگرایان اظهاراتی هشدار دهنده را در مورد دورنمای روابط شخصیت های اول و دوم حکومت بیان کرده اند.
یک ماه پیش از انتشار سخنان حمید رسایی در مورد اظهارات رهبر جمهوری اسلامی در هفته نامه یالثارات، همین نشریه متن سخنرانی مهدی محمدی دبیر سیاسی روزنامه کیهان را در جمع اعضای انصار حزب الله به چاپ رساند که می گفت: "در کشور جریانی در حال ظهور است که می‌خواهد بگوید من از رهبری انقلابی‌ترم؛ جریانی که درصدد است طیف حزب‌اللهی جامعه را مقابل آقا قرار دهد و نسبت به ایشان مساله‌دار کند."
وی با تاکید بر اینکه "نظام باید نسبت به این جریان فتنه تدبیری بیندیشد" می افزود: "این جریانی است که نمی‌خواهد کشور روی آرامش ببیند و [می خواهد] حتی‌المقدور دور آقا را خلوت کند و فقط خوش بماند و زمانی که چنین شد بگوید حالا که فقط من مانده‌ام باید اختیارات را تفویض کنید چراکه ۲۵ میلیون رای دارم و شما ۵ میلیون هم رای نداری".
"ترتیب اثر ندهند با آنها به گونه دیگری رفتار خواهد شد"
هشدار در مورد امکان پیدایش "فتنه های جدید"، در هفته های گذشته حتی به برخی از سرسخت ترین مدافعان آقای احمدی نژاد هم تسری یافته است.
در همین زمینه، در نیمه مرداد ماه محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با هیات رئیسه دانشگاه تربیت مدرس راجع به احتمال ایجاد "فتنه‌ای شدید‌تر" توسط افرادی هشدار داد که "امروز به عنوان نیروهای ارزشی شناخته می شوند".
وی چند روز بعد در در جمع تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران، با اشاره غیر مستقیم به سخنان جنجال برانگیز اسفندیار رحیم مشایی گفت: "کسانی که بی‌شرمانه جای اسلام را با ایران عوض می‌کنند، خودی نیستند".
وی در سخنان تندی که از سوی برخی تحلیلگران هشدار به رئیس جمهوری تلقی شد، افزود: "اگر از کسی حمایت می‌کنیم به خاطر این است که حامی اسلام و تابع رهبر است که خود رهبر نیز نائب امام زمان است، وگرنه اگر از خط اسلام و رهبری انحرافی پیدا کرد برای ما ارزشی ندارد".
محمدتقی مصباح یزدی تاکید کرد: "هرکس از اسلام حمایت کند از او حمایت می‌‌کنیم ولی اگر منحرف شد بار اول تذکر داده و نصیحت می‌کنیم و در صورتی که ترتیب اثر ندهند، با آنها به گونه دیگری رفتار خواهد شد".
"عده ای احمدی نژاد را کافر خواهند دانست"
محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با هیات رئیسه دانشگاه تربیت مدرس راجع به احتمال ایجاد "فتنه‌ای شدید‌تر" توسط افرادی هشدار داد که "امروز به عنوان نیروهای ارزشی شناخته می شوند".
تغییرات محسوس در لحن محمد تقی مصباح یزدی - که بسیاری از ناظران او را "پدر معنوی" دولت آقای احمدی نژاد دانسته اند- در ماه های اخیر، اتفاقی مهم در فضای سیاسی کشور تلقی شده است.
در ۱۸ تیر گذشته، مرتضی نبوی مدیرمسئول روزنامه محافظه کار رسالت، جریانی "انحرافی" را در میان اصول گرایان خطاب قرار داد و گفت: "من می‌خواهم هشدار بدهم که این جریان یادش نرود که یکی از ارکان اتکا و یکی از اصلی‌ترین پشتوانه‌هایش آیت‌الله مصباح یزدی بوده است و امروز این جریان چند هشدار اساسی از ایشان دریافت کرده است."
وی با ابراز نگرانی در این مورد که زاویه این جریان با انقلاب زیاد شده و ممکن است "در مقطعی به مقابله بینجامد"، اظهار داشت: "این جریان به خودش اجازه می‌دهد... بقیه اصول‎گرایان را کاملا طرد و انگ‌های خیلی خطرناک به آن‎ها بزند و آن‎ها را حتی ضد انقلاب تلقی کنند."
مدیر مسئول رسالت همچنین هشدار داد: "این جریان حرکات تفریطی هم دارد و ارزش‌های مسلم اسلامی را مثل امر حجاب که در قرآن صراحتا به آن تأکید شده را مورد تسامح قرار می‌دهد."
اظهارات مرتضی نبوی در شرایطی منتشر می شد که انتقادات محمود احمدی نژاد در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری از سخت گیری در مورد وضعیت حجاب، با انتقاد شدید شخصیت های جناح محافظه کار و از جمله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان مواجه شده بود.
اسفندیار رحیم مشائی پیش بینی کرد تا "یک سال و نیم دیگر"، "عده ای احمدی نژاد را کافر خواهند دانست".
ده روز بعد از انتشار اظهارات مرتضی نبوی، برخی از رسانه های نزدیک به دولت اظهارات اسفندیار رحیم مشائی را به چاپ رساندند که پیش بینی می کرد تا "یک سال و نیم دیگر"، "عده ای احمدی نژاد را کافر خواهند دانست".
آیا دولت آقای احمدی نژاد، پیش از پایان دوره خود با سرنوشتی که رئیس دفتر او پیش بینی می کند مواجه خواهد شد؟
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پاسخ پرسش هایی از این نوع، بیش از هر چیز به دورنمای حمایت آیت الله خامنه ای از آقای احمدی نژاد و دولت او بستگی خواهد داشت.

