۱۳۸۹/۰۵/۰۸

کروبی در نامه به جنتی: از شما شکایت می‌کنم


آقای کروبی از آقای جنتی خواسته است که اگر برای اتهامات خود سند دارد، آن را منتشر کند
مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالفان دولت در ایران می گوید که از احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان این کشور به دلیل اتهامات اخیرش علیه معترضان انتخاباتی شکایت خواهد کرد.
آقای کروبی روز پنجشنبه ۷ مرداد (۲۹ ژوئیه) در نامه ای سرگشاده به آقای جنتی، اتهامات او علیه مخالفان دولت را با اتهاماتی مقایسه کرد مسئولان حکومت پهلوی پس از قیام هواداران آیت الله خمینی در خردادماه سال ۱۳۴۲ علیه آنها مطرح می کردند.
او در این نامه نوشت: "به اتهام بهتانی که به سران -به قول خودتان- 'فتنه' زده اید که از سعودی ها پول گرفته اند تا نظام را منقرض نمایند، اولا از شما شکایت می کنم، آن هم در محاکم جمهوری اسلامی، اگر چه امیدی به رسیدگی ندارم؛ و ثانیا این نامه را می نویسم تا بدانید به آنچه گفته اید اعتراض دارم".
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، آقای جنتی روز سه شنبه ۵ مرداد در یک سخنرانی به مناسب نیمه شعبان در قم گفته بود سندی را به دست آورده که نشان می دهد دولت آمریکا از طریق عربستان سعودی یک میلیارد دلار به "سران فتنه" داده و به آنها گفته است اگر بتوانند نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند، ۵۰ میلیارد دلار دیگر هم در اختیار آنها قرار خواهد داد.
آقای کروبی در واکنش به این اظهارات به آقای جنتی نوشته است: "هر دلیل و مدرک و سندی دارید افشا کنید، وگرنه دروغگویی و رسوایی بیش از پیش شما را آشکارا و در هر کوی و برزن و با هر روشی که ممکن باشد جار خواهم زد".
او فضای پس از شکست قیام هواداران آیت الله خمینی در سال ۱۳۴۲ را یادآوری کرده که در آن مقامات حکومت محمدرضا شاه پهلوی می گفتند فردی به نام "جوجو" را در فرودگاه مهرآباد دستگیر کرده اند که از سوی جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری چپگرای وقت مصر، مبلغ دو میلیون تومان پول نقد برای آیت الله خمینی می آورده است.
به نوشته آقای کروبی، آن ادعا طوری مطرح می شد که بتواند دست کم گروهی از مردم را تحت تأثیر قرار دهد، اما اظهارات آقای جنتی در مقایسه با آن "نچسب و باورنکردنی" است.
آقای کروبی آقای جنتی را متهم کرده است که در "مهندسی" نتایج انتخابات و "دزدی" رأی مردم در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نقش داشته و از "سرکوب" معترضان انتخاباتی حمایت کرده است.
اظهارات آقای جنتی در روز سه شنبه را خبرگزاری دولت و خبرگزاری های نزدیک به دولت منعکس نکرده بودند، اما او یا دفترش متن منتشر شده در ایلنا و برخی سایت های خبری دیگر (به نقل از ایلنا) را تکذیب نکردند.

۱۳۸۹/۰۵/۰۶

حجتیه درخواست مجوز فعالیت رسمی کرد

سایت روز : انجمن حجتیه، یکی از فرقه های مذهبی- سیاسی افراطی ایران که برخی اعضای آن مدعی ارتباط با امام دوازدهم شیعیان هستند، درخواست مجوز فعالیت رسمی داده است. خبر درخواست مجوز فعالیت رسمی از سوی این انجمن افراطی نیمه مخفی، در روز تولد امام دوازدهم شیعیان مطرح شد.
روزنامه رسالت، که مدیرمسئول آن مرتضی نبوی هفته گذشته از "تلاش احمدی نژاد برای حذف روحانیان از قدرت" سخن گفته بود، خبر درخواست انجمن حجتیه برای فعالیت رسمی را فاش کرده و نوشته است: "پس از مدارای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در مورد سیاست های فعلی انجمن حجتیه، این موضوع باعث شده تا برخی اعضای فعال این انجمن جهت تائید مجوز فعالیت خود به مراجع قانونی مراجعه نمایند. هر چند خوشبختانه این موضوع تاکنون محقق نگردیده و برخی از اعضای این انجمن مدعی‌اند، مراجع قانونی می‌دانند که دیدگاه و عقایدشان بر حق بوده ولی اگر مجوز بدهند از هیاهو و اتهامات گروههای فشار در رسانه ها وحشت دارند!"
رسالت می افزاید: "چندی پیش تعدادی از عناصر انجمن با برقراری تماس با تعدادی از علما و مسئولین قصد داشتند از شرایط موجود به نفع خود بهره برداری و حمایت آنان را جلب کنند که موفق نشدند".
روزنامه رسالت، یکی از روزنامه های طیف محافظه کار ایران است و مرتضی نبوی، مدیر مسئول این روزنامه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، از جمله منتقدان سرسخت اصلاح طلبان شناخته می شود.او اما به تازگی از تلاش های احمدی نژاد برای بیرون راندن روحانیون از حکومت انتقاد کرده است.
مرتضی نبوی گفته بود: "جوان‌های اصول‎گرای ما خیلی مراقب و مواظب باشند که در دام نیفتند. جریانی وجود دارد که انحرافش از حالا پیداست و مسیرش نمی‌تواند بر صراط مستقیمی باشد… این جریان می‌گوید که می‌توان با مرجع ارتباط مستقیم گرفت و لازم نیست که آدم به مبانی فقه و فقاهت اطلاع و اشراف داشته باشد و می‌تواند خودش مستقیم ارتباط بگیرد. این آدم‌ها می‌گویند که ما مستقیم با آقا امام زمان ارتباط می‌گیریم و به شما راه را نشان می‌دهیم. صرف مخالفت با تصدی امور اجرایی توسط روحانیت نیست و مسأله عمیق‌تر است… این جریان متأسفانه قائل به ولایت فقیه آن‎طور که امام راحل تبیین کرده و ما به آن معتقدیم، نیستند. این‎ها می‌گویند آدم می‌تواند از طریق یک پیرزن بی‌سواد هم ارتباط برقرار کرده و نیازهای دینی خود را تأمین کند و نیازی به روحانیت نیست".
انتقاد وی، روز دو شنبه گذشته از زبان هاشمی رفسنجانی هم شنیده شد؛ سخنانی که به عقیده تحلیل گران نشان دهنده نگرانی طیف سنتی محافظه کاران و البته روحانیون بلندمرتبه جمهوری اسلامی از قدرت گرفتن جریان های افراطی مذهبی نزدیک به احمدی نژاد است. جریان هایی که به نوشته تابناک، انجمن حجتیه اصلی ترین آنهاست و اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد، موثر ترین چهره آن در دولت محسوب می شود.
بنا به نوشته پارلمان نیوز، هاشمی رفسنجانی در مطلبی در پایگاه خبری خود نوشته است: "به جوانان عزیز توصیه می‌كنم در بازار پر رنگ و لعاب سیاست كه این روزها با ورود مشكوك عده ای آلوده شده است، مواظب باشند كه مبادا بازیچه نیات پلیدی شوند كه پشت سخنان گمراه كننده پنهان شده‌اند. گروهی روحانیت اصیل، مبارزین استخوان خرد كرده، یادگاران جبهه و جنگ، مدیران ارزشمند سابق، مردم هوشمند و مهمتر از همه اندیشه‌های تابناك و یادگاران امام را مانع زیاده‌خواهی سیاسی خویش می‌دانند و برای انزوا و طرد آنان از هیچ كوششی دریغ نمی‌كنند".
گفتنی است اسفندیار رحیم مشایی نیز درباره انتقادها به ادعای ارتباط او با انجمن حجتیه و البته امام دوازدهم شیعیان سکوت نکرده و به گزارش ایلنا، در دیدار اخیرش با اعضای شورای راهبردی حامیان احمدی‌نژاد در ایلام، گفته است: "برخی از مدعیان اصولگرایی آرزوی شكست احمدی‌نژاد را دارند، زیرا آن‌ها از ابتدا هم با احمدی‌نژاد نبودند و بتدریج باطن خود را آشكار كرده و از احمدی‌نژاد عبور خواهند كرد... كسانی به رغم ظاهر و ادعای خود به امام زمان ایمان ندارند، از اینكه احمدی نژاد از مدیریت امام زمان سخن می‌گوید، آشفته می‌شوند و به تمسخر می‌پرسند پس چرا فلان كالا گران است؟... به همان دلیلی كه برخلاف محاسبات مادی، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ایران هم طی چند سال آینده به پیشرفت و جهشی حیرت‌انگیز و بی‌سابقه خواهد رسید و تحولات آینده همچون شعله‌های كوره‌ای است كه همه مدعیان دروغین دین، انقلاب و رهبری عزیز را رسوا خواهد كرد و بدین شكل دوران جدیدی از شكوفایی آغاز خواهد شد".
پیش از این سایت تابناک در گزارشی درباره نقش مشایی در انجمن حجتیه نوشته بود: "یکی از دلایل مخالفت اصولگرایان با رحیم مشایی، شایعه عضویت او در انجمن مخفی حجتیه است؛ انجمنی با دیدگاه های افراطی که توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نیز طرد شده است."
تابناک در این گزارش می افزاید: "در یک نوار ویدئویی که در اینترنت پخش شده، رحیم مشایی در حال سخنرانی مبنی بر فلسفه حجتیه است. چند هفته پیش از انتخابات هم محسن رضایی درباره مشایی گفته بود که افراد خطرناکی احمدی نژاد را احاطه کرده اند که کشور را به سمت نابودی می کشانند".
در همین حال یک خبرنگار پارلمانی درباره شایعات مطرح در بین نمایندگان مجلس درباره مشایی و انجمن حجتیه به روز می گوید: "از زمان برکناری مشایی با فشار آیت الله خامنه ای از معاونت اولی، نمایندگان مجلس از ارتباط این فرد با انجمن حجتیه سخن می گویند. اما در یک مورد برخی نمایندگان گفته اند در دیداری که با احمدی نژاد داشته اند، وی به آنها گوشزد کرده که آقای مشایی واجد کمالات استثنائی است و به امور عالم غیب واقف هستند و هر زمان که حضرت بفرمایند با ایشان ارتباط برقرار می کنند".
این خبرنگار پارلمانی می افزاید: "نمایندگان مجلس به طنز رحیم مشایی را «نماینده امام زمان در دفتر احمدی نژاد » می خوانند، اما برخی نیز همچون احمدی نژاد گمان می کنند مشایی با امام زمان در ارتباط است. نمایندگان مجلس بارها به نقش مشایی به عنوان پدرخوانده کنونی انجمن حجتیه اشاره کرده اند".
گفتنی است پیش از این علی اکبر محتشمی پور، از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی در گفت و گویی با ایلنا، بدون اشاره مستقیم به ارتباط مشایی با انجمن حجتیه ونقش مصباح یزدی در این تشکیلات گفته بود: "من به طور مشخص می‌توانم از جریان انجمن حجتیه نام ببرم که پشت سر تمام فتنه‌هایی که رخ داده این انجمن را می‌بینم. این تفکر در دوره فعلی، در قالب برخی بنیادها و تشکل‌ها با عناوین و اسامی دیگر فعال است و در بسیاری مراکز نفوذ دارد و از طریق برخی چهره‌ها و شخصیت‌هایی که در زمان امام اجازه مطرح شدن نیافتند و افکارشان دقیقا مخالف امام است عمل می‌کنند".
انجمن حجتیه همواره از سوی مقامات حکومت جمهوری اسلامی ایران مورد انتقاد قرار گرفته است. تشکیلاتی که هدف اصلی آن، دفاع از اسلام در مقابل
بهائیت و تلاش برای "فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر" است. این انجمن در سال ۱۳۳۲ به وسیله یک روحانی شیعه به نام شیخ محمود حلبی تأسیس شد. حلبی این گروه را در سال ۱۳۶۲ پس از تهدید روح‌الله خمینی و متهم‌شدن به خیانت و ارتجاع، تعطیل کرد.اختلاف اصلی اعتقادی انجمن حجتیه با دیدگاه حاکم در جمهوری‌اسلامی ایران، آنست که آنها معتقد به تلاش برای تشکیل حکومتی اسلامی تا پیش از ظهور امام زمان نیستند. آیت الله خمینی این انجمن را تکفیر کرده بود.

۱۳۸۹/۰۵/۰۵

محکومیت عماد‌الدین باقی به حبس و محرومیت سیاسی

عمادالدین باقی، روزنامه‌نگار و بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان ایران، به یک سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت از فعالیت در امور احزاب و رسانه‌ها و انجمن‌ها محکوم شد.
حکم محکومیت عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر، پس از گذشت دو سال از محاکمه‌اش، اینک توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی صادر شده است. این حکم در مورد پرونده مربوط به فعالیت‌های انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که باقی بنیان‌گذار آن بوده و ریاست آن را بر عهده داشته است.
باقی به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان متهم به تبلیغ علیه نظام و انتشار اسناد محرمانه دولتی از طریق همایش‌ها و سخنرانی‌ها از قول زندانیان بندهای امنیتی شده است. صالح نیکبخت، سخنگوی این انجمن که وکالت عمادالدین باقی را در مواردی دیگر بر عهده داشته و دارد، در مصاحبه با دویچه وله گفت، بخاطر آنکه خود عضو این انجمن بوده، نتوانسته از باقی در این پرونده دفاع کند. دادگاه حکم یک سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت از فعالیت در امور احزاب و رسانه‌ها و انجمن‌ها را علیه باقی صادر کرده است.
قرار است دادگاه دیگری نیز در روز ۲۶ مرداد ماه به پرونده شکایت وزارت اطلاعات از عمادالدین باقی بپردازد. این پرونده بخاطر مصاحبه‌ای باز شده که عمادالدین باقی با آیت‌الله منتظری داشته و پس از مرگ این روحانی برای پخش تلویزیونی در اختیار فرستنده فارسی بی‌بی‌سی گذاشته است. باقی در پی انتشار این مصاحبه از ۷ دی ۱۳۸۸ به مدت ۶ ماه در حبس بود، ۵ ماه از این مدت را در سلول انفرادی گذراند. سایت اینترنتی جرس (جنبش راه سبز) می‌نویسد: «طرح مسایلی درباره زندانیان و اعدام از جمله موارد مشکل‌ساز در این مصاحبه بوده است.»
عمادالدین باقی از چهره‌های سرشناس فعال حقوق بشر بخصوص در زمینه مبارزه علیه مجازات اعدام و حقوق زندانیان است و چندین بار بخاطر مقاله‌های روشنگرانه و انتقادی خود حبس شده است.

شاه و اصلاح طلبان

علی امینی(سمت راست) و محمدرضا پهلوی. شاه اصلاحات امینی را رد کرد

پاییز سال ۵۷ وقتی بود که محمد رضا شاه همه را به حضور می پذیرفت، حتی آنها که سالها مغضوب بودند، دفتر دربار در روزهای آخرتاریخی و کاری، رجال سیاسی فراموش شده ای را به دربار دعوت می کرد تا بلکه انقلاب را به تعویق بیندازنند.

حتی شنیدن صدای انقلاب مردم که محمد رضا شاه از تلویزیون ملی اعلام کرد و تعویض پیاپی دولتها و آمدن شریف امامی که ظاهری شرع پسند داشت فایده ای نکرد و تظاهراتهای میلیونی تهران هر روز بند بند حکومت را می گسست.
در روزهای خزان زده کاخ نیاوران، دکتر علی امینی به دربار دعوت شد، شاه تنها یک سوال داشت. چه باید کرد؟ و امینی پاسخ داد: "دهن کجی اعلی حضرت به مردم پاداشی داشت که امروز می بینند."

امینی نه نخست وزیری را پذیرفت و نه پیشنهادی داشت. درست یکسال پیش این نواده مظفرالدین شاه، در همان ابتدای تشکیل دولت جمشید آموزگار و پس از اینکه شاه عاقبت هویدا را پس از ۱۳ سال از نخست وزیری برکنار کرد مگر که این موج بلند مخالفت را از سر بگذراند، دکترعلی امینی طرحی را به شاه پیشنهاد کرد که به نظر این نخست وزیر اسبق می توانست اجرایی شدنش کار را به جاهای باریک نکشد.انحلال ساواک، انحلال مجلس سنا و شورای ملی و انتخابات آزاد و سرانجام انحلال حزب رستاخیز.

طرح امینی که البته یکسال بعد و سربزنگاه پیروزی انقلاب اجرایی شد، ابدا به مذاق شاه خوش نیامد و شاه در یک جمله همه خشم خود را به امینی نشان داد: "چه کسی از قاجاریه را در نظر داری به سلطنت بنشانی."

شاه کابوس انتخابات آمریکا که جان اف کندی به ریاست جمهوری آمریکا رسید و حمایتهای مالی شاه از رقیب جمهوری خواه بر باد رفت را به یاد می آورد و بهارسال ۱۳۴۰ که امینی با فشار مستقیم رئیس جمهور آمریکا نخست وزیر شد و شاه تنها این حکم را نظاره و امضاکرد. کندی دوای درد همسایگی ایران با ابرقدرت کمونیست را اصلاحات اقتصادی و دموکراسی می دید و شاه را مرد این کار نمی دانست.هنوز هشت سال از «قیام شاه و ملت» نامی که «اعلی حضرت» برکودتای ۲۸ مرداد گذاشته بود نگذشته بود که دوباره سرو کله نخست وزیری مستقل و اینبار با پشتوانه حمایت همه جانبه آمریکا پیدا شد که در اولین اقدام ازشاه خواست بنابر قانون اساسی مشروطیت از دخالت در امور کشور خودداری کند.

این گناهی نابخشودنی بود که امینی با آیت الله طالقانی روابطی دوستانه داشت و نهضت تازه تاسیس آزادی به عملکرد اصلاحی امینی خوشبین بود و از آن حمایت می کرد.

کار بعدی امینی تحت تعقیب قرار دادن بسیاری از چهره های معتمد شاه بود، تیمور بختیار از ریاست سازمان امنیت برکنار شد و حکم جلب تیمسار حسین آزموده رئیس دادسرای ارتش صادر شد.دو مجلس سنا و ملی به خواست امینی منحل شدند و در این فضای خالی از مزاحمت های مجلس شا هنشاهی وتعلیق انتخابات طرحهای بزرگی در کا بینه امینی اجرایی شد و اصلاحات ارضی که تمام رابطه ارباب رعیتی را بر هم می ریخت در همین کابینه کلید خورد.

قدرت شاه با رفرم امینی هر روزافول می کرد و اینبار ابزار کودتا هم در دست نبود و آمریکایی ها پشتیبان امینی بودند.فضای بسته و خفقانی که پس از ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق، قدرت همه جانبه شاه را تضمین می کرد و در همان ماه های اول صدارت امینی فروریخت، جبهه ملی میتیگ برگزار کرد و نهضت آزادی ایران در همین سال ۱۳۴۰ اعلام موجودیت کرد. و این گناهی نابخشودنی بود که امینی با آیت الله طالقانی روابطی دوستانه داشت و نهضت تازه تاسیس آزادی به عملکرد اصلاحی امینی خوشبین بود و از آن حمایت می کرد.

اصلاحات امینی در اولین قدم قدرت شاه را محدود می کرد، حتی اگر انتخاباتی برگزار نمی شد و هنوز بخش حقوق مردم قانون اساسی مشروطیت برزمین مانده بود.
بگذریم از اینکه مشروطه خواهان هم آنقدر در تنظیم قانون اساسی مشروطیت و به امضای مظفرالدین شاه بیمار رساندن عجله داشتند که به همان محدود کردن قدرت شاه بسنده کردند و چند سالی بعد در متمم قانون اساسی به صرافت اصول مربوط به حقوق ملت افتادند.

بخت یار شاه بود که آمریکاییها در واگذاری ۷۰۰میلیون دلار وام به دولت امینی تعلل کردند و در این فرصت شاه و دربار آنقدر فرصت داشتند تا در همه چرخ های دولت چوبی بگذارند.دولت امینی که وارث اقتصاد بی سر و سامان چهار نخست وزیر پیشین بود و نشریات حامی دربار می توانستند همه این اوضاع نا بسامان را بر نخست وزیر تازه رسیده بار کنند و برنامه اصلاحی او را دلیل این آشفتگی بدانند.

محمود طالقانی و مهدی بازرگان از چهره های سیاسی اصلاح طلب در اواخر دوران سلطنت بودند

بدتر اینکه امینی در همان چند ماه دولت را ورشکسته اعلام کرد و آن امنیت روانی اقتصادی هم به باد رفت، سفر استراتژیک شاه به آمریکا و دادن تضمین به کاخ سفید که کاخ نیاوران و خود شاه زمام تغییر را به دست می گیرد، دولت کندی را که خود دچار بحرانهای بزرگ جهانی بود، از آن سماجت انداخت و عاقبت پس از یازده ماه دولت امینی سقوط کرد.

شاه این باردشمن فرضی دیگری هم بر فهرست دشمنانی مانند ناصر ریس جمهور مصر، فلسطینی ها، حزب توده و مصدقی ها افزود و تا سال ها مشکلات اقتصادی کشور را برگردن امینی و دوران اصلاحاتش می انداخت.امینی در تمام سال های بعد تحت نظر بود ، نه اجازه مصاحبه و نه حتی مسافرت داشت . در یک سفر اروپایی ماموران ساواک امینی را از پلکان هواپیما پایین آوردند. با این همه از سال ۵۰ به بعد این اجازه به امینی داده شده بود که به عنوان یک نخست وزیر سابق و خاطی در اعیاد رسمی به دست بوس برسد. امینی یک کارگزار اصلاح طلب بود اما اصلاح طلبان خارج از حکومت وضع بدتری داشتند.

نهضت آزادی ایران در همان اوان دولت مستعجل امینی اعلام موجودیت کرد و مهندس مهدی بازرگان در یک جمله همه مرامنامه حزب را گفت: «ایرانی، مسلمان و مصدقی هستیم. سه بنیانگذار نهضت آزادی، مهدی بازرگان، محمود طالقانی و یدالله سحابی از همان ابتدا قانون اساسی مشروطیت را که سلطنت را ابقا اما محدود می کرد پذیرفته بودند، اما پذیرش قانون اساسی مانع آن نشد که بهمن ماه سال ۴۰ در دادگاه نظامی محاکمه نشوند. محاکمات طولانی به جرم اخلال در امنیت و اقدام علیه سلطنت.

این در حالی بود که نهضت عملا به جز چند میتیگ و بیانیه هیچ کار عملی صورت نداده بود و حتی در یک انتخابات هم نماینده ای نداشت.
بازرگان در آخرین جلسه دادگاه به تیمسار عباس قره باغی رئیس دادگاه گفت: «ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون و به شیوه مسالمت آمیز با شما سخن می گو ییم با محکوم کردن ما ملت خاموش نمی شوند بلکه بازبان دیگری با شما سخن خواهند گفت.»

زبان قانون و اعلام وفاداری به قانون اساسی مشروطیت در دادگاه نظامی البته موثر نیفتاد و سران نهضت آزادی به حبس هایی از ده تا ۱۵ سال محکوم شدند. اما هر چه هست مهندس بازرگان هیچ اطلاعی نداشت که در شاخه جوانان نهضت آزادی، محمد حنیف نژاد سرخورده از زبان قانون به مبارزه مسلحانه می اندیشد.

سه بنیانگذار نهضت آزادی، مهدی بازرگان، محمود طالقانی و یدالله سحابی از همان ابتدا قانون اساسی مشروطیت را که سلطنت را ابقا اما محدود می کرد پذیرفته بودند، اما پذیرش قانون اساسی مانع آن نشد که بهمن ماه سال ۴۰ در دادگاه نظامی محاکمه نشوند

سازمان مجاهدین خلق پس از برخورد خشن و خونین حکومت شاه در ۱۵ خرداد با معترضان و حبس های طولانی مبارزان سیاسی متولد شد تا زبانی دیگر را بیازماید، کار تئوریک سازمان از سال ۴۴ تا ۴۹ طول کشید و در این سالها محمد حنیف نژاد و مرکزیت سازمان، اسلامی را قالب بندی می کردند تا بتواند هم طراز با مارکسیست ها و گروه های چپ بی مذهب، سنگر گرفته و ماشه را بکشد.

هدف سازمان تغییر به تمام معنای رژیم سلطنتی و روش آن جنگ مسلحانه بود. مجاهدین در سال ۵۰ و درآستانه جشن های۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با بمبگذاری اعلام حضور کرد و در شهریور همان سال ضربه بزرگی از ساواک که به زبان خشونت کاملا مسلط بود دریافت کرد و اکثر اعضا شاخص سازمان دستگیر و محمد حنیف نژاد و یارانش اعدام شدند.

با این حساب عمر جریان های اصلاح طلب و مسالمت جو و شاخه های مسلح به یکسال هم نمی رسید. با این حال به بن بست رسیدن روش مسلحانه و راهبرد اصلاحی، سلطنت پهلوی را تدوام نداد و ۲۶ دیماه سال ۵۷ شاه برای همیشه از ایران رفت.

در حالی که سران رژیم پهلوی در ایران به اعدام محکوم می شدند و گروگانهای آمریکایی به دست دانشجویان خط امام اسیر بودند تا دولت آمریکا شاه را به ایران بازگرداند. آخرین نامه یک اصلاح طلب پیر به شاه نوشته شد، نامه ای همچنان مودبانه که خاطرات تلخی را برای شاه زنده می کرد.در حسرت تن ندادن به اصلاحات، مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب در این نامه نوشته بود:

اعلیحضرت سابق آقای محمد رضا پهلوی

اگر همیشه از من صراحت دیده اید که تلخ بوده است فکر می کنم هر دفعه نیز روشن شده است که گفتارم خالی از صداقت و حسن نیت نبوده، و درست از آب در آمده است. حالا هم می خواهم پیشنهادی بدهم که به خواست خدا خیر بزرگ برای همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنیا خواهد داشت.

مهدی بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس از سقوط سلطنت شد

در برابر وضع وحشتناک حاضر و مساله لاینحلی که گروگان گیری اعضا سفارت آمریکا و سر سختی طرفین دعوی بر سر استرداد شما بوجود آورده است و می رود که خدای نخواسته عالمی به آتش و مرگ کشیده شود بیایید یک ژست عالی تاریخی و در عین حال ساده انجام دهید: اعلام مراجعت به ایران برای حضور و دفاع خود در محاکمه بنمایید، کلید نجات مملکت و باز شدن گره کور بین الملل و همچنین آزادی وجدانتان و خروج از وحشت حاضر بدست شما است.

به خاطر هموطنان و برای اثبات دوستی و خدمتگزاری به آنان و به شریعت که همیشه مدعی بوده اید این کار را بکنید و بی درنگ هم بکنید. گروگان ها آزاد خواهند شد، مردم آمریکا که نمی گذارند دولت شان شاه را تحویل بدهد راضی و خلاص خواهند شد.

حمله به ایران و هرگونه مشکلات و مصائب احتمالی مرتفع می شود. اروپا و آسیا از نگرانی بیرون می آیند و بالاخره شهرت جهانی و افتخار خدمت بی نظیری که کفاره ای از گذشته و آبرویی برای آینده خواهد بود می خرید . چه بسا همین عمل تاثیر بر دلها و در محکومیت شما داشته باشد. در هر حال من پیشقدم در تقاضای تخفیف و کوشا برای اخذ گذشت خواهم بود.

روسای کشورها نیز چنین وساطت خواهند کرد. این را هم بدانید که در صورت خودداری از چنین شهامت مردانه وضع مردم ایران و دنیا طوری نیست که به سلامت و به سلطنت بر گردید. عاقلانه ترین و خوش عاقبت ترین راه حل همان است که عرض کردم، خداوند ارحم الراحمین است و در توبه و سعادت را به روی بندگان باز گذاشته است.