۱۳۸۹/۰۵/۲۳

تصاويري از مراسم بزرگداشت بهروز وثوقي در آمفي تئاتر گيبسون


دوستان و دوستداران بهروز وثوقي، بازيگرصاحب سبكي كه پس از وقوع انقلاب، در اوج معروفيت و محبوبيت تصميم به ترك ايران گرفت ، شبي را در آمفي تئاتر مجلل «گيبسون» Gibson Amphitheatre در شهر لس آنجلس به مراسم بزرگداشت اين هنرمند اختصاص دادند.
اين برنامه با همكاري و شركت داريوش اقبالي، اندي و گروه كثيري از ديگر هنرمندان نام آور ايراني برگزار شد، در اين شب هم چنين بسياري از همكاران بهروز وثوقي در طول سال ها زندگي حرفه اي از سراسر جهان چه با حضور خود و چه با ارسال پيام هاي ويديويي در اين مراسم شركت داشتند.
مهدي ذكائي، سر دبير هفته نامه بين المللي «جوانان» چاپ لس آنجلس و يكي از حاميان برگزاري مراسم ويژه بزرگداشت بهروز وثوقي، از نوجواني با اين هنرمند دوستي و آشنايي دارد. از روزهايي كه در دبيرستان دارالفنون تهران درس مي خواند و در ضمن يكي از جوان ترين خبرنگاران مجله جوانان آن دوران بود: «بهروز وثوقي خيلي سريع پرواز بلند خود را آغاز كرد و يكي از نادر بازيگران سينماي ايران است كه سبك و شيوه خاصي در بازيگري داشت. به هيچكس شبيه نبود و مانند ابرستاره هايي چون مارلون براندو، آل پاچينو و رابرت دنيرو، سبك ويژه خودش را داشت.»
ذكايي به ياد مي آورد كه چگونه بهروز وثوقي تنها بازيگري بود كه علاوه بر بازي در فيلم هاي ماجراجويانه و «اكشن» دار كه به هر صورت پيامي نيز به همراه داشت، در فيلم هاي هنري و جشنواره اي هم بازي مي كرد و تماشاگران براي ديدن فيلم هايش جلوي سينماها صف مي كشيدند: «بهروز وثوقي شايد تنها بازيگر سينماي ايران بود كه بليت فيلم هايش در بازار سياه تا دوبرابر قيمت به فروش مي رفت. او تنها بازيگري بود كه از هر طبقه اي از افراد، از روشنفكر گرفته تا دانشجو، بازاري مرفه و حتي جوان ترها از فيلم هايش استقبال مي كردند. بعدها هم كه توانست به چند جايزه سينمايي جهاني دست پيدا كند، نخستين بازيگر معروف ايراني بود كه با بازيگران برجسته آن دوران هاليوود از جمله آنتوني كوئين هم بازي شد.»
مهدي ذكائي درباره خصوصيات بهروز وثوقي كه در ابرستاره شدن او در آن زمان نقش اساسي ايفا مي كرد مي گويد: «بهروزي كه ما از زاويه شغل خبرنگاري خود مي شناختيم به قولي سركش، جسورو حق طلب بود. بازيگري بود كه براي دستمزد كار نمي كرد و ما مي ديديم كه صدها هزار و حتي نيم ميليون تومان كه در آن زمان پول هنگفتي به شمار مي رفت را به خاطر ناتواني كارگردان و يا ضعف قصه رد مي كرد. او در واقع سمبلي از سينماي روشنفكرانه و موج نوي ايران بود و همين خصوصيات و امتيازات بود كه از او يك اسطوره ساخته است.»