مهدی بازرگان / تهران نهم آذر ماه1358

موسوی: مجبورم ناگفته های جنگ را بگویم

میرحسین موسوی از عملکرد دولتش در دوره جنگ دفاع کرده است
میرحسین موسوی، نخست وزیر ایران در دوران جنگ هشت ساله با عراق در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی و از رهبران مخالفان در این کشور، گفته است که در صورت ادامه "تحریف های تاریخی"، ناگفته هایی را از دوران جنگ و از جمله دلایل استعفای خود در سال ۱۳۶۷ را بیان خواهد کرد.
آقای موسوی که گفته هایش در دیدار با جمعی از اعضای تشکل های سیاسی کرج در وب سایت کلمه منتشر شده است، گفت: "بنده هنوز لب به سخن درباره دهه اول انقلاب باز نکرده ام و هیچ گاه هم میل نداشته ام در این باره صحبت کنم. ولی ظاهرا مجبورم در ادامه این تحریف ها برای دفاع از رزمندگان سلحشور و مدیران برجسته ای که در این میان سهم عمده داشتند، ناگفته های خود را بگویم و نیز بگویم که استعفای سال ۶۷ بر سر چه بود."
به نظر می رسد بخش عمده سخنان میرحسین موسوی در پاسخ به گفته های محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در دوران جنگ ایران و عراق باشد که اواخر تیر ماه و به مناسبت سالگرد صدور قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد که موجب پایان جنگ ایران و عراق شد، بیان شده است.
آقای موسوی در این مورد گفت: "آن وزیر سابقی که خود می داند چگونه به این جانب تحمیل شد، در عین آن که بیش از همه در جریان سرریز شدن همه جانبه امکانات دولت به جبهه ها بود، حالا می گوید که اگر امکانات دولت در اختیار جبهه ها قرار می گرفت، ما بغداد را فتح می کردیم. شما باید جمله ایشان را این گونه معنی کنید که اگر دولت در اختیار بنده و دوستان مان قرار می گرفت ما چه فتوحاتی داشتیم."
محسن رفیقدوست، از زمان تاسیس وزارت سپاه در سال ۱۳۶۲ تا زمان انحلال آن در پایان جنگ، وزیر سپاه در دولت های اول و دوم میرحسین موسوی بود. او چند روز پیش از این گفته های آقای موسوی، به خبرگزاری فارس گفته بود: "درست قبل از پذیرش قطعنامه ما احساس می کردیم که مملکت امکانات وسیع نداشت ولی این مهم نبود. مهم این بود که این امکانات آن طور که نظامی ها می خواستند در خدمت جنگ قرار نمی گرفت. یعنی اکثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی که برای جنگ می‌شد مخالفت می کردند و دائم می گفتند شما که می دانید نمی توانید بغداد را بگیرید چرا ول نمی کنید؟ چرا جنگ را تمام نمی کنید؟"
آقای هاشمی من را صدا کرد و گفت: برو در وزارتخانه ات بشین، من می خواهم توپ را به زمین دولت بیندازم. سپس حکم داد که میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیک و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند.
محسن رفیقدوست
آقای رفیقدوست بعد از پایان جنگ به مدت ده سال (از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸) ریاست بنیاد مستضعفان را برعهده داشت که میرحسین موسوی در مورد این دوره نیز چنین گفته است: "شما که نمی دانم به تحریک چه کسانی در عرض یک هفته چندین مصاحبه علیه دولتی که در آن کار می کردید انجام دادید، اگر دولت را در اختیار می گرفتید بر سر کشور همان می آوردید که در طول مدیریت خود بر سر بیت المال و اموال مستضعفان و یتیمان در بنیاد مستضعفان آوردید."
آقای موسوی همچنین گفته است: "شما مرا مجبور می کنید بگویم علی رغم نتیجه درخشان دفاع مقدس ... اگر پیوندی قوی تر بین جبهه ها و دولت وجود داشت و دولت را به بهانه درز خبرها از ماجرای طرح های جنگی و دفاعی کنار نمی گذاشتند نتیجه های بهتری از عملیات گرفته می شد."
'توپ در زمین دولت'
محسن رفیقدوست همچنین در مصاحبه مفصل خود با خبرگزاری فارس گفته بود در مقطعی از جنگ و بعد از آنکه دولت به طور کامل با نیروهای نظامی همکاری نمی کرد، اکبر هاشمی رفسنجانی که در آن زمان قائم مقام فرمانده کل قوا بود، "توپ را به زمین دولت انداخت". آقای رفیقدوست گفت: "آقای هاشمی من را صدا کرد و گفت: برو در وزارتخانه ات بشین، من می خواهم توپ را به زمین دولت بیندازم. سپس حکم داد که میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیک و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند."
میرحسین موسوی در پاسخ به این اظهارات آقای رفیقدوست گفته است: "بعد از آنکه به تعبیر این وزیر سابق، توپ در میدان دولت انداخته شد و اداره ستاد فرماندهی قوا به دولت سپرده شد، تحولات اساسی در همان مدت کم در جبهه ها ایجاد شد. بنده به دلایل گوناگونی فعلا فقط به اشاره می گویم که این توپ موقعی به زمین دولت پرتاب شد که به قول مرحوم ظهیرنژاد در کمیته پشتیبانی جنگ "زیپ مرزها در حال باز شدن" بود و فاو و جزایر موجود در هور از دست رفته بودند و ما در موقعیتی قرار داشتیم که در نخستین جلسه ستاد فرماندهی کل قوا که به ریاست این جانب تشکیل شد هم جناب رحیم صفوی جانشین فرمانده سپاه وهم جناب حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی در گزارش های خود به اعضای جلسه گفتند که شما خوزستان را از دست رفته فرض کنید."
'ناگفته های فراوان'
توپ موقعی به زمین دولت پرتاب شد که به قول مرحوم ظهیرنژاد در کمیته پشتیبانی جنگ 'زیپ مرزها در حال باز شدن' بود ... و ما در موقعیتی قرار داشتیم که در نخستین جلسه ستاد فرماندهی کل قوا که به ریاست این جانب تشکیل شد هم جناب رحیم صفوی جانشین فرمانده سپاه و هم جناب حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی در گزارش های خود گفتند که شما خوزستان را از دست رفته فرض کنید.
میرحسین موسوی
آقای موسوی گفته است ناگفته های فراوانی از جنگ دارد: "من ندیده ام که آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا از مشکلاتی که در مورد هماهنگ کردن ارتش و سپاه داشت سخنی گفته باشد. مشکلاتی که به اعتقاد من ربطی به بدنه سپاه و ارتش نداشت و من شاهد بودم که این مشکلات تا چه حد فرساینده بوده است. بعد از سه سال از شروع جنگ به اعتقاد من اشتباهات اساسی در تعیین استراتژی های جنگی پیش آمد که اعزام نیرو به کردستان یکی اش بود و از آن مهم تر دل بستن به عملیات های بزرگ کلاسیک شبیه عملیات های دشمن بود که مزایای نسبی ما را در کنار امکانات کشور به شدت تقلیل داد و حدود پنج سال همه امکانات کشور حتی تا حد جمع آوری برف روب ها از جاده ها و کامیون های دولتی و حتی مصادره کامیون های بخش خصوصی و همه ظرفیت های مالی – صنعتی کشور به کار گرفته می شد اما نتیجه آن شد که همه شاهد بودیم."
با وجود گذشت حدود ۲۲ سال از پایان جنگ ایران و عراق، هنوز نقاط مبهم زیادی در مورد تاریخ این جنگ، که یکی از طولانی ترین جنگ های قرن بیستم بود، وجود دارد و هر از چندی با انتشار سندی یا مصاحبه ای از یکی از مسئولان آن زمان ایران، زاویه های جدیدی از آن روشن می شود.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس ایران، که در سال های آخر جنگ با حکم آیت الله خمینی فرماندهی جنگ را بر عهده داشت، از جمله مسئولانی است که با انتشار بخش هایی از خاطراتش از دوران جنگ و به ویژه با انتشار نامه فرمانده وقت سپاه در سال آخر جنگ، سهم زیادی در این میان داشته است.
اما این نخستین بار است که میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت ایران، این چنین با جزئیات درباره اختلافات نهادهای مختلف حکومت ایران در دوران جنگ صحبت می کند.

۱۳۸۹/۰۵/۰۴

“بیت رهبری”، اتاق تاریک سیاست ایران - بخش 2

جرس،میثم تواب : در بررسی قسمت نخست گزارش "بیت رهبری، اتاق تاریک سیاست ایران" به بررسی عملکرد، آقایان حجازی، وحید، و مجتبی خامنه ای پرداخته شد. در بخش دوم این گزارش به بررسی عملکرد و سوابق آقایان محمدی گلپایگانی، ناطق نوری، طائب و سه مشاور رهبری آقایان ولایتی، دانش جعفری و صفوی پرداخته می شود. محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر آقای خامنه ای و پدر شوهر دختر بزرگ خامنه‌ای (بشری) است. از نظر سلسله مراتب رسمی، پست وی، بالاترین سمت در دفتر رهبری محسوب می شود. اما در عمل، او در مقایسه با افرادی چون اصغرحجازی یا وحید دارای نفوذ کمتری در این نهاد قدرتمند است. به نظر می رسد که محمدی گلپایگانی، به لحاظ شخصی نیز کمتر علاقه مند به دخالت در مسائل سیاسی و به ویژه امنیتی بوده و به داشتن نقشی رسمی و تشریفاتی در بیت رهبری قانع است.
وی در زمان ریاست جمهوری آقای خامنه ای، همچون حجازی یکی از معاونان وزارت اطلاعات بوده است (معاون پارلمانی).
در محافل سیاسی ایران از سال ها پیش شایع بوده که محمدی گلپایگانی دارای همسری ایرلندی است که در واقع پرستاری بوده که رئیس دفتر رهبر ایران در جریان یکی از سفرهای خود به لندن برای معالجه با او آشنا شده و از او خواستگاری کرده است.
محمد محمدی گلپایگانی از سال ها پیش در مناسبت های رسمی و عمومی (مثلاً بدرقه رئیس جمهورها در سفرهای خارجی یا مراسم مهم سالانه سه قوه) به عنوان نماینده رهبری شرکت می کند و در موارد لزوم به قرائت پیام های آقای خامنه ای در چنین مراسمی می پردازد. محمدی گلپایگانی معمولاً خود به اظهار نظر در مورد مسائل سیاسی کشور نمی پردازد و از ورود علنی به مجادلات سیاسی خودداری می کند. هر چند در زمان ریاست جمهوری خاتمی در مواردی برخی اظهار نظرهای سیاسی از وی منتشر شد که موضوع آنها انتقاد به توهین برخی مطبوعات به مقدسات اسلامی و مواردی از این قیبل بود.
اگر چه محمد محمدی گلپایگانی همواره به نمایندگی از رهبری در مناسبت های رسمی شرکت می کرده، اما از بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در برخی مناسبت های رسمی وحید هم به نمایندگی از دفتر رهبر شرکت کرده است. مشخص نیست که این روند، در آینده هم ادامه خواهد یافت یا نه، ولی در صورت ادامه یافتن، می تواند به معنی کاهش جدی اهمیت محمدی گلپایگانی در دفتر رهبری در مقایسه با رقبای جوان تر و تواناتر و "به روز" تر در زمینه مسائل سیاسی و امنیتی باشد.
یکی از خبرنگار هوادار دولت، اخیراً در وبلاگ خود خاطره ای را در ارتباط با محمدی گلپایگانی نقل کرده که نشان دهنده نوع روابط احمدی نژاد با اوست.
این خبرنگار نوشته است در آستانه یکی از سفرهای احمدی نژاد به خارج از کشور، رئیس جمهور قبل از سفر، قرآن را باز می کند (ظاهراً به طور تصادفی) و آیه ای را به محمد محمدی گلپایگانی نشان می دهد و هر دو لبخند می زنند. این خبرنگار، بعد از رفتن احمدی نژاد از محمد محمدی گلپایگانی می پرسد که آیه ای که احمدی نژاد به او نشان داده چه بوده است، و جواب می شنود که آن آیه ای بوده که حکایت داشته: "ما تو را به عنوان مژده دهنده و ترساننده انسان ها به سوی آنها فرستادیم" (آیه ای خطاب به پیامبر اسلام که یادآوری کننده وظیفه او برای اصلاح جهان است). این خبرنگار به محمدی گلپایگانی گفته که چند بار دیگر هم وقتی احمدی نژاد قرآن را قبل از سفر باز کرده همین آیه آمده و رئیس دفتر رهبر جواب داده که این، بسیار عجیب است، ولی احمدی نژاد هر بار قرآن را به طور تصادفی باز کرده است.سمت رسمی علی اکبر ناطق نوری در دفتر رهبری جمهوری اسلامی ایران، بسیار مهم است: او ریاست دفتر بازرسی ویژه رهبری را به عهده دارد. اما واقعیت آن است که وی در دفتر آقای خامنه ای، نفوذ زیادی ندارد.

دفتر بازرسی ویژه، در خصوص شکایاتی که از طرف مردم و مسوولین به دفتر رهبری می رسد نقش مهمی دارد و می تواند با نامه نگاری با وزارت خانه ها و نهادهای مسئول، از آنها بخواهد به تخلفات و شکایات رسیدگی کنند. اما ناطق نوری و دفتر تحت مسوولیت او، در مورد موضوعات حساس امنیتی و سیاسی، دارای قدرتی نیستند.
یکی از دلایل این مساله آن است که در دفتر رهبری، دخالت در این گونه پرونده ها به عهده افراد با نفوذتری چون حجازی و وحید و حتی مجتبی خامنه ای است. تا جایی که گفته می شود که اعتراض ناطق نوری به دخالت های مجتبی خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری 1384، با حمایت قاطع رهبر از پسرش مواجه شده است.
دلیل دیگر نفوذ کم ناطق نوری در موضوعات سیاسی و امنیتی آن است که وی به شدت مخالف احمدی نژاد و همکاران وی است، در حالی که رئیس جمهور تحت حمایت شدید رهبر جمهوری اسلامی و دفتر رهبری قرار دارد.
جایگاه ناطق نوری در بیت رهبری، به ویژه از زمان انتخابات ریاست جمهوری 1388 کاهش قابل توجهی یافته است. چرا که وی به حدی از احمدی نژاد و دولت او تنفر داشت که در جریان انتخابات ریاست جمهوری از میرحسین موسوی حمایت کرد. البته، او این حمایت را هرگز علنی نکرد، و عمدتاً از طریق "افشاگری" های هواداران احمدی نژاد علیه ناطق نوری بود که جامعه در جریان حمایت وی از میرحسین موسوی قرار گرفت. مهمترین دلیل حمایت ناطق نوری از میرحسین موسوی این بود که وی موسوی را تنها کسی می دانست که امکان پیروزی انتخاباتی بر احمدی نژاد را دارد. این در حالی بود که ناطق نوری گذشته از دلایل پراگماتیک، شخص موسوی را فردی معتقد به اصول جمهوری اسلامی می دانست و به علاوه با روحانیونی چون هاشمی رفسنجانی (که حامی میرحسین موسوی بودند) هم رابطه و همکاری سیاسی نزدیکی داشت.
در واکنش به حمایت علی اکبر ناطق نوری از موسوی، احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی تلویزیونی خود با میرحسین موسوی (که به طور زنده پخش می شد) ناطق نوری و پسرش را به جمع آوری ثروت از روش های غیر قانونی متهم کرد.
در پی این حمله، ناطق نوری انتظار داشت که آقای خامنه ای از وی در مقابل اتهامات مالی احمدی نژاد حمایت کند. اما رهبر جمهوری اسلامی، که تضعیف احمدی نژاد را در انتخابات به صلاح نمی دانست، از دفاع از ناطق نوری قبل از انتخابات خودداری کرد که این باعث آزردگی شدید وی شد. رهبر جمهوری اسلامی، تا 1 هفته بعد از انتخابات هم به سکوت خود در مقابل اتهامات وارد شده علیه ناطق نوری ادامه داد؛ و سرانجام در 29 خرداد در مراسم نماز جمعه تهران ضمن دفاع از احمدی نژاد و تجلیل از "پیروزی" او در انتخابات، یک جمله کوتاه را هم به دفاع از ناطق نوری اختصاص داد و او را از فساد مالی مبرا دانست.
در چنین شرایطی بعد از انتخابات، دشمنی ناطق نوری با رئیس جمهور محبوب آیت الله خامنه ای به تدریج بیشتر و بیشتر شد و نتیجتاً نفوذ ناطق نوری در دفتر رهبری هم کاهش بیشتری یافت.
علی اکبر ناطق نوری به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس دفتر بازرسی ویژه بیت رهبری و عضو با نفوذ جامعه روحانیت مبارز، حتی حاضر نشد در مراسم تنفیذ احمدی نژاد (در دفتر رهبری) شرکت کند. او همچنین، در زمانی که اعتراضات خیابانی در جریان بود، در دفاع از دولت و علیه موسوی و سایر معترضین سخنی نگفت، و این در حالی است که آقای خامنه ای در چند نوبت از مسوولانی که در جریان "فتنه" های بعد از انتخابات سکوت کرده و با "دشمن" مرزبندی نکرده اند انتقاد کرده و از آنها خواسته تا مواضع خود را شفاف کنند. همچنین ناطق نوری قبل و پس از انتخابات، رابطه نزدیکی با هاشمی رفسنجانی داشته است و این هم دلیل دیگری است که از سوی نیروهای نزدیک به دولت و رهبر جمهوری اسلامی، یک دشمن بالقوه تلقی شود.
با وجود همه اینها، او نیز چون هاشمی رفسنجانی، هم دارای سمت های حکومتی مهمی است و هم در میان روحانیت محافظه کار ایران نفوذ زیادی دارد. به همین دلیل، رهبر جمهوری اسلامی تاکنون مخالفتی با ادامه مسوولیت مهم ناطق نوری در دفتر خود نداشته است. به ویژه آن که ناطق نوری، اگر چه همچون هاشمی رفسنجانی مخالفت احمدی نژاد است، اما برخلاف رفسنجانی، بعد از انتخابات از معترضان به دولت پشتیبانی نکرده است.