بهروز وثوقي در اوج جواني، محبوبيت و موفقيت درحالي كه يكه تاز صحنه فيلمسازي ايران بود و در شرايطي كه هنوز امكان ماندن و بازي در فيلم ها را داشت تصميم به ترك كشور گرفت. در طول ٣٠ سال گذشته عليرغم دريافت پيشنهاد بازي در فيلم هاي مختلف و نيز يكي دو تجربه نه چندان جالب و دلخواه او را چنان سختگير و وسواسي كرد كه دستمزدهاي كلان هم او را وسوسه نمي كرد و در اين ميان در يكي دو فيلم هنري خوب در اروپا ظاهر شد و اين فيلم ها در چند جشنواره سينمايي نيز مورد توجه قرار گرفت. اما در نهايت بهروز وثوقي ترجيح داد تا در انزواي طلايي خود بماند اما وارد معركه فيلم هاي نافرجام و «شركت در يك فيلم به هر قيمت» نشود.
ذكائي مي گويد: «بهروز وثوقي هنرمندي مسئول و متعهد است. بهروز هنرش را ارزان نمي فروشد و اهل تجارت هنر نيست. او چشم خود را بر روي بسياري از وسوسه هاي مادي بسته است. او در سال هاي گذشته مي توانست به راحتي به ايران بازگردد، در فيلم ها بازي كند و ميلياردر شود اما ديديم كه بسياري از پيشنهادات را رد كرد وتنها به دو سه كارگردان صاحب نام كه قرار بود در خارج از ايران فيلم بسازند جواب مثبت داد. كارهايي كه اغلب آن ها هنوز به انجام نرسيده است.»
با اين همه مهدي ذكايي بر اين مسئله تاكيد دارد كه «بهروز اهل بزرگداشت گرفتن هم نبود. بارها در مراسم مختلفي كه تا اين تاريخ به عنوان گرامي داشت او برگزار شده دعوت شده است و بارها از همان دور به يك سپاس گويي ساده اكتفا كرده است. اما اين بار دوستان خوبي چون داريوش اقبالي، بيژن مرتضوي، ليلا فروهر، شاهرخ و اندي پشت اين پروژه بوده اند. بيژن پاكزاد طراح معروف هم از اين حركت استقبال كرد و حمايت خود را نشان داده است. همه اين افراد احترام وعلاقه خاصي نسبت به بهروز وثوقي در خود احساس مي كنند.»
بهروز وثوقي هم در رابطه با اين شب بزرگداشت احساس خوبي دارد و مي گويد: «چند تن از عزيزترين دوستانم آن شب به روي صحنه مي آيند. چه بازيگران تئاتر و سينما و چه دست اندركاران هنرهاي ديگر. خاطرات سال ها زنده خواهد شد. مي دانم همه ما پر انرژي خواهيم شد. خوشبختانه اين يك گردهم آيي دوستانه است و هيچ سهم مادي براي كسي در بر ندارد. دوست عزيزم داريوش اقبالي كه هميشه به من لطف داشته هم چنين ليلا فروهر و اندي كه در هر شرايطي لطف و محبت خود را نسبت به من ثابت كرده اند و شاهرخ نازنين همه براي حضور در اين مراسم قدم پيش گذاشته اند. من از اين همه دوستي اين عزيزان به خود مي بالم. همين و بس.»
برنامه بزرگداشت بهروز وثوقي به عنوان يكي از رويدادهاي بزرگ هنري در شهر لس آنجلس در روز ٣١ جولاي برگزار شد.

۱۳۸۹/۰۵/۲۰

حضور ابرو گوندوش خواننده جنجالی ترکیه در کرج

چندی پیش موضوع ازدواج ابرو گوندوش خواننده 36ساله ترکیه ای با تاجرزاده 27ساله ایرانی به تیتر نشریات و رسانه های ترکیه ای تبدیل شد بگونه ای که ازدواج این دو به یکی از پرحاشیه ترین ازدواج های هنری در سالهای گذشته تبدیل شد.در این خبرها آمده بود رضا ضراب تاجر زاده مشهور ایرانی که از دوران کودکی در ترکیه به سر میبرد علیرغم مخالفت خانواده اش با خواننده حاشیه ساز استانبول ازدواج کرد.دراین خبر ها آمده بود مذهبی بودن خانواده مشهور ضراب موجب شده بود تا پدر و مادر رضا ضراب با این ازدواج مخالفت کنند اما با تماس مادر رضا با ابرو گوندوش این مخالفت تبدیل به موافقت گردیده و او برای عروس آینده اش آرزوی خوشبختی میکند.با این حال ازدواج این دو در نهایت آرامش و باحضور تنها 8نفر از نزدیکانشان برگزار میگردد که علیرغم تصاویر منتشره از این خواننده ترک وی در روز ازدواجش ترجیح میدهد از یک لباس بلند سفید استفاده کند.آنها پس از ازدواج و سفر سه روزه شان خانه ای را در Kemerburgaz به قیمت 10هزار لیر ترکیه اجاره کرده و با هزینه کردن 100هزار لیره آنرا تجهیز میکنندتا بتوانند زندگیشان را آغازنمایند، اما بدلایل نامعلومی آنها از کرج سر در آورده اند.رضا ضراب و تازه عروس خانواده اخیرا با سفر به ایران در کرج حاضر و درخانه خواهرش سکونت پیدا کرده اند.ضراب و این خواننده ترک تاکنون در برخی محافل غیر رسمی نیز حضور یافته و تعدادی از رستورانهای تهران و کرج میزبان این زوج بوده اند.دراین تصویر ابرو گوندوش در چهره ای متفاوت در یکی از رستورانهای رجایی شهر کرج دید میشودرضا ضراب متولد تبریز است در سال 1362 است و هم اكنون 27 سال سن دارد . در زمان جنگ خانواده ضراب به دوبی رفته و رضا پسر کوچک خانواده در ترکیه مانده و آنجا به فعالیت می پردازد كه پس از چند سال حسین ضراب پس از بازگشت به ایران کارخانه فولاد سازی تیکمه داش را تاسیس میكند .این كارخانه هم اكنون به نام وی است و همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد .مدیر عامل این كارخانه حسین ضراب و رئیس هیئت مدیره كارخانه نیر رضا ضراب است . آگهی تاسیس کارخانه كلا بنام خانواده ضراب می باشد . خانواده رضا ضراب یك خانواده كاملا مذهبی هستند و كل اعضای خانواده پیرامون شغل تجارت كم و بیش فعالیت داشته اند كه از جمله فعالیت های پدر رضا ضراب میتوان به تاسیس و اداره شركت بین المللی واردات و صادرات ، تاسیس و فعالیت كشتیرانی (در استانبول تركیه) ، کارخانه فولاد سازی (در تیکمه داش آذربایجان شرقی) ، صرافی (در دبی) و ...اشاره داشت که كه همین امر باعث می شود كه از رضا ضراب هم یك تاجر ساخته شود .لازم به ذكر است كه خود رضا ضراب هم اكنون ، مالک یک شرکت تجاری بزرگ با عنوان کارخانه کشتی سازی رویال در استانبول ترکیه است كه در اصل متعلق به پدرش بوده است.رضا علاقه عجیبی به موسیقی داشته و از وی بعنوان سراینده شعرهای یک خواننده آذربایجانی نیز نامبرده میشود اگرچه اکنون این شایعه که رضا برخی شعرهای همسرش را نیز میسراید تقویت شده است.گفتنی است ابرو گوندوش تاکنون سه بار ازدواج کرده که اولین بار ازدواج وی در سن 16سالگی صورت پذیرفته و در دومین ازدواج پس از طلاق با یک وکیل دادگستری ازدواج مینماید اما به دلایل نامعلومی از وی نیز جدا شده و اکنون در سن 36سالگی درحالیکه با همسرش نزدیک 10سال اختلاف سنی دارد زندگی با رضا ضراب را برگزیده است.