حسین طائب، معاون فعلی اطلاعات سپاه پاسداران، از جمله روحانیون مورد اعتماد آقای خامنه ای است که به واسطه روابط نزدیک با بیت رهبری، پیشرفت بسیار سریعی در نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی داشته است.
حسین طائب، علاوه بر مسئولیت های امنیتی و نظامی خود، به دو دلیل دیگر هم دردوران فعالیت خود به علی خامنه ای نزدیک بوده است. نخستین دلیل آن است که او در دروس مذهبی شاگرد شخص آیت الله خامنه ای بوده است.
دلیل دوم آن است که وی در سال های پایانی جنگ ایران و عراق، از جمله نیروهای همان گردانی بوده که مجتبی خامنه ای هم در آن به عنوان نیروی داوطلب مشغول به خدمت بوده است. دوستی طائب با مجتبی خامنه ای در سال های بعد در پیشرفت سریع وی در بیت رهبری نقش مهمی ایفا کرده است.
او متولد 1342 است، اما در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، و در زمان وزارت اطلاعات علی فلاحیان، زمانی که حدود سی سال داشت، تا سمت معاون ضد جاسوسی این وزارتخانه پیش رفت.
طائب در آن زمان با تشکیل پرونده ای علیه فعالیت های مهدی هاشمی، یکی از فرزندان رئیس جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی را علیه خودخشمگین کرد و از وزارت اطلاعات اخراج شد. برخی نزدیکان هاشمی رفسنجانی می گویند دلیل اخراج او، گمراه کردن رئیس جمهور بر سر پرونده فرج سرکوهی بوده است که وزارت اطلاعات او را ربود و مدعی شد که به آلمان سفر کرده است؛ و عده ای از اصلاح طلبان هم دلیل اخراج او را این می دانند که نیروهای تحت امرش با دستگیری یک زن کره ای و شکنجه وی کوشیده اند از وی به دروغ اعتراف بگیرند که جاسوس بوده و یا پسران هاشمی رفسنجانی مرتبط بوده است.
به هر ترتیب، اخراج طائب از وزارت اطلاعات، آن قدر برایش سخت بود که وی به فاصله کمی، سکته قلبی کرد. او از آن زمان به بعد کینه شدیدی علیه هاشمی رفسنجانی و فرزندانش به دل گرفت و از هیچ اقدامی برای ضربه زدن به آنها خودداری نکرد.
در آذر 1388، مهدى طائب برادر حسین طائب، در جمع خصوصی تعدادی از مسئولان بسیج استان شمالی گلستان، که متن آن مدتی بعد توسط رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان افشا شد، سخنانی را بر زبان راند که عمق کینه وی و برادرش را نسبت به هاشمی رفسنجانی نشان می داد
حسین طائب بعد از اخراج از وزارت اطلاعات بلافاصله توسط بیت رهبری جذب شد و مدتی در این نهاد، پست حساس "معاون هماهنگ‌كننده بیت رهبری" (مسئول ایجاد هماهنگی دفاتر مختلف این نهاد) را بر عهده داشت. ارتباطات او با شخص آقای خامنه ای، از آن زمان تقویت شد و در سال های بعد هم ادامه یافت.
وی سپس بیش از سه سال معاونت فرهنگی ستاد مشترك سپاه پاسداران و نیز فرماندهی دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین (دانشگاه سپاه پاسداران) را برعهده گرفت و سپس به مقام جانشینی فرمانده بسیج رسید.
او، که با محمود احمدی نژاد هم رابطه بسیار نزدیکی دارد، پیش از روی کار آمدن وی حضور بسیار کمی در رسانه ها داشت و در محافل نظامی – امنیتی حکومت ایران، بیشتر با نام مستعار خود، "میثم"، شناخته می شد.
این روحانی تندرو، 11 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به سمت فرماندهی کل بسیج منصوب شد و تا مهر 1388 که از این سمت کنار رفت و معاون حفاظت اطلاعات سپاه شد، در آن سمت باقی ماند.
او در در زمان مسئولیت خود در بسیج، تحرکات انتخاباتی نیروهای بسیج به نفع محمود احمدی نژاد را هدایت کرد و بعد از انتخابات، در سرکوب خشونت آمیز اعتراضات خیابانی به انتخابات، نقش تعیین کننده ای بازی کرد.
در این مقطع، در اختیار بسیاری از نیروهای جوان و بی تجربه بسیج سلاح گرم قرار گرفت و به آنها اجازه داده شد در صورت مواجهه با خطر به سوی مردم شلیک کنند. نتایج این دستور، کشته شدن تعداد قابل توجهی از تظاهر کنندگان توسط نیروهای عصبانی یا وحشت زده بسیج بود. این در حالی بود که عده ای از مسئولان سیاسی و امنیتی معتقد بودند که در بسیاری مواردی که نیروهای بسیجی به مردم شلیک کرده بودند، نیازی به این کار وجود نداشته و کشته شدن بی جهت تظاهرکنندگان، باعث تحریک مردم و سخت تر شدن کنترل اعتراضات خیابانی شده است.
در یکی از صریح ترین واکنش ها به ضعف مدیریت طائب در هفته هابی بعد از انتخابات، علی مطهری نماینده محافظه کار تهران گفت: "وقتی ما مدیریت بحران اخیر را به دست افرادی مانند طائب می دهیم که با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر، نتیجه همین [بحران] خواهد بود."
یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث زیر فشار قرار گرفتن طائب وسط هم جناحان خود شد، هزینه هایی بود که او در پی ماجرای قتل "ترانه موسوی" برای حکومت ایجاد کرد. ترانه موسوی دختر جوانی بود که در جریان تظاهرات هفته های اول بعد از انتخابات توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شد و سپس جسد او در اطراف تهران پیدا شد و مخالفان دولت، خبر از تجاوز به او قبل از کشته شدن دادند. در پی انتشار گسترده خبر تجاوز و قتل ترانه موسوی، مهدی کروبی در نامه ای سرگشاده با تکیه بر مستندات محکم، نقش فعالانه طائب در پنهان کردن قتل ترانه موسوی را افشا کرد.
این موضوع، باعث افزایش انتقادات برخی محافظه کاران به طائب شد که معتقد بودند دخالت مسئولی در حد فرمانده کل بسیج در پنهان کردن ماجرای ترانه موسوی، به طور غیر مستقیم تقویت کننده اتهامات مخالفان علیه حکومت در این زمینه بوده است.
به هر ترتیب، با وجود تمام انتقاداتی که به عملکرد طائب مطرح بود، محمود احمدی نژاد به خاطر اطمینانی که به وفاداری او نسبت به خودش داشت، قصد داشت او را بعد از برکنار شدن محسنی اژه ای وزیر سابق اطلاعات، به عنوان وزیر جدید به مجلس معرفی کند. اما این تصمیم منجر به نگرانی شدید مدیران ارشد وزارت اطلاعات شد و پنج تن از معاونان این وزارتخانه در نامه مشترکی به رهبر جمهوری اسلامی، نسبت به احتمال انتخاب طائب به عنوان وزیر اطلاعات ابراز نگرانی کردند. در نهایت، رئیس جمهور از انتصاب طائب به سمت وزارت اطلاعات خودداری کرد و رهبر جمهوری اسلامی ایران، وی را به سمت معاونت اطلاعات سپاه پاسداران محسوب کرد.

مشاوران رهبری

در مجموعه دفتر رهبری، دفاتر جداگانه ای به هر یک از مشاوران آیت الله خامنه ای اختصاص یافته است. در سال های گذشته، اسامی مشاورانی که به ارائه مشورت به رهبر در زمینه های اقتصادی (داوود دانش جعفری)، بین المللی (علی اکبر ولایتی) و نظامی (رحیم صفوی) پرداحته اند، کمابیش در فضای سیاسی ایران شناخته شده بوده است.
آقای خامنه ای، در زمینه های سیاسی، امنیتی و مذهبی هم از مشورت افراد مختلف بهره می برد؛ اما بیت رهبری تمایلی به مطرح شدن نام کسانی که چنین مشورت هایی را ارائه می کنند نداشته است. در خقیقت چنین به نظر می رسد که رهبر جمهوری اسلامی، نمی خواسته که افرادی به عنوان مشاور سیاسی یا امیتی وی شناخته شود؛ چون مایل نبوده و نیست که تحت نفوذ سیاستمداران یا ماموران امنیتی تلقی شود. دلایلی مشابه، مانع از آن شده که رهبر جمهوری اسلامی مشاور رسمی مذهبی داشته باشد. به ویژه آن که رهبر جمهوری اسلامی، اکنون خود را عالی رتبه ترین روحانی شیعه در ایران می داند و طبیعتاً خود را بی نیاز از مشورت روحانیون دیگر تلقی می کند.
به هر ترتیب، نباید فراموش کرد که مشاوران رسمی رهبری از نفوذ واقعی زیادی در بیت رهبری برخوردار نیستند و نقش آنها بیشتر حالتی تشریفاتی دارد. به عنوان نمونه، دانش جعفری یکی از مشاوران اقتصادی آیت الله خامنه ای، وزیر اقتصاد دولت قبلی محمود احمدی نژاد بود و به علت اختلافات شدید با رئیس جمهور بر سر سیاست های اقتصادی دولت، بر کنار شد. اما هرگز برای باقی ماندن در پست خود مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی قرار نگرفت.
نمونه ای دیگر، علی اکبر ولایتی مشاور ارشد بین المللی رهبر جمهوری اسلامی است که در تابستان 1385 با چاپ مقاله ای در چهار روزنامه اروپایی و همزمان انجام مصاحبه ای با روزنامه ایرانی جمهوری اسلامی (که تصریح داشت ایران باید بسته پیشنهادی گروه 1+5 را بپذیرد) بسیاری از تحلیلگران غربی را به اشتباه انداخت.
این تحلیلگران تصور کرده بودند معنی اظهارات ولایتی آن است که آفای خامنه ای قصد متوقف کردن سیاست های هسته ای احمدی نژاد را دارد. اما بلافاصله محمود احمدی نژاد در مصاحبه ای تأکید کرد که اظهارات ولایتی نظر شخصی اوست و مسوولیت اجرایی پرونده هسته ای با رئیس جمهور است، و رهبری هم بعدا در چند نوبت روش اداره احمدی نژاد در مورد پرونده هسته ای را مورد حمایت قرار داد.