علت سقوط هواپیما مشخص شد


هما: هواپیماهای مورد ابهام اتحادیه اروپا جایگزین شده اند

اتحادیه اروپا بخشی از ناوگان هما را با ضوابط ایمنی پرواز منطبق ندانسته است
شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران - هما - گفته است که پروازهای این شرکت به اتحادیه اروپا با هواپیماهای جدید ادامه دارد.
روز چهارشنبه، 20 مرداد (11 اوت)، خبرگزاری مهر به نقل از فرهاد پرورش، مدیر عامل هما، گزارش کرد که این شرکت در پروازهای خود به کشورهای اتحادیه اروپا، هواپیماهای جدیدی را به جای هواپیماهای "مورد ابهام" کمیته بازرسی و ایمنی هوانوردی اتحادیه اروپا - سافا - به کار گرفته است.
اظهارات آقای پرورش در پی اطلاعیه کمیسیون حمل و نقل اتحادیه اروپا در مورد ممنوعیت پرواز هواپیماهای بوئینگ 747 ، بوئینگ 727 و ایرباس 320 متعلق به شرکت هواپیمایی ایران به کشورهای عضو اتحادیه منتشر می شود.
این تصمیم در ماه ژوئیه سال جاری اعلام شد و اتحادیه اروپا دلیل آن را منطبق نبودن شرایط فنی این هواپیماها با ضوابط مورد نظر این اتحادیه و عدم اطمینان از ایمنی پرواز با آنها اعلام کرده بود.
مدیرعامل هما در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته است که با وجود تصمیم سافا، پرواز در تمامی خطوط سابق هما همچنان ادامه دارد و هیچیک از خطوط پروازی این شرکت به این دلیل لغو نشده است.
ناوگان فعال هما، علاوه بر هواپیماهای بوئینگ 747 و 727 و ایرباس 320، دارای هواپیماهایی از نوع ایرباس 300، ایرباس 310، فوکر و توپولف نیز هست اما مدیرعامل هما مشخص نکرده است که کدامیک از این نوع هواپیماها جایگزین هواپیماهای ممنوع شده است.
همچنین، وی نگفته است که آیا هواپیماهایی که اتحادیه اروپا آنها را فاقد ایمنی پرواز تشخیص داده در مسیرهای دیگری به کار گرفته می شوند یا از سرویس خارج شده اند.
آقای پرورش در عین حال گفت که در حالی که در تابستان سال گذشته، "به دلایل مختلف" از تعداد مسافران هما کاسته شده بود، این تعداد در سال جاری افزایش یافته و حتی از میزان قبل هم فراتر رفته است.
وی افزود که قرار است این شرکت چند خط جدید پروازی نیز برقرار کند که از جمله شامل دو خط جدید به مقصد کشورهای همسود (جمهوری های شوروی سابق) است.
شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی - که تا پیش از انقلاب سال 1979 شرکت هواپیمایی ملی ایران (هما) نام داشت - یک شرکت دولتی و بزرگترین شرکت حمل و نقل هوایی ایران است.
تعداد هواپیماهای فعال و در دست خرید این شرکت در حال حاضر به بیش از پنجاه فروند می رسد اما بخش قابل توجهی از آنها، هواپیماهای فرسوده ای هستند که سال ها پیش خریداری شده اند.
به دلیل تحریم تجاری آمریکا و منع صدور وسایل و تجهیزات دارای کاربرد دوگانه نظامی و غیرنظامی، دولت آمریکا فروش هواپیماهای جدید آمریکایی و هواپیماهای دارای برخی تجهیزات ساخت آمریکا را به ایران ممنوع کرده است.
هواپیماهای این شرکت در سال های پس از انقلاب گرفتار تعدادی سوانح هوایی بوده که برخی مقامات ایرانی آنها را به عدم دسترسی به تجهیزات و وسایل یدکی ساخت آمریکا نسبت داده اند هر چند در سال 2006، دولت وقت آمریکا اعلام کرد که به منظور حفظ ایمنی پرواز، صدور قطعات مورد نیاز هواپیماهای مسافربری به ایران مجاز است.