“بیت رهبری”، اتاق تاریک سیاست ایران

جرس، میثم تواب :دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران، در طول سال های رهبری آقای خامنه ای، و به ویژه با افزایش دخالت منسوبین این دفتر در مسائل سیاسی کشور، در معرض توجه روزافزون افکار عمومی قرار داشته است. دفتر آقای خامنه ای، یا "بیت رهبری"، سازمانی بزرگ از زیر مجموعه های به هم پیوسته است. مجموعه ساختمان های مرکزی دفتر رهبری در مرکز تهران واقع است. این مجموعه ساختمان ها، که اقامتگاه شخصی آیت الله خامنه ای هم در قسمتی از آن قرار دارد، از شمال به خیابان "آذربایجان"، از شرق به خیابان "فلسطین"، از جنوب به خیابان "پاستور" و از غرب به خیابان "خوش زبان" متصل است. گذشته از مرز شمالی مجموعه دفتر رهبری، که در امتداد خیابان آذربایجان است، مرزهای غربی، شرقی و جنوبی و غربی این مجموعه، به سایر دستگاه های حکومتی متصل هستند. به طور مشخص، در شرق آن، باغ و ساختمان شورای عالی امنیت ملی قرار دارد؛ جنوب آن، به دفتر رئیس جمهور متصل است؛ و در غرب آن هم، دیگر ساختمان های متعلق به ریاست جمهوری قرار دارند. مسوولیت امنیت رهبر جمهوری اسلامی و دفتر او بر عهده یک واحد ویژه از سپاه پاسداران قرار دارد که "سپاه ولی امر" نامیده می شود. این سپاه در اطراف مجموعه دفتر رهبری و در داخل آن دارای پایگاه است و با هماهنگی حجازی، مسئول امنیت بیت رهبری، حفاظت از این مجموعه را به عهده دارد. لازم به ذکر است که مسوولیت حفط امنیت مقام های ارشد جمهوری اسلامی در پایتخت (روسای سه قوه، وزرا، نمایندگان مجلس، مسوولان قضایی و ساختمان های حکومتی) بر عهده واحدی از سپاه به نام "سپاه حفاظت انصار المهدی" است. اما در میان کل مسوولان حکومتی، یک استثنا وجود دارد که آن آقای خامنه ای است که مسوولیت حفاظت از او را سپاه ولی امر به عهده دارد. در مورد دفتر آقای خامنه ای، هر از گاه اخباری "اختصاصی" منتشر شده که مرز میان واقعیت و خیال در آنها، چندان روشن نبوده است. اما به هر ترتیب، واضح است که در دفتر رهبر جمهوری اسلامی، محل فعالیت چهره هایی بوده که بعضا در نحوه اداره کشور و نهادهای حکومتی، نقش تعیین کننده ای داشته اند. این گزارش، در دو بخش، به بازخوانی اطلاعاتی کلی در مورد برخی از چهره هایی می پردازد که در دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران، دارای حضور و نفوذ رسمی یا غیر رسمی هستند.بخش اول این گزارش به بررسی و معرفی اجمالی اصغرحجازی، آقا وحید، و مجتبی خامنه ای می پردازد.اصغر حجازی، مسئول امنیت بیت رهبری است. اما میزان نفوذ وی در دفتر رهبری بیش از سمت رسمی خود است و عملا از سال ها پیش، تاثیرگذار ترین شخصیت در دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است.
هرچند بسیاری از مسئولان کشور و سایر کسانی که به دفتر رهبر رفته و می روند حجازی را دیده و شاهد نفوذ شدید او در این دفتر بوده اند، اما وی به دقت مواظب است که هرگز در جایی که که دوربین وجود دارد حاضر نباشد و کسی از او عکسی نگیرد.
یکی از فعالان دانشجویی دهه 70 نقل می کند که "در اوایل روی کار آمدن سید محمد خاتمی خاتمی به عنوان رئیس جمهور، تعدادی از اعضای تشکل های دانشجویی به دیدار آیت الله خامنه ای رفته اند و وی، در آن دیدار به بیان مطالبی پرداخته که به نظر دانشجویان، مثبت بوده است. در پایان جلسه، دانشجویان به آیت الله خامنه ای گفته بودند که آیا اجازه دارند صحبت های او در آن جلسه (غیر عمومی) را منتشر کنند؟ و رهبر جواب مثبت داده بود. از آنجایی که دانشجویان حق نداشته اند در داخل جلسه ضبط صوت داشته باشند، پس از جلسه یکی از آنها به نزد حجازی می رود و از او خواهش می کند که با توجه به موافقت آیت الله خامنه ای، نوار ضبط شده سخنان رهبر در جلسه را برای انتشار در اختیار دانشجویان بگذارد. اما حجازی گفته بود که انتشار آن سخنان به مصلحت نیست و من رهبر را در این زمینه قانع خواهم کرد، و نتیجتا از دادن نوار به دانشجویان خودداری کرده بود."
نفوذ حجازی در دفتر رهبری، به ویژه در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، افزایش بی سابقه ای پیدا کرد و دلیل مشخص آن هم، آن بود که عملکرد دولت خاتمی در زمینه های امنیتی و فرهنگی (به ویژه در برخورد با منتقدان حکومت) مطلوب آقای خامنه ای نبود. در نتیجه، حجازی، به همراه تعدادی از عناصر مورد اطمینان رهبر در سپاه و قوه قضاییه، و تعدادی از مسئولان و کارمندان سابق وزارت اطلاعات که در زمان پی گیری پرونده پرونده "قتل های زنجیره ای" از وزارت اطلاعات اخراج شده بودند، نقش موثری در هدایت نوعی دستگاه اطلاعاتی موازی با وزارت اطلاعات ایفا کرد. این دستگاه، در اواخر دوره مسئولیت خاتمی چنان گسترش پیدا کرده بود که حتی بعضا به جاسوسی در مورد اعضای دولت خاتمی هم می پرداخت.
حجازی، که در زمان ریاست جمهوری سیدعلی خامنه ای معاون امنیت خارجی وزارت اطلاعات بود، در هدایت عملیات اطلاعاتی موازی از همکاری مصطفی پورمحمدی نیز برخوردار بود که زمان هاشمی رفسنجانی معاون امنیت خارجی وزارت اطلاعات بود.
اصغر حجازی همچنین در دوره خاتمی، با همکاری قائم مقام سپاه پاسداران به نام "محمد باقر ذوالقدر"، نقش بسیار تعیین کننده ای در حمایت از گروه "انصار حزب الله" داشت که عمدتا متشکل از برخی اعضای بسیج بودند و به حمله به تجمعات اصلاح طلبان و به ویژه دانشجویان می پرداختند.
به هر ترتیب، در سال های اخیر، به دو دلیل مشخص، میزان نفوذ اصغر حجازی در دفتر رهبری به اندازه زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی نبوده است.
نخستین دلیل آن است که با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، بسیاری از کارهایی که در زمان خاتمی، دولت از انجام آنها خودداری می کرد و در نتیجه پی گیری آنها به تشکیلات دفتر رهبری محول شده بود، توسط قوه مجریه انجام می شود و احتیاجی به دخالت این دفتر در مورد آنها نیست.
دلیل دوم، افزایش نفوذ نسل جدیدی از روحانیان تندرو چون مجتبی خامنه ای در دفتر رهبر است که - همچون حجازی – به فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی علاقه دارند. مجتبی خامنه ای، اگرچه دارای قابلیت ها و تجربیات حجازی نیست، اما در سال های اخیر در بسیاری از جلسات غیر رسمی، به عنوان نماینده یا فرد مورد اعتماد رهبر حضور یافته است. البته، این به آن معنا نیست که میان حجازی و مجتبی خامنه ای، حداقل تاکنون جنگ قدرت یا رقابتی وجود داشته است، چرا که مجتبی در مسائل امنیتی و موضوعات مربوط به بیت رهبری، در واقع تربیت یافته حجازی بوده و برای او احترام قائل است، و آقای خامنه ای نیز هنوز اصغر حجازی را دارای توانایی های منحصر به فرد می داند.
برخی از مخالفان حکومت ایران، معتقدند که حجازی یکی از هماهنگ کنندگان اصلی قتل های زنجیره ای روشنفکران ایرانی در دهه 90 بوده است. به نظر می رسد که با اطمینان نمی توان این فرض را تاکید کرد، هرچند تردیدی هم نیست که حجازی از دوستان نزدیک سعید امامی، از طراحان قتل های زنجیره ای بوده است. اصغر حجازی همچنین از حامیان "جواد عباسی کنگوری" (با اسم مستعار "جواد آزاده" یا "آملی") بوده است، کسی که بعد از دستگیری سعید امامی و همکارانش در دوران خاتمی، به عنوان مسئول بازجویی از دستگیر شدگان، با انجام شکنجه های شدید از آنها کوشید تا آنان را به اعترافات دروغ در مورد جاسوسی برای کشورهای بیگانه و فساد اخلاقی وا دارد. وحید ، که در محافل حکومتی از او با نام "آقا وحید" یاد می شود، یکی از افسران سپاه پاسداران است که جدیدا در دفتر رهبری نفوذ زیادی پیدا کرده است. وی، معاون رئیس دفتر رهبری است که از آستانه انتخابات ریاست جمهوری گذشته، همراه او در مناسبت های مختلف دیده می شود و پرهیزی از انتشار عکس خود در رسانه ها ندارد.
علی رغم شایعات بسیار زیادی که در مورد وی در سایت ها منتشر شده است، اطلاعات قابل تاییدی از گذشته او یا حتی نا م واقعی او(که برخی معتقدند وحید حقانی است و برخی دیگر درست نمی دانند)در دست نیست و رشد ناگهانی او در دفتر رهبری، پدیده ای تعجب انگیز در فضای سیاسی ایران بوده است.
بسیاری از اطلاعات نادرستی که در مورد این فرد در سایت های مختلف منتشر شده، به این خاطر است که منتشرکنندگان این اطلاعات، وی را با دو فرد دارای اسامی مشابه اشتباه گرفته اند. این دو فرد عبارتند از سردار "احمد وحیدی" (نام واقعی: وحید شاهچراغی) وزیر دفاع، و سردار "احمد وحید" (نام کامل: احمدی وحید دستجردی) قائم مقام وزیر دفاع ایران.
احمد وحیدی فرمانده سابق سپاه قدس، متهم به دست داشتن در انفجار "مرکز همکاری یهودیان" در آرژانتین (آمیا) در تیرماه ۱۳۷۳ است و در لیست افراد تحت تعقیب پلیس بین‌الملل (اینترپل) قرار دارد.
احمد وحید دستجردی نیز، رئیس سابق سازمان صنایع هوافضا، زیر مجموعه وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است. نام این فرمانده در لیست تحریم های بین المللی شورای امنیت سازمان ذکر شده و در زمان جنگ با عراق در فعالیت های مخفیانه ایران برای تامین سلاح از خارج از کشور فعال بوده، است.
به هر ترتیب، وحید ، ارتباطی با هیچ یک از دو فرد یاد شده ندارد.
نخستین باری که حضور وحید در کنار آقای خامنه ای خبرساز شد، در جریان سفر رهبر ایران به استان کردستان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بود، که تصاویر منتشر شده در خبرگزاری های دولتی ایران، وی را در کنار رهبر در حین کوه پیمایی نشان می داد.
اما آنچه جایگاه وحید را، به عنوان یک چهره نوظهور سالهای اخیر ، در بیت رهبری به گونه ای شفاف تر به افکار عمومی شناساند، نقش وی در جریان مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد توسط رهبر جمهوری اسلامی بود. در این مراسم، او به شیوه ای که در گذشته معمول نبود، حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد را به دست آقای خامنه ای داد تا او حکم را به احمدی نژاد بدهد، و پس از گرفتن حکم توسط رئیس دولت نیز، دوباره حکم را از دست وی گرفت.
نکته دیگری که در مراسم تنفیذ احمدی نژاد مورد توجه بسیاری از ناظران قرار گرفت، نحوه نگاه کردن از موضع بالای وحید به احمدی نژاد در هنگام حرف زدن رئیس جمهور با خامنه ای بعد از دریافت حکم ریاست جمهوری بود. احمدی نژاد در هنگام گرفتن حکم ریاست جمهوری از دستان رهبر، بر خلاف چهار سال پیش از آن، از بوسیدن دست علی خامنه ای خودداری کرد و به جای آن شانه او را بوسید. رفتار احمدی نژاد در مراسم تنفیذ، که زیر نگاه ظاهرا ناخشنود "وحید" صورت گرفت، بیشتر نوعی نمایش سیاسی به نظر می آمد که احتمالا هدف آن، پرهیز از معرفی شدن به عنوان یک "دست نشانده" رهبر بود.
نحوه حضور وحید در مراسم تحلیف احمدی نژاد در مجلس ایران، موضوع دیگری بود که جایگاه ویژه او را در نزد آقای خامنه ای نشان می داد. در مراسم تحلیف، رهبر جمهوری اسلامی شرکت نمی کند و طبیعتا در مراسم سال 1388 هم این رسم رعایت شده بود. اما نکته قابل توجه این بود که با وجود حضور نداشتن رهبر در مراسم تحلیف، وحید در این مراسم حاضر بود که نشان می داد نقش او در داخل حکومت، چیزی بیش از یک مدیر اجرایی در دفتر آقای خامنه ای است. مهم تر آنکه، جایی که در مراسم تحلیف برای او در نظر گرفته شده بود در ردیف فرماندهان ارشد نیروهای مسلح، و مشخصا میان فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی انتظامی ایران بود.
از سوی دیگر، نحوه حضور در اولین مراسم نماز جمعه آفای خامنه ای پس از انتخابات ریاست جمهوری (که در آن معترضان به انتخابات را تهدید به برخورد کرد) نیز قابل توجه بود: وی پیش از شروع مراسم، مسئولان عالی رتبه حکومتی را به صفوف نماز هدایت می کرد وسعی می کرد جای هر کس را تعیین کند. در فیلم کوتاهی که از زمان قبل از شروع نماز جمعه منتشر شده، مشخص است که وحید می کوشد با استقبال از هاشمی رفسنجانی، وی را به کنار احمدی نژاد هدایت کند تا این دو نفر در مراسم نماز پهلوی یکدیگر قرار بگیرند؛ اقدامی که با بی اعتنایی هاشمی رفسنجانی موجه می شود و وی به قسمت دیگری از صف نماز می رود.
ابوالفضل فاتح، مسئول كميته اطلاع رساني ستاد میر حسین موسوي در جریان انتخابات، در وبلاگ خود روایتی را در مورد ملاقات خود با "وحید" در شب انتخابات ریاست جمهوری نقل می کند که قابل توجه است. به گفته وی، نیمه شب 22 خرداد، بعد از شروع اعلام نتایج اولیه شمارش آرا توسط وزارت کشور، میرحسین موسوی ابوالفضل فاتح را همراه با نامه ای برای رهبر به بیت رهبری می فرستد که محتوای آن هشدار نسبت به تقلب در انتخابات بوده است. فاتح می گوید که در بیت رهبری، "وحید" نامه را از او می گیرد و می گوید که در مورد نحوه اعلام نتایج انتخابات به وزارت کشور "تذکر داده است"، اما نتایج انتخابات به نفع احمدی نژاد است و اعتراض کردن فایده ای نخواهد داشت.
خبر دیگری که توضیح دهنده میزان نفوذ وحید در دستگاه های امنیتی است، به بعد از مناظره تلویزیونی احمدی نژاد و موسوی (قبل از انتخابات) مربوط می شود که در جریان آن، احمدی نژاد اتهامات فراوانی را علیه هاشمی
رفسنجانی وارد کرد. بعد از آن مناظره، "فاطمه هاشمی" دختر بزرگ اکبرهاشمی رفسنجانی در اعتراض به این عملکرد و رویکرد صداوسیما که زیر نظر رهبری است با رفتر رهبر تماس تلفنی می گیرد و در بیت، وحید با او صحبت می کند. فاطمه هاشمی در این گفت و گو به تندی از عملکرد دستگاههای زیرمجموعه رهبری انتقاد می کند و می گوید که پخش این تهمت ها از صداوسیما برنامه ریزی شده بوده است. در مقابل نیز، وحید دختر رفسنجانی را تهدید به برخورد می کند. اندکی بعد، مجوز مدرسه ای به نام "تسنیم" در تهران که فاطمه هاشمی موسس آن بود از سوی آموزش پرورش لغو می شود و مدیر آن به اتهام شرکت در اغتشاشات دستگیر می شود.سید مجتبی حسینی خامنه ای متولد سال 1348 است. مجتبی دومین فرزند علی خامنه ای رهبر ایران است.سید مجتبی خامنه ای به طور رسمی جزو مدیران ارشد بیت رهبری نیست، ولی از نفوذ بالایی در آن برخوردار است و در واقع، از میان فرزندان علی خامنه ای، او کسی است که در بسیاری از موضوعات حساس، در جلسات غیر رسمی به نمایندگی از پدرش در دفتر او اظهار نظر می کند. آقای خامنه ای تاکنون رفتاری انجام نداده که حاکی از عدم رضایت وی از دخالت های مجتبی در مسائل مربوط به دفتر وی باشد و به همین دلیل، افرادی که با رهبر ایران و دفتر او سر و کار دارند، دخالت های مجتبی را جدی می گیرند. او همچنین با فرماندهان سپاه و بسیج رابطه نزدیکی دارد و دارای نفوذ بالایی در میان آنهاست. مجتبی خامنه ای، از سال ها پیش تحت نفوذ حجازی بوده و همچون او، به نقش آفرینی پشت پرده در مسائل سیاسی و امنیتی تمایل زیادی پیدا کرده است. او در دروس مذهبی، شاگرد آیت الله مصباح یزدی، آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی و آیت الله محمد باقر خرازی (رهبر معنوی گروه موسوم به "حزب الله ایران") است و هر هفته برای خواندن دروس مذهبی به قم می رود. افراد نزدیک به رهبر ایران می گویند که مجتبی به درجه "اجتهاد" رسیده است ، اما این ادعا، با توجه به سن کم مجتبی خامنه ای و اشتغال او به فعالیت های غیردرسی فراوان، مبالغه آمیز به نظر می رسد. او به همراه برادر بزرگترش سید مصطفی سابقه حضور در جبهه های جنگ را دارد و در جبهه، همسنگر مهدی هاشمی، پسر اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است. نخستین دخالت جنجالی مجتبی خامنه ای در سیاست، در انتخابات ریاست جمهوری 1384 بود، که وی به ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران کمک می کرد. اما وی در یکی – دو هفته مانده تا انتخابات نظر خود را تغییر داد و با برگزاری جلسات مختلف با چند تن از فرماندهان سپاه و بسیج، به حمایت فعالانه از محمود احمودی نژاد پرداخت. با وجود برخی شایعات در این مورد که حمایت رهبر از محمود احمدی نژاد در آستانه انتخابات، تحت تاثیر مجتبی بوده، منابع آگاه تاکید دارند که در زمان انتخابات 1384، مجتبی خامنه ای تنها نظر پدر خود را منعکس می کرده که اول به قالیباف و سپس به احمدی نژاد متمایل بوده است. به تصریح این منابع، شیوه تبلیغات انتخاباتی قالبیاف، که برای کسب آرای بیشتر سعی داشت خود را فردی مدرن و طرفدار گسترش ارتباط با غرب نشان بدهد، به تدریج باعث شد تا رهبر به این نتیجه برسد که قالیباف در مبارزه با اصلاح طلبان و غرب سرسخت نیست، و این باعث شد که وی دو هفته مانده به انتخابات نظر خود را تغییر بدهد و به حمایت از احمدی نژاد بپردازد.
گفته می شود که در پی دخالت های مجتبی خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری 1384، علی اکبر ناطق نوری رئیس بازرسی دفتر رهبری در گفت و گویی با رهبری نسبت به این مساله اعتراض کرده است. ظاهرا ناطق نوری به آقای خامنه ای گفته است که "آقازاده شما از آقای احمدی نژاد حمایت می‌کند" و رهبر جواب داده است: "مجتبی آقا است نه آقازاده". پاسخی که منجر به توقف اعتراض ناطق نوری شده است.
بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، ارتباطات مجتبی خامنه ای با فرماندهان سپاه و بسیج و حمایت آنها از احمدی نژاد آن قدر خبر ساز شده بود که مهدی کروبی در نامه ای سرگشاده به رهبری به شدت به دخالت های انتخاباتی فرزند وی انتقاد کرد و از کلیه مسئولیتهای حکومتی خود از جمله مشاورت آقای خامنه ای و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا داد.
کروبی در نامه جنجالی خود نوشت: "اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد... این خبرها در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها - که سه روز قبل از انتخابات ناگهان شانس او افزایش پیدا کرد - و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. شما به خوبی می دانید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است."
پاسخ آقای خامنه ای به مهدی کروبی، بسیار تند بود. او در پاسخی کوتاه و رسمی به کروبی گفت که اگر اعتراضی به انتخابات دارد باید به شورای نگهبان شکایت کند و تاکید کرد که اجازه "بحران سازی" را به هیچ کس نخواهد داد.
برخی از مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند که علی خامنه ای مایل است که پسرش پس از مرگ او رهبر آینده ایران بشود. تاکنون اطلاعات مشخصی که تایید کننده چنین خبری باشد به دست نیامده، اما این شایعه به طور گسترده در میان مردم ایران هم رواج پیدا کرده است، تا حدی که یکی از شعارهای مردم در تظاهرات پس از انتخابات این بود که: "مجتبی، بمیری، رهبری را نبینی".
به هر ترتیب، عده ای از ناظران تاکید دارند مجتبی خامنه ای، هم به لحاظ سابقه سیاسی و هم از نظر میزان تحصیلات مذهبی، بسیار پایین تر از آن است که در هیچ شرایطی بتوان مجلس خبرگان رهبری ر وا داشت تا او را به عنوان یکی از کاندیداهای جایگزینی آیت الله خامنه ای قبول کند.