۱۳۸۹/۰۵/۱۹

انتقاد از نحوه سخن‌گویی محمود احمدی‌نژاد

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران از نحوه حرف زدن محمود احمدی نژاد انتقاد کرده و از رئیس جمهوری ایران خواسته شیوه سخن گفتنش متین و فاخر و جا افتاده باشد. البته این بار اول نیست که به شیوه حرف زدن محمود احمدی نژاد اعتراض می شود.

۱۳۸۹/۰۵/۱۸

محمد مصطفایی وارد نروژ شد

محمد مصطفایی، وکیل دادگستری که اخیرا به طور مخفیانه به ترکیه رفته بود، اکنون وارد نروژ شده است.
آقای مصطفایی که از منتقدان دستگاه قضایی ایران است، روز یکشنبه در یک کنفرانس خبری در اسلو پایتخت نروژ گفت که در ایران دفاع از صدها موکل، از جمله کسانی که به خاطر جرایمی در نوجوانی با اعدام روبرو بودند را به عهده داشته است. او گفت: "اما پاداش من به خاطر این تلاش ها چه بود؟ حکم جلب من و دستگیری همسر و برادر همسرم به خاطر آنکه نمی توانستند من را دستگیر کنند. او گفت که پس از فرار با اتومبیل، اسب و پای پیاده به ترکیه، با کمک سفارت نروژ در این کشور با روادید معمولی به نروژ رفته است. آقای مصطفایی پیش از ترک ایران از جمله وکالت سکینه محمدی آشتیانی که به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شد را به عهده داشته است. با اوجگیری درخواست های جهانی برای لغو اعدام خانم آشتیانی، گفته می شود او فعلا از سنگسار نجات پیدا کرده است.
آقای مصطفایی گفت یک هفته قبل پس از آنکه مقام ها همسرش، فرشته، را زندانی کردند به ترکیه رفت. به گفته آقای مصطفایی، همسرش روز شنبه آزاد شد و او انتظار دارد همسر و دختر هفت ساله اش نهایتا در نروژ به او ملحق شوند.
جوناس گار استوئر وزیر خارجه نروژ روز یکشنبه گفت که از به سلامت رسیدن محمد مصطفایی به نروژ خوشحال است. او به خبرگزاری رویترز گفت: "اما ما همچنان نگران سرنوشت سایر مدافعان حقوق بشر در ایران و البته موکلان آنها هستیم و بر آنها تمرکز داریم."
آقای مصطفایی پس از آنکه روز دوم مرداد (۲۴ ژوئیه) برای ارائه توضیحاتی به دادستانی تهران احضار شده بود، ناپدید شد. او صدور حکم جلب و ممنوع الخروج شدن خود را به عنوان دلایل خروجش از ایران و درخواست پناهندگی در ترکیه اعلام کرد. روز شنبه گزارش شد که علاوه بر همسر، برادر زن و پدرزن آقای مصطفایی نیز آزاد شده اند. فرشته و فرهاد حلیمی از روز دوم مرداد در بازداشت بودند و پدر آنها نیز چند روز بعد توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.