۱۳۸۹/۰۵/۰۳

اذعان فرمانده‌ کل سپاه به وجود "پاسداران حامی فتنه"

محمدعلی جعفری، فرمانده‌ی کل سپاه پاسداران، برای اولین بار به پشتیبانی شماری از پاسداران از رهبران جنبش اعتراضی اذعان کرد. وی گفت، "اقناع" این دسته از پاسداران، بهتر از "برخورد فیزیکی و حذف" آنان است.
بنا بر گزارش خبرگزاری فارس، محمدعلی جعفری، فرمانده‌ی کل سپاه پاسداران، در نخستین دوره‌ی آموزش مربیان درس آمادگی دفاعی که شنبه ۲ مرداد ماه آغاز شد، در پاسخ به این که چرا با پاسداران "حامی فتنه" برخورد نشد، از رفع بسیاری از ابهامات سخن گفت و تصریح کرد که «آنان قانع شدند که حرکت اشتباه بوده و این بهتر از برخورد فیزیکی و حذف است.»

سخنان جعفری از این لحاظ در خور توجه است که برای نخستین بار مقامی رسمی به پشتیبانی شماری از پاسداران از رهبران جنبش اعتراضی و مخالفان دولت اشاره می‌کند. جعفری اما در سخنان خود از ذکر جزییاتی درباره شمار مخالفان و میزان مخالفت‌ها خودداری کرد.

«محاکمه‌ی مردمی»

محمدعلی جعفری، در سخنان روز شنبه‌ی خود، همچنین به محاکمه‌ی "سران فتنه" اشاره کرد و تصریح نمود که این محاکمه «قرار است مردمی باشد و در حال صورت گرفتن در اذهان مردم است.» وی افزود: «محاکمه‌ی قانونی هم در زمان خود صورت می‌گیرد و خود آنها هم متوجه شدند که دیگر جایی در بین مردم ندارند و این بزرگترین محاکمه و ضربه به آنها است.

به اعتقاد فرمانده‌ی کل سپاه، «اگر از فرصت‌های موجود درست استفاده نکنیم، ممکن است در چند سال آینده دوباره با مشکل روبرو شویم و هدف ما گسترش دین و یک قدم نزدیک شدن به تشکیل جامعه اسلامی است.»

در پی حرکت‌های اعتراضی گسترده‌ای که پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۱۳۸۸ ایران را فرا گرفت، مقام‌های جمهوری اسلامی از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر رهبران مخالفان به عنوان "سران فتنه" یاد کردند.

پیش از برگزاری انتخابات نیز خانواده‌های فرماندهان صاحب‌نامی از سپاه چون باکری، زین‌الدین و همت، با انتشار بیانیه، دست به حمایت از کاندیداتوری میرحسین موسوی زده بودند.

آیا این عملیات باز تولید "میکونوس" در تسویه حساب‌های داخلی سپاه است؟»

در پی درگیریهای خونین اخیر در مرکز شهر وین که دریک شرکت ایرانی وبین افرادی با تابعیت ایرانی رخ داد و یک کشته و چند زخمی بر جا گذاشت خبرنگاران سبز اطلاعات پشت پرده‌ای را به دست آوردند که در امتداد دیگر گزارش‌های اختصاصی گزارشگران سبز در اروپاست.
در گزارش های قبلی به این نکته اشاره شد که مدیریت شرکت های تجاری و صنعتی ایرانی که برخی در دوران اصلاحات برای همکاری مشترک با اروپا در جهت تقویت بنیادهای صنعتی ایران ( تحت پوشش وزارت صنایع ایران ) راه اندازی شده بود و فعالیت های قانونی داشتند، در دولت نهم و نیز پس از کودتای سیاه سال گذشته، رسما به نیروهای امنیتی و سپاه محول گردید و فعالیت این شرکت ها در جهت خلاف منافع ملی و در مغایرت با قوانین اروپا ادامه یافت.
شرکت Cerag یکی از همین شرکتهای وابسته به حکومت ایران است که از دو سال پیش به دلیل کشف فعالیت‌های غیر قانونی پروانه فعالیت آن باطل شده بود اما در عمل، پاتوق ماموران خرید و پایگاه جلسات و دیدارهای معاملات غیر قانونی سپاه به حساب می آمد و نقش واسطه را (از طریق شرکت های تحت پوشش در امارات و ایران) بر عهده داشت. این شرکت در حال حاضر برخی نیازهای سپاه را در حوزه های نفت و گاز پیگیری می‌کرد و پروژه های قرارگاه خاتم را در تاسیسات زیربنایی نفت و گاز در مناطق جنوبی ایران تامین می نمود.
پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل آخرین قطعنامه تحریم را بر ضد حکومت ایران به تصویب رساند و آمریکا، اروپا و دیگر کشورهای متحد آنان نیز تحریم‌های جدیدی را برای محدود ساختن فعالیت‌های تجاری و نظامی سپاه در خارج کشور بر آن افزودند، تلاش مستمر نیروهای امنیتی سپاه برای تداوم بازی‌های غیر قانونی و دور زدن تحریم‌ها در قالب شرکت های صوری به بن بست رسید و بسیاری از شرکت‌های مخفی آنان در سراسر جهان لو رفت و اموال صدها شرکت وابسته به سپاه و میلیاردها دلار سرمایه آنها که خصوصا در بازارهای قاچاق تسلیحات و پولشویی از آنها استفاده می شد ضبط گردید. این در حالی بود که سپاه برای گمراه کردن دولت‌های تحریم کننده، ده‌ها شرکت تازه را تاسیس می‌کرد تا سرنخ فعالیت‌های خلاف قانون آنها به دست نیاید.
پس از ناکامی در این بخش و برای رهایی از این مخمصه، نیروهای امنیتی طی هفته‌های اخیر تلاش‌های مخفیانه‌ای را برای جلب نظر دولتهای غربی به عمل آوردند تا شاید روزنه‌ای برای رهایی از این بن بست ها بیابند، اما دریافتند اقدام‌های آنان کاملا بی ثمر خواهد بود. بنابر این از یک سو در صدد جمع آوری منابع مالی تحت کنترل خود در دیگر کشورها برآمدند و از سوی دیگر گروه‌هایی را مامور کردند تا با شرکت های طرف قرار داد خود در اروپا برخورد کنند و به بهانه حسابرسی و اختلاف حساب و یا به عنوان تهدید و اخاذی از آنان وجوه غیر قانونی دریافت کنند تا شاید اندکی از خسارت‌های اخیر را جبران نمایند.
شرکت Cerag یکی از همین شرکتهای وابسته به حکومت ایران است که از دو سال پیش به دلیل کشف فعالیت‌های غیر قانونی پروانه فعالیت آن باطل شده بود اما در عمل، پاتوق ماموران خرید و پایگاه جلسات و دیدارهای معاملات غیر قانونی سپاه به حساب می آمد و نقش واسطه را (از طریق شرکت های تحت پوشش در امارات و ایران) بر عهده داشت. این شرکت در حال حاضر برخی نیازهای سپاه را در حوزه های نفت و گاز پیگیری می‌کرد و پروژه های قرارگاه خاتم را در تاسیسات زیربنایی نفت و گاز در مناطق جنوبی ایران تامین می نمود. در همین احوال پس از جدی شدن تحریم‌ها که عملا درآمدهای کلان و بی حساب سپاه را در بخش نفت و گاز هدف قرار داده است، اختلاف‌های داخلی و جدال بر سر تامین منابع مالی یا مدیریت این منابع شدیدا افزایش یافته و خصوصا شرکت‌های خصوصی و نیمه خصوصی طرف قرار داد با حکومت ایران در معرض آسیب‌های شدید قرار گرفته‌اند.
دعوای مالی شرکت Cerag که به پایانی خونین انجامید عملا تقابلی بود که بین نیروهای سپاه و مدیران قبلی مستقر در اروپا صورت گرفت و ضارب مسلح فردی سپاهی است که با گذرنامه‌ای غیر از نام اصلی خود به اروپا تردد می نمود. بر اساس گزارش خبرنگاران سبز مجموع مبلغ مورد اختلاف در حساب‌های این شرکت با سپاه بالغ بر 700 میلیون یورو می‌باشد که در واقع گردش مالی این شرکت طی سالهای فعالیت است.
سپاه همچنین مدعی شده حواله ارزی مشترک با این شرکت به مبلغ 210 میلیون یورو برای خرید پمپ‌های نفتی و لوله‌های خط انتقال نفت به دلیل گسترش تحریم‌ها دچار مشکل شده وآنان مدیر شرکت را در این میان مقصر شناخته‌اند. نکته قابل توجه دیگر دراین مجادله، ادعای نماینده سپاه است که از مدیران شرکت خواسته بود مبلغ 80 میلیون یورو (70% از کل سود شرکت) را که در فاصله سالهای 2002 تا 2008 به دست آمده به حساب سپاه پاسداران واریز نمایند، که این موضوع با مخالفت شدید مدیر شرکت مواجه شده و چنین اقدامی را غیر قانونی و غیر ممکن دانسته و اعلام کرده بخش عمده‌ای از این اموال خصوصی و دارای مالکیت شخصی است. اما در جواب ، نماینده سپاه با استفاده از سلاح کمری بقاء الله واقفی را به قتل می رساند و مدیر شرکت به نام جمال‌اله مردانی را به همراه یک تن دیگر به شدت زخمی می کند.
در حال حاضر نمایندگان سپاه در حال برخورد شدید با شرکت‌های طرف قرار داد و اعمال رفتارها خشن و غیر متعارف درمسیر جمع آوری منابع مالی هستند. کما اینکه روز گذشته جدال بین نمایندگان سپاه با مدیران یکی از شرکت‌های وابسته به وزارت صنایع در ایتالیا هم گزارش شده بود که فعلا از جزییات آن خبری در دسترس نیست . نظر به گسترش روز افزون تحریمها و قرار گرفتن سپاه و حکومت ایران در تنگنای شدید، به نظر می‌رسد که درگیری ها و تسویه حساب‌های خونین در درون نظام بطور محسوسی افزایش می یابد و در این بین شرکت‌های ایرانی و غیر ایرانی که به هر شکلی کوچکترین ارتباط تجاری با فعالیت های حکومت ایران داشته باشند به شدت آسیب پذیر شده‌اند.
بر اساس قانون تحریم ها ، در صورت اثبات هر گونه همکاری بین این شرکت‌ها با حکومت ایران اموال آنان مصادره می‌شود و پروانه فعالیت انان باطل می‌گردد. بعلاوه بر اساس تصمیمات جدید اتحادیه اروپا از این پس دستگیری و حبس نیزدر انتظار مدیران شرکت‌هایی که قانون تحریم‌ها علیه دولت ایران را نقض کنند خواهد بود . البته مشروط بر آنکه قبلا توسط عناصر وابسته به سپاه پاسداران کشته نشوند.

۱۳۸۹/۰۵/۰۱

تیراندازی مرگبار در یک شرکت ایرانی در وین


به گفته‌ی پلیس اتریش، مردی در مرکز وین با اسلحه کمری به سه شریک خود شلیک کرده که بر اثر اصابت گلوله یک نفر کشته و دو تن دیگر مجروح شده‌اند. ضارب و قربانیان همه ایرانی بوده‌اند. بازجویی اولیه از ضارب به پایان رسیده است.

بنا به گزارش رسانه‌های اتریشی، در نزاعی مسلحانه در وین یک ایرانی‌تبار کشته و دو نفر دیگر به شدت زخمی شده‌اند. به گفته مقام‌های پلیس، در قلب شهر وین و در منطقه‌ی پر رفت و آمد پایتخت اتریش مشاجره‌ای میان چهار مرد در می‌گیرد که ظاهراَ برای انجام گفت‌وگوهای تجاری در دفتر شرکت Cerag با یکدیگر دیدار داشته‌اند.
پلیس وین می‌گوید، در حال حاضر نمی‌توان دلیل این نزاع خونین را سیاسی دانست و احتمالاَ اختلاف میان طرف‌های معامله سبب این حادثه‌ی مرگبار بوده است.

انتقال مجروحان به بیمارستان

به گفته ایریس زپر، سخنگوی پلیس وین، چهار مرد در ساعت ۱۶ روز پنج‌شنبه (۲۲ ژوئیه) در طبقه دوم دفتر "شرکت Cerag" در خیابان "وایبورگ‌گاسه" شماره ۱۴ با یکدیگر ملاقات و گفت‌و‌گو داشته‌اند. ظاهراَ گفت‌وگو‌ها درباره امور معاملاتی بوده است. حدود ساعت ۱۷ یکی از مردان ناگهان با بیرون کشیدن اسلحه کمری شروع به تیراندازی به شریکان خود می‌کند.
مرد ۷۵ ساله‌ای به نام "بقاالله و." در این تیراندازی در دفتر کشته می‌شود. به گفته پلیس، قربانی تابعیت اتریشی داشته اما ایرانی‌تبار بوده است. مرد ۵۷ ساله دیگری با نام "جمال پ- د" نیز بر اثر اصابت سه گلوله در قسمت سینه به شدت مجروح شده است. وی مدیر و مسئول شرکت Cerag است. وضع جسمی مدیر شرکت به شدت وخیم است. نفر سوم نیز مردی ۶۶ ساله به نام "اصغر الف" است که از ناحیه سینه به ضرب گلوله مجروح شده است.
به گفته پلیس، ضارب پس از تیراندازی از محل حادثه گریخته و اسحله کمری خود که ساخت کشورهای اروپای شرقی بوده را نیز در محل حادثه رها کرده است. در زمان این حادثه زنی نیز در یکی از اتاق‌های شرکت Cerag مشغول به کار بوده که به وی آسیبی نرسیده است.

دستور جلب ضارب

پلیس وین با اطلاع از حادثه، دستور دستگیری ضارب ناشناس را صادر می‌کند. اما به گفته مقامات انتظامی، ضارب در ساعت ۲۲ و سی دقیقه خود را به ایستگاه پلیس معرفی کرده و بازجویی از وی تا بامداد جمعه (۲۳ ژوئیه) به درازا کشیده است.
برای انتقال مجروحان پلیس وین مجبور به بستن مرکز شهر شد. در این میان هزاران توریست و ساکنان وین شاهد عملیات نجات مجروحان بوده‌اند. برای نشستن هلی‌کوپترهای امدادی، پلیس مجبور به بستن محوطه وسیعی در مرکز وین شده است. به گفته پزشک امدادی، هر دو مجروح در زمان انتقال به بیمارستان به هوش بوده‌اند.

ابهام درباره دلایل نزاع

هنوز از جزییات مشاجره میان این چهار مرد اطلاعی در دست نیست. به گفته پلیس، محل حادثه بسیار آشفته بوده و کاغذهای زیادی به صورت پراکنده بر روی زمین مشاهده شده است. هر چهار نفر، سه قربانی و ضارب، ایرانی و یا ایرانی‌تبار بوده‌اند.
شرکت Cerag در عرصه‌های مختلفی همچون مستغلات، تاسیس زیرساختارها و صنایع نفت و گاز فعال بوده است. بنا به اطلاع صفحه اینترنتی این شرکت، هم‌اکنون پروژه‌هایی در بوشهر و عسلویه از سوی شرکت Cerag در حال انجام است. بنا بر شواهد موجود، این شرکت پروانه کار در اتریش را نداشته، زیرا اغلب معاملات این شرکت در کشورهای عربی و ایران صورت می‌گیرد.
پلیس در حال حاضر انگیزه سیاسی برای انجام این حادثه را منتفی می‌داند.

سیداحمد خمینی، فرزند سیدحسن خمینی: پدر عزیزم، رنگ سبز چشمانت، رنگ صبر امید آزادی و شادی است/ عکس‌هایی به مناسبت سالروز تولد سیدحسن خمینی


اول مردادماه سالروز تولد حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی است، به همین مناسب عکس‌ها و مطالب فراوانی درباره وی منتشر شده از جمله پیام تبریک سیداحمد خمینی، فرزند سیدحسن خمینی.
سیداحمد خمینی در پیام خود که در صفحه فیس بوک او منتشر شده آورده است:1 مردادتولد پدرم (سید حسن خمینی)است.پدر عزیزم تولدت مبارک.از خدا می‌خواهم هر روز بزرگ‌تر از روز قبل باشی و نور وجودت چشم دشمنان تنگ نظرت را کور کند.از خدا می‌خواهم همیشه پشت و پناهت باشد که حمایت تنها او تو را بس می‌باشد....از خدا می‌خواهم وجود عزیز تو نازنینم را هیچ وقت از هیچ یک از ما نگیرد.پدر عزیزم رنگ سبز چشمانت، رنگ صبر امید آزادی و شادی است.خدایا آن دو چشم زیبا را از ما نگیر.خدا یا یوسف آل خمینی مورد حسد و مکر بد خواهان قرار گرفته، همان طور که وعده کرده‌ای مکر آنان را به خودشان برگردان و او را عزیز ایران و اسلام بگردان.پدر عزیزم تولدت مبارک.سید احمد خمینی

۱۳۸۹/۰۴/۳۱

آیت‌الله خامنه‌ای اطاعت از خود را واجب دانست


به گزارش خبرگزاری ایلنا، آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به یک استفتاء، که طرح‌کنندگان آن معرفی نشده‌اند، کوشید نشانه‌های التزام به ولایت فقیه را توضیح بدهد.
التزام به ولی فقیه یعنی چه؟
طرح‌کنندگان استفتاء از رهبر مذهبی جمهوری اسلامی پرسیده‌اند:«خواهشمند است در خصوص التزام به ولایت فقیه توضیح دهید. به عبارت دیگر چگونه باید عمل نمائیم تا بدانیم که به جانشین برحق آقا امام زمان اعتقاد و التزام کامل داریم.»
آقای خامنه‌ای، در پاسخ به این استفتاء خود را رسما یک "مجتهد جامع‌الشرایط"، "جانشین امام زمان در عصر غیبت"، "شعبه‌ای از ولایت ائمه‌ اطهار" و "ولایت رسول‌الله" نامید و اعلام کرد که اطاعت از دستورات حکومتی وی، نشانگر التزام کامل به ولایت فقیه است.
تا به حال، تنها دیگران بوده‌اند که "التزام به احکام حکومتی ولی فقیه" را تبلیغ می‌کرده‌اند و این نخستین‌بار است که آیت‌الله خامنه‌ای شخصا اطاعت از دستورات خود را واجب می‌شمارد. آیت‌الله حسینعلی منتظری و برخی دیگر از روحانیون برجسته ایران، هنگامی که آقای خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان به عنوان "ولی فقیه" انتخاب شد، اعلام کردند که وی یک "مجتهد جامع‌الشرایط" نیست تا صلاحیت ولایت را داشته باشد.
ولی‌امر شیعیان یا مسلمین؟
متن کامل پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای چنین است:«ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.»
آیت‌الله خامنه‌ای در حالی خود را ولی امر مسلمین می‌داند که نزدیک به ۹۰ درصد مسلمانان جهان را اهل تسنن تشکیل می‌دهند و آن‌ها اعتقادی به امامت و وجود امام زمان ندارند تا جانشینی برای او قائل باشند. ولی فقیه، حتی با تعاریف شرعی، می‌تواند تنها نزد شیعیان اعتبار داشته باشد که ۱۰ درصد جمعیت جهان اسلام را تشکیل می‌دهند.
همزمان با انتشار پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای، محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد نیز، در یک کنفرانس مطبوعاتی آقای خامنه‌ای را "امام" نامید و گفت که «رسانه‌های هوشمند باید رهنمودهای رهبری را روشنگری کنند.» پیش از این، تعدادی از اصولگرایان تندرو از آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان امام نام برده‌اند.
سابقه احکام حکومتی
منظور از احکام حکومتی، دستوراتی است که به اقتضای سیاست روز از سوی ولی فقیه صادر می‌شود و لازم نیست استناد شرعی داشته باشد. معروف‌ترین حکم حکومتی آیت‌الله خامنه‌ای، خطاب به مجلس ششم صادر شد، که ریاست آن را مهدی کروبی یکی از مهمترین مخالفان فعلی او بر عهده داشت.
در آن زمان، قرار بود مجلس لایحه مطبوعات را، که سال‌ها روی آن کارشناسی شده بود، بررسی و تصویب کند. آیت‌الله خامنه‌ای، در نامه‌ای به هیئت رئیسه، فرمان خروج این لایحه را از دستور کار مجلس صادر کرد. مهدی کروبی، در مقام رئیس‌مجلس، دستخط آیت‌الله خامنه‌ای را به نمایندگان نشان داد و گفت:«این حکم حکومتی است و هیچ کارش نمی‌شود کرد.»
به این ترتیب، لایحه مطبوعات که قرار بود حقوق و تکالیف متقابل رسانه‌ها و دولت را در برابر یکدیگر تعریف کند، برای همیشه به بایگانی سپرده شد.
وقف دانشگاه آزاد
آخرین حکم حکومتی آیت‌الله خامنه‌ای، به تازگی برای تشکیل کمیسیون ویژه بررسی موضوع وقف دارائی‌های دانشگاه آزاد صادر شد. این کمیسیون، مساله را به سرعت بررسی کرد و نظر داد که "وقف دانشگاه آزاد شرعی و قانونی نیست".
هاشمی رفسنجانی که صاحب اصلی دانشگاه آزاد است، سال گذشته هنگامی که دریافت احمدی‌نژاد قصد دولتی کردن دانشگاه آزاد را دارد، همه اموال آن را وقف کرد. با اعلام نظر کمیسیون منصوب از طرف آقای خامنه‌ای، عملا دست دولت برای تصرف اموال دانشگاه آزاد باز شد. اما این اقدام هنوز عملی نشده است.
چرا حالا؟
انتشار پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای در میان ناظران امور ایران، به این پرسش دامن زده که استفتاء از وی چرا در شرایط فعلی مطرح شده است. برخی از ناظران این امر را نشانه کاهش نفوذ آقای خامنه‌ای حتی در میان اصولگرایان می‌دانند.
یک نمونه از این برداشت را، مرتضی نبوی، عضو اصولگرای کمیسیون فرهنگی و اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام، اردی‌بهشت‌ماه امسال در مصاحبه‌ای با جوان آنلاین مطرح کرد. وی گفت:«الان آن ثباتی که باید در مسئولان ما باشد و همه یک جور فکر کنند و در برخوردها منسجم باشند وجود ندارد. و حتی در بین نخبگان اصول‌گرا هم تفرقه و تشتت آراء دیده می‌شود. بعضی از دوستان نزدیک‌مان با صراحت می‌گویند ما بریده‌ایم. چهره‌های معدودی الان در صحنه هستند که از مواضع مقام معظم رهبری دفاع می‌کنند.»

۱۳۸۹/۰۴/۲۴

شهرام امیری وارد ایران شد

شهرام امیری که چهارشنبه واشنگتن، پایتخت آمریکا را ترک کرده بود، پنجشنبه از طریق دوحه قطر وارد فرودگاه بین المللی امام خمینی تهران شد.
بر اساس گزارش ها، آقای امیری پنجشنبه، ۲۴ تیر حدود ساعت پنج و نیم صبح به وقت محلی وارد فرودگاه امام خمینی شد و از سوی خانواده اش و تعدادی از مقام های ایرانی از جمله حسن قشقاوی، از معاونان وزیر امور خارجه، مورد استقبال قرار گرفت.
شهرام امیری در بدو ورود به کشور اعلام کرد که دانشمند هسته ای نیست و آمریکا برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی در یک جنگ روانی او را به برنامه اتمی ایران مرتبط کرده بود.
خبرگزاری مهر به نقل از شهرام امیری گزارش می دهد: "من پژوهشگر ساده ای هستم که در یک دانشگاه کار می کنم و کار محرمانه ای انجام نمی دهم. علاوه بر آن درب دانشگاهی که بنده در آن مشغول فعالیت هستند به روی همکاری باز است و کار محرمانه ای در آن صورت نمی گیرد."
یک مقام ارشد آمریکایی که خواسته نامش فاش نشود چهارشنبه درباره آقای امیری به بی بی سی گفت: "او اطلاعات مفیدی به ایالات متحده داد. ایران حالا او را در اختیار دارد. (این وضع) از نظر برد و باخت، قابل مقایسه هم نیست."
اما آقای امیری اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را رد کرد و گفت که اگر مشکلی داشت به ایران بر نمی گشت.
خبرگزاری مهر به نقل از حسن قشقاوی می نویسد: "مطلبی که شهرام امیری مطرح کرد کاملا روشن و زلال همچون آب است چرا که امیری یک پژوهشگر در یکی از ‏دانشگاههای ایران است.‏"
پی جی کروالی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا چهارشنبه بار دیگر اتهام ربوده شدن آقای امیری توسط سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده را رد کرد و گفت که او آزادانه در آمریکا زندگی می کرد.
این مقام آمریکایی گفت که بستگی به خود شهرام امیری دارد که درباره تجربیاتش صحبت کند و به خبرنگاران توصیه کرد که نسبت به صحت اظهاراتش تردید داشته باشند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران که در پرتغال به سر می برد روز چهارشنبه در پاسخ به این سئوال که آیا از شهرام امیری هنگام ورود به ایران مانند "یک قهرمان" استقبال می شود گفت: "باید اول ببینیم که در این دو سال چه گذشته و بعد ببینیم آیا او قهرمان است یا نه."
به گفته آقای متکی "باید برای ایران محرز شود که ادعاهای او در خصوص ربوده شدنش درست است."
"پیشنهاد ۵۰ میلیون دلار"
خبرگزاری مهر به نقل از آقای امیری می نویسد: " آنها یک موبایل به بنده دادند و تا روز آخر تاکید داشتند که در صورت همکاری علاوه بر دادن ۵۰ میلیون دلار شرایط زندگی در یکی از کشورهای اروپایی را برایم فراهم خواهند کرد."
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، سه شنبه گفت که شهرام امیری به میل خود به این کشور سفر کرده بود و پس از زندگی آزادانه در آن، به اختیار خود می تواند ایالات متحده را ترک کند.
شهرام امیری در واکنش به این اظهارات گفته است: "من مدارکی دارم که نشان می دهند آزاد نبودم و تحت نظر افراد مسلح سازمان های اطلاعاتی آمریکا قرار داشتم. شاید کلینتون از وجود چنین نیروهایی خبر ندارد که بهتر است در این زمینه از رئیس جمهور آمریکا بپرسد."

از شهرام امیری چند ویدیو در اینترنت منتشر شده بود
مقام های ایران تاکید کرده اند که از طریق بین المللی پیگیر "آسیب های مادی و معنوی" وارده از سوی آمریکا به آقای امیری خواهند شد.
به گزارش خبرگزای مهر، حسن قشقاوی همچنین این نظر را که واشنگتن برای آزادی سه جوان آمریکایی زندانی در تهران شهرام امیری را رها کرده، بی اساس دانسته است.
بنا بر این گزارش، آقای قشقاوی گفت: "نه دولت آمریکا تاکنون این ادعا را مطرح کرده و نه این موضوع واقعیت دارد. این سناریویی است که از سوی رسانه ‏های خارجی دنبال می شود. ما بحث مبادله در آزادی امیری را تکذیب می کنیم و آینده هم این موضوع را ثابت می کند.‏"
ترک آمریکا
از زمان قطع روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی و آمریکا در حدود سی سال پیش، سفارت پاکستان در واشنگتن حفاظت از منافع ایران در آمریکا، و سفارت سوئیس در تهران، حفاظت از منافع ایالات متحده در ایران را بر عهده دارند.
به گزارش واحد مرکزی خبر، آقای مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، گفته است که شهرام امیری هنگام ترک آمریکا از سوی رئیس دفتر حفاظت از منافع ایران بدرقه شد و افزوده است که شب گذشته، بهروز کمالوندی، معاون آمریکای این وزارتخانه، با آقای امیری تلفنی گفتگو کرد.
به گفته سخنگوی وزارت خارجه، آقای کمالوندی در این گفتگوی تلفنی با آقای امیری "ضمن حصول اطمینان از سلامت و آرامش روحی وی، خصوصا پس از حضور در دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن، بر هرگونه تلاش کشورمان برای بازگرداندن وی به میهن اسلامی و آغوش خانواده اش تاکید نهاد."
خبر خروج شهرام امیری از خاک آمریکا یک روز پس از آن گزارش می شود که خبرگزاری ها گزارش هایی را در مورد مراجعه او به دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن منتشر کردند و این گزارش ها مورد تایید مقامات پاکستانی و آمریکایی قرار گرفت.
اگرچه رادیو و تلویزیون دولتی ایران از "پناه بردن" شهرام امیری به دفتر حفاظت از منافع ایران سخن گفته بود، اما شامگاه گذشته، وزیر امور خارجه آمریکا گفت که آقای امیری آزادانه و به میل خود به آمریکا آمده و آزاد است هر زمان که می خواهد خاک این کشور را ترک کند.
مقامات آمریکایی تاکید کرده اند که اقدامات آقای امیری، از جمله ارسال نوارهای ویدیوئی و همچنین مراجعه به دفتر حفاظت از منافع ایران، نشانه آزادی عمل کامل او بوده و هرگونه معامله ای با دولت ایران در مورد مبادله آقای امیری با آمریکائیان زندانی در ایران را تکذیب کرده اند.
در پی انتشار گزارش مراجعه آقای امیری به دفتر حفاظت از منافع ایران در آمریکا و ابراز تمایل به بازگشت به ایران، ارتباط احتمالی بازگشت وی با ماجرای بازداشت سه شهروند آمریکایی در مرز ایران و عراق و ناپدید شدن یک شهروند دیگر آمریکایی در جزیره کیش مطرح شد.
در واکنش به این گزارش ها، رابرت گیبز، سخنگوی کاخ سفید، با رد هر نوع ارتباطی بین ورود و حضور آقای امیری در آمریکا و بازداشت شهروندان آمریکایی در ایران، گفت "ما او [شهرام امیری] را نگه نداشته ایم و بنابراین، هیچ مبادله ای در کار نیست."
ناپدید شدن ابهام آمیز
در ماه اکتبر سال گذشته، مقامات وزارت امور خارجه ایران گفتند که شهرام امیری، شهروند ایرانی، در جریان سفر حج عمره به عربستان سعودی در ماه ژوئن (خرداد ماه) همان سال، توسط ماموران سعودی و آمریکایی در شهر مدینه ربوده شده و به خاک ایالات متحده انتقال یافته است هر چند در مورد دلیل آمریکائیان برای ربودن او توضیحی ندادند.
چندی بعد، یک شبکه تلویزیونی آمریکایی به نقل از یک منبع اطلاعاتی آن کشور، که از او نامی نبرد، گفت که آقای امیری به ایالات متحده پناهنده شده و اطلاعات خود در مورد فعالیت های هسته ای مخفیانه جمهوری اسلامی از جمله در مورد احداث یک مرکز جدید غنی سازی اورانیوم در نزدیکی قم را در اختیار آمریکا و آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار داده است.
مقامات جمهوری اسلامی بعدا از آقای امیری با عنوان پژوهشگر در دانشگاه صنعتی مالک اشتر، وابسته به وزارت دفاع، نام بردند اما او را با فعالیت های هسته ای ایران مرتبط ندانستند هر چند برخی رسانه های داخلی، ظاهرا در واکنش به شبکه تلویزیونی آمریکایی، گفتند که قصد آمریکائیان از ربودن شهرام امیری، انتشار اطلاعات نادرست در مورد برنامه های اتمی جمهوری اسلامی و انتساب این اطلاعات به آقای امیری بوده است.
در هفته های اخیر، ماجرای ناپدیدشدن شهرام امیری با پخش یک نوار ویدیوئی حاوی پیام او از شبکه تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی و ملاقات های مکرر مقامات وزارت خارجه این کشور با مسئولان سفارت سوئیس، حافظ منافع ایالات متحده، بار دیگر به طور گسترده در رسانه های خبری مطرح شد.
آقای امیری در این پیام ویدیوئی، که به گفته مقامات دولتی ایران، آن را با فرار از دست محافظان آمریکایی خود تهیه و به طور مخفیانه برای سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ارسال داشته بود، ماجرای ناپدید شدن خود را همانگونه که جمهوری اسلامی پیشاپیش شرح داده بود، مورد تایید قرار داد و با ابراز دلتنگی از دوری از خانواده خود که در ایران مانده اند، از تمایل به بازگشت به کشورش سخن گفت.
همزمان، نوار ویدیوئی دیگری از آقای امیری در شبکه یوتیوب انتشار یافت که در آن، وی ضمن رد کردن خبر ربوده شدن خود توسط آمریکائیان و همچنین گزارش پناهندگی به این کشور و با تکذیب در اختیار داشتن اطلاعات محرمانه اتمی، گفته بود که برای ادامه تحصیل به ایالات متحده آمده است.
آقای امیری در این نوار تلویحا دولت ایران را مسئول مراقبت از همسر و فرزندش که در تهران باقی مانده بودند معرفی کرد و گفت که امیدوار است پس از خاتمه تحصیلات در رشته پزشکی هسته ای، شرایط بازگشت او به کشور و پیوستن به خانواده اش فراهم شود.
در همان حال، مقامات آمریکایی با تکذیب اتهام ربودن این شهروند ایرانی، گفتند که چنین رویکردی با روش های متداول در دولت آمریکا منطبق نیست در حالیکه دولت ایران، خانواده آقای امیری و یا سازمان های دفاع از حقوق مدنی در آمریکا هم ظاهرا برای پیگیری وضعیت وی از مجاری متداول قضایی اقدامی نکردند.
خبر مراجعه شهرام امیری به دفتر حفاظت از منافع ایران در آمریکا سئوالاتی دیگری را در مورد ماجرای ابهام آمیز ناپدید شدن آقای امیری، شرایط همسر و فرزندش و سرنوشت خود او به خصوص در بازگشت به ایران مطرح کرد.
در خبری دیگر در همین زمینه، علاء الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت که با بازگشت شهرام امیری به ایران، "ماجرای مبهم ربایش" او روشن می شود و افزود که "آنچه که مسلم است ربایش از سوی نیروهای آمریکایی و با همکاری سرویس های اطلاعاتی آمریکا و عربستان سعودی صورت گرفته است."
آقای بروجردی امکان مبادله شهرام امیری با سه آمریکایی زندانی در ایران را مردود دانست و گفت که "ما ده تا دوازده نفر از اینگونه افراد در آمریکا داریم و اگر قرار باشد روزی مبادله ای صورت گیرد، باید تکلیف همه این افراد روشن شود."

۱۳۸۹/۰۴/۲۳

چرخشی تازه در داستان پرابهام شهرام امیری

داستان پر ابهام کارشناس هسته ای ایران که یکسال پیش در عربستان سعودی ناپدید شد ظاهرا به پایان خود نزدیک می شود. دیروز شهرام امیری به سفارت پاکستان در واشنگتن رفت. امروز آمریکا، برای اولین بار در یک سال گذشته، رسما حضور او را در خاک این کشور تایید کرد. وزیر امور خارجه آمریکا، گفته که شهرام امیری به میل خود در آمریکا بوده و می تواند به ایران برگردد. این در حالیست که ایران در این مدت می گفت آقای امیری را آمریکایی ها به کمک عربستان ربوده اند. همزمان، وزیر خارجه ایران از آمریکا خواسته مانع برگشتن شهرام امیری به ایران نشود.

انتقاد روزنامه آلمانی از حضور ضرغامی در آلمان

بازدید ضرغامی، رئیس صدا و سیمای جمهوری‌اسلامی، از شبکه‌های اول و دوم تلویزیون آلمان، در پی اعتراض اپوزیسیون ایرانی، انتقاد رسانه‌های آلمانی را نیز برانگیخته است. زوددویچه تسایتونگ، این اقدام را "کجراهه" خوانده است.
عزت‌الله ضرغامی، رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، روزهای ششم و هفتم ژوئیه به دعوت روسای شبکه‌های اول و دوم تلویزیون آلمان، از مراکز این دو شبکه در اشتوتگارت و ماینس بازدید کرد. روسای دو شبکه آلمانی، از ضرغامی خواستند که در مسیر گشایش دفاتر آن‌ها در تهران اقدام کند.

متهم به «سانسور و جعل واقعیات»

دیدار ضرغامی در آغاز اعتراض شدید اپوزیسیون ایرانی را برانگیخت. گروهی از معترضان اعلام کردند که با ارسال یک نامه مشترک از مقامات آلمانی خواهند خواست که در مورد دلیل دعوت از کسی که متهم به "سانسور اطلاعات و جعل واقعیات" است، توضیح بدهند. برخی نیز در شبکه‌های اینترنتی تهدید کردند که اگر مقامات آلمانی توضیح قانع‌کننده‌ای ندهند، حدود ۱۲۰ هزار ایرانی مقیم آلمان را به عدم پرداخت هزینه ماهانه استفاده از تلویزیون دعوت خواهند کرد.
واکنش انتقادی به بازدید رئیس صدا و سیما از شبکه‌های تلویزیونی آلمان، اکنون به رسانه‌های آلمانی نیز سرایت کرده است. روزنامه زوددویچه که یکی از پرنفوذترین روزنامه‌های سراسری آلمان است، در مقاله‌ای با عنوان "کجراهه"، روسای دو شبکه تلویزیونی آلمان را مورد انتقاد قرار داده و عمل آن‌ها را در دعوت از ضرغامی "حیرت‌آور" خوانده است.

«تبلیغاتچی حکومت»

زوددویچه تسایتونگ نوشته است: «معمولا عزت‌الله ضرغامی رئیس تلویزیون ایران آدمی نیست که کسی قلبا آرزوی دیدن او را در شبکه‌های تلویزیونی همگانی آلمان داشته باشد. ضرغامی عضو سپاه پاسداران است. او در ایران تبلیغات حکومتی را در چنگ دارد و راه‌های زیادی برای فشار بر انتقال اطلاعات می‌شناسد تا تصویر مطلوبی از دولت ارائه دهد.»
در ادامه این مقاله آمده است: «این که او ظرف یک هفته همزمان مورد استقبال روسای دو شبکه همگانی قرار می‌گیرد، به بیانی محتاطانه، حیرت‌آور است. او روز سه‌شنبه (۶ ژوئیه) در اشتوتگارت میهمان پتر بودگاست رئیس شبکه "زودوست" (جنوب غربی) بود و اجازه یافت روز چهارشنبه با استقبال و پذیرایی مارکوس ششتر رئيس شبکه دوم در ماینس روبرو شود.»

دفاتر تلویزیون‌های آلمان در تهران

زوددویچه تسایتونگ پس از نقل جزئیات دیدارهای ضرغامی نوشته است: «ممکن است علاقه شبکه دوم آلمان به ایجاد یک دفتر خبری در تهران در این دیدار نقشی داشته باشد، اما آلکساندر اشتوک سخنگوی شبکه دوم، که گفت‌وگو‌ها را حرفه‌ای، دوستانه و جالب طبقه‌بندی کرده، می‌گوید که در این مورد صحبتی نشده است.»
زوددویچه تسایتونگ در بخشی دیگر از مقاله خود به نقل از کریستیان ریکرتز، یکی از مسئولان خبرنگاران بدون مرز نوشته است: «ما از تلاش برای فراهم ساختن پیش‌شرط‌ های گزارش‌رسانی مستقل از ایران استقبال می‌کنیم. اما استقبال از مهم‌ترین نمایندگان تلویزیون دولتی ایران یک کجراهه است.»
ریکرز تلویزیون دولتی ایران را "مهم‌ترین ابزار تبلیغات رسمی، جعل واقعیات و سرکوب" دانسته و شبکه‌های اول و دوم تلویزیون آلمان را متهم کرده که پس از یک‌سال سانسور و تعقیب شدید در ایران، پیام غلطی به قربانیان سرکوب دولتی داده‌اند.
به گزارش زوددویچه تسایتونگ، یک هفته پیش از دیدارهای ضرغامی از تلویزیون‌های آلمان، خبر بازدید وی از تلویزیون هلند توفان به‌پا کرد، اما پس از اعتراضات گسترده، این دیدار لغو شد.